معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

خارج اصول فقه (جلسه44) چهارشنبه 1403/10/19

1403-1404، اصول فقه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

بحثی که بود عرض شد در باب تعبدی و توصلی بود عرض کردیم این بحث در بین متاخرین اصحاب امامیه خیلی پیچیدگی خاص خودش را پیدا کرده با اینکه واقعا بحث سختی هم نبود حالا خیلی آقایان به آن پیچیدگی خاصی دادند ، به هر حال ایشان در مرحله‌ی اول مرحله‌ی این بود که اگر شک بکنیم در تعبدی و توصلی آیا مقتضای اصل لفظی این است که تعبدی باشد یا توصلی عرض کردیم که معروف بین علما این بود که اصل اول توصلی است تعبدیت باید ثابت بشود لکن در متاخرین شیعه این شبهه پیدا شده که قید تعبد یعنی امتثال قصد امتثال امر و تمسک به اطلاق می‌کردند مثلا اطلاق اینکه مثلا فرض کنید مرده را بشویید مثلا ، اطلاقش اقتضا می‌کند قصد امر باشد یا نباشد ، شستن محقق می‌شود یا مثلا کفن ، پوشاندن کفن به میت خودش فی نفسه واجب باشد حالا می‌خواهد قصد قربت باشد ، قصد امتثال باشد یا نباشد .

لکن این شبهه‌ای که در ذهن آقایان آمده که چون قصد امتثال جزو تقسیمات ثانویه است که برای حکم پیدا می‌شود که توضیحاتش داده شد این نمی‌شود در متعلق خود امر اخذ بشود نمی‌شود بگوید میت را کفن بکن به قصد خود امر این شبهه برای آنها شده است و لذا به اصالة الاطلاق نمی‌شود تمسک کرد نمی‌توانیم بگوییم لفظ اطلاق دارد شامل این حالت هم می‌شود ، چرا چون تقیید ممکن نیست وقتی تقیید ممکن نیست اطلاق            هم ممکن نیست خیلی مختصر و مفید .

چرا تقیید ممکن نیست چون تقییدش می‌خورد به تقسیمات ثانویه بعد از حکم می‌آید چیزی که بعد از حکم می‌آید قبل از حکم نمی‌شود تقییدش زد ، اگر تقیید نشود زد اطلاق هم نمی‌شود گرفت چون نسبت اطلاق و تقیید به تعبیر آقایان نسبت به اصطلاح عدم و ملکه است اگر که به اصطلاح وجود در او معقول نیست عدم هم در او معقول نیست مثلا به دیوار نمی‌شود گفت اعمی ، کور چون بصیر هم نیست کور هم نیست باید قابلیت باشد ، اینجا هم همینطور است اگر تقیید ممکن نشد اطلاق هم ممکن نیست این خلاصه‌ی نظر آقایان .

آن وقت بحث دیگری بعد مطرح شد که حالا با امر دوم مثلا بگوید آقا کفن بکن بعد بگوید کفن را هم به قصد امر باشد ، در مثل کفایه آمد که با امر دوم هم نمی‌شود چون با آن امر اول نشد با تعدد امر هم نمی‌شود چون آن امر دومی هم همین مشکل امر اول را دارد ، مرحوم نائینی و عده‌ای آمدند گفتند نه آقا با امر دوم می‌شود اسمش را گذاشتند به حساب متمم الجعل و آن اشکال کفایه را خلاصه‌اش را من خلاصه‌ی بحث را عرض می‌کنم ، حل کردند به مساله‌ی متمم الجعل و اینکه امر دوم خودش ثابت بشود ، چون امر دوم با اول یکی است دارای یک ملاکند و یک حقیقتند امر دوم چیز جدایی نیست فقط چون این قید ممکن نبود در امر اول بیاید در امر دوم ممکن است قید بیاید مشکل خاصی ندارد ، لکن امر جدیدی هم نیست که بگوییم باز به همان مشکل برمی‌خوریم این هم راجع به و لذا به تعبیر ایشان با متمم الجعل می‌شود انجام داد .

آن وقت طبق تعبیر ایشان اگر ما شک بکنیم در اطلاق و تقیید یعنی شک بکنیم متمم الجعل داریم می‌توانیم به اطلاق به این معنا که متمم الجعل ندارد به این معنا تمسک بکنیم نه اینکه به اطلاق خود خطاب به اطلاق به اینکه به متمم مثل اطلاق مقامی که سابقا توضیحش داده شد این یک مطلب .

یک مطلب هم خوب بعدی‌ها مثل آقای خوئی اینها قائل شدند به اینکه آقا نه به همان امر اول هم می‌شود قید زد مشکل ندارد .

یکی از حضار : اینها اصالة البرائة را نگفتند چون نیامد منجز نشد آن متمم الجعل پس برائت جاری کنیم نگوییم

آیت الله مددی : چرا آن در اصل عملی است .

یکی از حضار : چون اطلاق مقامی همان لحن را بردید به عقاب بلا بیان گفتیم که متمم الجعل

آیت الله مددی : می‌گویم متمم الجعل ایشان روی اصل عملی هم برائت جاری می‌کنند به خاطر ما

یکی از حضار : اصلا چرا به اصل عملی نمی‌رود این اطلاقش اطلاق لفظی است .

آیت الله مددی : چون برائت یعنی اصل عملی دیگر

یکی از حضار : نه می‌گویم چون به اطلاق لفظی فرمودید اطلاق مقامی و اینها ظاهرا همان

آیت الله مددی : گفتم شبیه است ، شبیه اطلاق مقامی است .

یکی از حضار : آقایان که به این اطلاق مقامی می‌گویند که !

آیت الله مددی : نه این نیست اطلاق مقامی ، شبیه اطلاق مقامی است .

یکی از حضار : آقای مظفر می‌گوید که اطلاق مقامی است اصلا نوشتند .

آیت الله مددی : اما این به نظر من اطلاق مقامی نیست نه شبیه آن اطلاق مقامی است دقت فرمودید ؟

علی ای حال

یکی از حضار : فی مقام البیان

یکی از حضار : بیان لعدم بله

آیت الله مددی : حالا غرض اینکه این

لکن صحبت شد که آقایان دیگر هم مثل همان مشهور قدما قائلند به اینکه به همان خطاب اول هم می‌شود قید آورد اشکال ندارد قید آوردنش هیچ مشکل خاصی ندارد با خطاب اول هم می‌شود تمسک به اصالة الاطلاق هم می‌شود کرد و هیچ مشکلی ندارد متمم الجعل هم نمی‌خواهد .

یکی از حضار : چرا آن را اشکال داشتند و می‌گفتند نمی‌شود ؟

آیت الله مددی : نه می‌گفتند چون تقییدش ممکن است چون برای تقسیمات ثانوی است یا می‌گویند تقسیم ثانوی باشد یا اولی باشد

یکی از حضار : چون بعد الحکم است ؟

آیت الله مددی : بعد الحکم باشد ، محقق شدن این قید بعد از قید است مشکل ندارد در خارج این قید بعد از حکم محقق می‌شود ، این چه مشکلی دارد ؟ فرض کنید دلوک در اینجا الان محقق شد در یک جای دیگر بعد از دو ساعت محقق می‌شود این تقسیم به اصطلاح تحقق یک قید بعد از یک زمان مشکل خاصی را تولید نمی‌کند .

علی ای حال این خلاصه‌ی بحث تا اینجا .

بحث بعدی راجع به اصل عملی بود که اگر شک کردیم اصل عملی اشتغال است یا برائت است ، اینجا هم مرحوم نائینی اولا یک مقدمه‌ای را به کار بردند هدفشان از این مقدمه این است که آیا در ما نحن فیه از قبیل شک در محصل است یا نه ، بعد به خاطر این مقدمه آن وقت محصل هم محصل مثلا عنوان صلاتی مثلا شک می‌کنیم یا محصل در ملاک یعنی شک می‌کنیم اگر نماز ، کفن با قصد قربت نباشد آن ملاکی که در باب کفن است محقق نمی‌شود ، آن ملاکی که در باب صلاة است محقق نمی‌شود ، آن ملاکی که در باب صوم است که لعلکم تتقون این محقق نمی‌شود ، این شک در محصل به اصطلاح ، اما اگر شک در عنوان باشد که نه عنوان که محقق است .

کفن بکن ما هم کفن کردیم کفن که محقق شده است ، اگر شک در محصل باشد می‌گویند اشتغال جاری می‌شود . آن وقت مرحوم نائینی یک مقدمه‌ای اول می‌چینند که بعضی‌ها گفتند فرق است در شک در محصل بین محصلات عقلی و عادی و محصلات شرعی در محصل عقلی و عادی اگر شک کردیم آنجا اشتغال جاری می‌شود اما اگر شک در محصل در باب شرعیات باشد آنجا برائت جاری می‌شود یک مقدمه‌ای ، این مقدمه‌ی ایشان هدفشان این است این الان هدفشان این است که هدفشان از این مقدمه تفرقه‌ی ما بین ،

آن وقت در ما نحن فیه هم اگر شک بشود در محصل ، محصل شرعی است ، آیا می‌توانیم بگوییم در ما نحن فیه با اینکه شک در محصل هست مع ذلک برائت جاری می‌شد دقت می‌کنید ؟ چون معروفشان این است که شک در محصل اشتغال جاری می‌شود اگر تکلیف ، مثلا اگر گفت که طهر ثیابک ، طهر ثوبک چون عنوان طهارت است ما شک می‌کنیم که آیا طهارت بدون عصر بدون فشار دادن محقق می‌شود یا نه ، یا بدون تعدد غسله با غسله‌ی اولی طهارت محقق می‌شود یا نه می‌گویند قاعدتا باید انجام بدهیم تا طهارت یقینی حاصل بشود ، که به اصطلاح اشتغال ، احتیاط بکنیم یا عصر انجام بدهیم یا غسله‌ی ثانیه اما اگر گفت اغسل ثوبک یک بار شستیم دیگر محقق می‌شود دیگر برائت آنجا جاری می‌شود مشکل ندارد .

اغسل ثوبک اگر شک کردیم آن شک در محصل نیست ، طهارت چون غسل محصل طهارت است . اگر گفت طهر یک جور اثر می‌کند، اگر گفت کفن المیت یک جور ، اگر گفت میت را مثلا احترام ، برای حرمت مؤمن ، مثلا حرمت مؤمن را مراعات بکنید ما شک بکنیم که آیا باید مثلا من باب مثال دو تا ثوب باشد در کفن یا سه تا باشد ، قصد قربت باشد یا نباشد در این جور جاها آن چیزی که درش شک می‌کنیم انجام می‌دهیم چون شک در محصل .

اما اگر آمد که کفن بپوشان به میت خوب کفن پوشاندیم این دیگر شک در محصل نیست آن عمل خارجی محقق شده آن وقت در اینجا به اصطلاح برائت جاری می‌شود این خلاصه‌ی شک در محصل و شک در عنوان حالا اسمش را می‌گذاریم . این خلاصه‌ی کلام مرحوم نائینی ، یعنی مرحوم نائینی قبل از ورود در بحث این فرق بین محصل شرعی و عقلی ، ایشان می‌خواهند بگویند که فرقی نمی‌کند ، اگر شک در محصل شد فرقی بین اقسامش ندارد چه عقلی چه عادی چه شرعی اشتغال جاری می‌شود این خلاصه است ، این تفکیک بین اقسام محصل‌ها این درست نیست این خلاصه‌ی مقدمه‌ای که ایشان چیدند حالا تا بعد برویم به ذی المقدمة .

البته ایشان در آخر امر

یکی از حضار : چه کسی رد می‌کند حتی می‌گوید شرعی هم دوباره چیز ؟

آیت الله مددی : خود مرحوم نائینی می‌گوید فرقی نمی‌کند اشتغال در شک هم در محصل مطلقا اشتغال است .

یکی از حضار : چه عقلی ، چه شرعی باید

آیت الله مددی : چه عادی فرقی نمی‌کند ، چه عقلی ، چه شرعی ، چه عادی ، عادی به نظرم مرادش عرف باشد ، چه عرفی چه در عادت و عرف باشد ، چه در عقل باشد ، چه در لسان شرع باشد شک در محصل در همه‌ی موارد مجرای اشتغال است .

این خلاصه‌ی نظر مرحوم نائینی است ، البته ما برای اینکه مطالب چون اول توضیح داده بشود بنا بود رشته‌ی مطلب ایشان تمام بشود از اول تا آخر بعد موارد نقض به ایشان عرض بکنیم ، البته یک مقدارش را بحث در متمم الجعل و اینها را صحبت کردیم اما کلیه‌ی مطالب ایشان را بعد عرض می‌کنیم .

والحاصل در همین صفحه‌ی 164 جلد 1 ، ان الامر في باب المحصلات ومتعلقات التكاليف يختلف ، مراد از محصل مثلا بگوید لعلکم تتقون باید تقوا حاصل بشود مراد از متعلقات مثلا امسک عن الفلان و فلان و فلان اسم برده است ، اگر شک کردیم در آنجا که مثلا، مثلا می‌گفت کفن المیت خوب با کفن پوشاندن به میت محقق می‌شود اما اگر گفت احترام میت را مراعات بکنید ببینید .

یکی از حضار : ملاک است یعنی ؟

آیت الله مددی : آها این احترام شک می‌کنیم ، شک در محصل می‌شود این احترام مثلا به دو تا لباس حاصل می‌شود یا سه تا این با سه تا را باید انجام بدهیم چون عنوان احترام است ، عنوان کفن کردن نیست پوشاندن نیست .

یکی از حضار : حضرت استاد پس شک یا در محصل شد یا در ملاک شد ،

آیت الله مددی : محصل ملاک نه ، محصل یعنی محصل ملاک ، شک در محصل یا در عنوان .

مثلا اگر گفت اغسل ثوبک نمی‌دانید عصر درش معتبر است یا نه ، می‌گویید معتبر نیست چون غسل این است که به اصطلاح عبارت از این است که آب در آن شیء مغسول محیط بشود و سریان پیدا بکند و مراد از غسل این است که این آب در بدن انسان یا در لباس یا در آن چیزی که شسته بشود در آن ثانی جایی باشد که در آن اول نبوده است این اصطلاحا غسل است پس اگر آب احاطه پیدا کرد به آن شیء و جریان درش پیدا کرد احاطه پیدا کرد این غسل محقق می‌شود لازم نیست عصر .

اما اگر گفت طهر ثوبک ، بدون عصر شک کردیم طهارت پیدا می‌شود یا نه در اینجا باید عصر بکنیم فشار بدهیم تا طهارت ، فرق است بین این که بگوییم اغسل یا طهر البته این عنوانی است که اینها ظاهرا مطرح می‌کنند و الا مرحوم آقای خوئی معتقد است در خود کلمه غسل هم ، عرض کردم حالا نمی‌خواستیم بحث ایشان را مناقشه کنیم در خود کلمه‌ی غسل هم ایشان معتقد است عصر خوابیده اصلا ایشان معتقد است نه اینکه در بحث طهر حتی اغسل ، ایشان معتقد است که غسل محقق نمی‌شود الا با عصر یعنی باید

فرض کنید مثلا شما من باب مثال شما یک دریاچه دارید حالا حوض کر جای خودش لباستان مثلا ، البته در غسل در لغت فارسی هم همینطور است شستن این درش خوابیده است ازاله ، چون ما در بحث تحلیل مدلول تصوری این بحث را کرارا مطرح کردیم ، یک مدلول تصوری را ما تحلیل می‌کنیم مثلا در غسل چند تا عنوان خوابیده یکی اینکه آب باشد ، دو در مقابل اگر خاک باشد ، مثلا فرض کنید دست شما یک کمی خونی شد شما با خاک مالیدید خون رفت این غسل گفته می‌شود یا نه .

آن وقت مشکلش کجاست ، مشکلش در آن روایتی است که می‌گوید در باب سگ به اصطلاح سه بار شسته بشود یکی هم با تراب ، کلمه‌ی غسل را به کار برده با تراب ، ما یا غسل با تراب با خاک محقق می‌شود یا نمی‌شود دقت کردید ؟ غسل با خود خاک محقق می‌شود یا نمی‌شود ، این تحلیلی که می‌کنیم می‌گوییم نه آقا غسل با آب محقق می‌شود دو : آب باید در آن شیء جریان داشته باشد یعنی یک کمی رطوبت به آن برسد غسل نیست این در اصطلاح لغت عربی مسح به آن می‌گویند و اگر آب بریزیم روی یک چیزی جریان پیدا نکند رش می‌گویند رش علیه آب رویش ریخت .

علی ای به هر حال

یکی از حضار : برای غسل کردن کافی است همین رش می‌گویند کافی است ، غسل نمی‌خواهد

آیت الله مددی : نه اگر آب جریان پیدا کند ، بعدش هم رش را در مثل بول صبی و اینها گفتند در بول متعارف نه رش گفتند کافی نیست.

علی ای حال دیگر من نمی‌خواهم وارد فقه بشوم ، می‌خواستم این نکته را عرض بکنم که ما اینها را اسمش را تحلیل مدلول افرادی گذاشتیم که کلمه‌ی غسل درش چند چیز خوابیده است . یکی از آنهایی که آقای خوئی معتقد است مساله‌ی عصر است که شما باید فشار هم بدهید اگر فشار ندهید غسل ، مثلا اگر شما لباسی بود البته در مفهوم غسل به فارسی هم هست ازاله خوابیده است ، یعنی اگر لباستان مثلا خونی شد قرمز شد خاکی شد در آب گذاشتیم و در آوردیم و هنوز هم خون هست نمی‌گویند غسله بالماء ، غسل صدق نمی‌کند چون در غسل ازاله هست مجرد رسیدن آب نیست ، آن چیزی را که مطلوب بوده با غسل باید از بین برود تا مادام از بین نرفته صدق غسل نمی‌کند اینجا ولو آب

یکی از حضار : می‌گویند شستم نرفت .

آیت الله مددی : ها می‌گوید آب زدم اما نرفت

یکی از حضار : خوب باید آن وقت عین نجاست هم برطرف شده اما باز تطهیر می‌خواهد یعنی این باید گاهی وقت‌ها می‌کشی به هم خشکید عین نجاست از بین رفته دیگر چیزی نیست که باید عین از بین برود ولی باز هم تطهیر با آب می‌خواهد غسل ، یعنی ازاله

یکی از حضار : اگر ازاله بشود مشکل ندارد .

آیت الله مددی : عرض کنم آن را اصطلاحا فرک می‌گویند ، در باب منی می‌گویند غسل نمی‌خواهد همین که لباس را بتکاند که آثار از بین برود ، آن وقت در باب غسل آن یک بحث دیگری است که اگر امر به غسل آمد امر به غسل خودش تعبد است به مجرد از بین رفتن عین، فرض کنید اصلا یک زمانی ماند اصلا عین نجاست بول یا خون کلا از بین رفت هیچ اثری

یکی از حضار : … در حیوان است که ازاله نمی‌خواهد

آیت الله مددی : می‌دانم حیوان و اشیاء طبیعی درخت هم همینطور است بیابان هم همینطور است برای اشیاء طبیعی با ازاله‌ی عین کفایت می‌کند اهل سنت هم کفایت گرفتند ازاله‌ی عین را کفایت گرفتند .

علی ای حال آن بحث دیگری است من حالا آن بحث‌ها را عرض کردم نمی‌خواهم وارد بشوم اینها را تمام در محل خودش یکی یکی

یکی از حضار : فکر کنم در همین چیزهایی که عین نجاست مثلا بول انسان روی لباس از بین برود کامل باز هم غسل صدق می‌کند بر او عین نجاست هم نیست که ازاله بخواهد فشار بخواهد همین آب منظور من این بود که حتی در جاهایی که

آیت الله مددی : اینها به اصطلاح خودشان با اطلاق لفظ غسل فهمیدند یک مفهوم شرعی است به نام نجاست ، چون اگر غسل به معنای ازاله باشد الان بول رفته آثار بول رفته دیگر

یکی از حضار : ولی عصر منظورم است که دیگر نمی‌خواهد چون دیگر ازاله‌ای نیاز نیست .

آیت الله مددی : نه آقای خوئی می‌گویند غسل بدون عصر صدق نمی‌کند ، اشکال ایشان .

یکی از حضار : ولو برای بول که اصلا عین ندارد ، عین ندارد بول دیگر

آیت الله مددی : نداشته باشد ، باید بشویید .

نه اصلا بالاتر از آن شما این لباستان که فرض کنید خونی شده انداختید در یک دریاچه‌ای مثلا و این خون هم رفت یک ساعت هم بود درآوردید ایشان می‌گوید غسل صدق نمی‌کند باید بچلانید ، صدق غسل نمی‌کند . از استفتائات ایشان دیدم از ایشان سوال کردند خوب این ماشین لباسشویی را چه می‌گوید ایشان عصر که ندارد ، ایشان نوشته همان که می‌چرخد از این ذرات آب در می‌آید آن هم مثل عصر است ، مراد از عصر چلاندن با دست نیست ، به یک وسیله‌ای کاری بکنیم ذرات آب از آن خارج بشود .

یکی از حضار : ایشان گفت شستن ولی بهترش شستشوی است یعنی هم شست هم شستن و هم مالیدن که شستشوی

آیت الله مددی : عرض کنم به هر حال ایشان اعتقادشان که البته ما این مطلب را قبول نکردیم .

به هر حال در طهارت هم قبول نکردیم در ، نمی‌خواهم وارد بحث فقهی بشوم ، عرض کردم من فقط الان اشاره می‌کنم دو بحث است، یک بحث ، بحث فقهی و استظهار از ادله است ، یک بحث هم تحلیل مدلول افرادی لغوی و شرعی کلمه است که این به معنای چیست الان در لغت ، اینکه ما خیال بکنیم اگر گفت غسل عصر درش شرط نیست اما اگر گفت طهر غسل ، نه آقای خوئی در غسل هم گفته عصر، اینطور نیست که حالا مبتنی بر این نزاع باشیم .

شبیه این بحث هم اهل سنت عده‌ایشان دیدم دارم شاید هم همه‌شان ، در باب وضوء طهارت حدثی امرار ید را لازم می‌دانند یعنی شما اگر آب بریزید روی دستتان همین طور که آب بریزید اول که آدم می‌ریزد خود پوست بدن یک جوری است که درش سوراخ سوراخ است نه قشنگ آب ریختید دست چیز شد یک آب ریختید که تمام قشنگ دست را گرفت می‌گویند غسل صدق نمی‌کند باید مثل وضوی ارتماسی یا غسل ارتماسی را قبول نمی‌کنند باید مسح هم باشد ،

یکی از حضار : اصباغ

آیت الله مددی : اصباغ نه چیز دیگری است نه در این باید دست هم بکشید امرار الید هم باید باشد .

اصباغ حالا چون درش اختلافی هست بین اصحاب ما اصباغ یعنی فراوانی زیادی فراوان یعنی یک دفعه آب ریخت یک دفعه‌ی دیگر آب بکشد که خوب دست خیس بشود اصباغ غیر از آن است . اینجا مراد اصباغ نیست ، مراد این است که حتی اگر باب اصباغ باشد ، حالا اصباغ که مستحب است بنا بر معروف غیر از اینکه آن هم درست نیست به قول معروف در حدائق به نظرم در اصباغ هفت تا بحث آورده هم در لغتش هم در حکمش ، هم در تعریفش که اصحاب اختلاف کردند و مختلف هم هست هم گفتند مستحب است و گفتند حرام است ، خیلی چیز عجیبی است بحث اصباغ در فقه یکی از بحث‌های عجیب است ، علی ای حال وارد آن بحث‌ها نمی‌خواهیم بشویم .

نه اصلا شما فرض کنید دستتان را شستید این دفعه آب ریختید به نیت وضوء یا به قول آقایان کردید در آب درآوردید به نیت وضوی ارتماسی می‌گویند محقق نمی‌شود باید حتما امرار ید باشد . شنیدم بعضی از معاصرین ما همین حرف را گفتند در باب غسل که باید حتما امرار ید باشد ، ولذا این شبهه درش می‌کند در غسل ارتماسی که غسل ارتماسی درست نباشد مگر زیر آب هم امرار ید بکند همان زیر آب هم باید ، اصلا صدق نمی‌کند الا با امرار ید با دست

یکی از حضار : کمرش که دیگر نمی‌تواند دست بمالد

آیت الله مددی : بله ، بله این همان زیر آب ممکن است خفه هم بشود تا بخواهد تمام بدنش را دست بمالد مخصوصا اینکه وسواس هم دارد احتیاط هم دارد بخواهد همه را دست بمالد ظاهرا زیر آب خفه بشود . علی ای حال وارد این بحث ، چون بحث فقهی است نمی‌خواهم وارد این بحث‌ها بشویم .

ایشان می‌فرمایند که امر در باب ان الامر في باب المحصلات ومتعلقات التكاليف يختلف ، فان في باب متعلقات التكاليف يكون تعلق التكليف بالأقل معلوما وبالأكثر مشكوكا ، فيعمه حديث الرفع ، البته ما حدیث رفع را قبول نکردیم عرض کردیم گاهی اوقات عبارت ایشان را می‌خوانیم از این جهت ، ایشان می‌گوید برای آن امر زائد می‌شود اصالة البرائة جاری کرد راست می‌گویند مطلب ایشان درست است .

لان في رفعه منة وتوسعة. رفع اکثر این هم یک مطلب دیگری است که آقایان قائل هستند لذا گفتم عبارت را بخوانیم ، حدیث رفع را جایی می‌دانند که درش در رفعش منت و توسعه باشد این منت و توسعه در حدیث رفع نیامده است یک اصطلاحی است آقایان دارند که به آن می‌گویند شاهد حال یا دلالت سیاقی از اینکه می‌گوید رفع عن امتی این دلالت سیاقی دارد یک شاهد حالی است که مراد یک نوع منت است یک نوع توسعه‌ی بر امت است ، بر امت اسلامی یک نوع خداوند منت گذاشته برای توسعه‌ی بر حالشان ، و لذا می‌گویند حدیث رفع در مقام امتنان است ، این مقام که اسمش شاهد حال است یکی از جاهایی است که همیشه در فقه مشکل داریم من همیشه این نکته را بگویم چون این شاهد حال لفظی نیست چون لفظی نیست یکی می‌گوید شاهد حال هست یکی می‌گوید نیست این یکی از مواردی که چون بعضی از مطالب هست حتی بعضی‌ها مثلا صحبت‌هایی که ما بعضی از مسائل فقهی را به کامپیوتر بدهیم نتیجه گیری بکند این جاهایی که به شاهد حال برمی‌گردد کامپیوتر نمی‌تواند نتیجه گیری کند ، از جاهایی است که کامپیوتر گیر می‌کند .

شاهد حال را دلالت سیاقی و شاهد حال را کامپیوتر نمی‌تواند در بیاورد این یکی از جاهای مشکل است و یکی از موارد اختلاف بر انگیز غالبا فتوا هم همین است یعنی یکی از نکات همیشه این است که آیا حدیث رفع در مقام امتنان و توسعه باید باشد به حیثی که اگر تضییق شد دیگر حدیث رفع شاملش نشود .

یکی از حضار : این مدعی هستند که به مقام ظهور می‌رسد ؟

آیت الله مددی : بله یعنی مثل شواهد حالی است که به مقام ظهور مثل قرائن حالیه که مکتنف به لفظ است که ظهور می‌آورد اصلا .

و لذا اینکه فيعمه حديث الرفع ، لان في رفعه منة وتوسعة. مثل همان بحث قبلی که رفعش باید شرعی باشد ، وهذا بخلاف باب المحصلات ، چون در باب محصلات امر به عکس است به قول ایشان ، این را چون چند دفعه مرحوم نائینی تکرار می‌کنند من توضیح بدهم ، مثلا در باب محصلات گفت طهر ثوبک ، اکثر چیست ، اکثر این است که غیر از شستن با آب عصر هم باشد این اکثر است ، اقل چیست ؟ شستن با آب ، این را بزنیم در آب بشوییم در بیاوریم ازاله‌ی عین آن شیء هم شده باشد ، خاک است ازاله‌ی خاک ، خون است، ازاله‌ی خون هر چه که هست ازاله هم شده باشد این را می‌گویند اقل ، پس اقل این است که با آب برایش مسلط بشود ازاله هم بشود اما عصر نباشد . اما اکثر چیست ؟ اکثر این است که اضافه‌ی بر اینها عصر هم باشد .

اینکه ایشان می‌گوید در باب محصلات بخلاف فان ترتب المسبب ، مراد ایشان از مسبب در اینجا مثل طهارت که الان ما مثال زدیم طهر ثوبک ، على الأكثر ، مراد ایشان اکثر یعنی بعد از جریان آب و ازاله‌ی عین نجاست عصر هم بشود این اکثر مرادش این است ، معلوم وعلى الأقل ، اقل یعنی جریان آب و ازاله بشود اما عصر نباشد پس اکثر آن است که با عصر باشد ، اقل این است که بدون عصر باشد این اقل است . فما هو معلوم آن که مسلم است ، لا يجرى فيه حديث الرفع ، چون حدیث رفع می‌گوید ما لا یعلمون اگر معلوم است که دیگر جای بحث نیست جای حدیث رفع نیست ، دقت کردید ؟ حدیث رفع موردش ما لا یعلمون است رفع عن امتی ما لا یعلمون روشن شد ؟ فما هو معلوم لا يجرى فيه حديث الرفع ، چون موضوع حدیث رفع ما لا یعلمون است اینجا خوب معلوم است ، وما هو مشكوك اما آنکه مشکوک است چیست عصر است ، لا موقع له فيه ، که ما بگوییم عصر لازم نیست این مشکوک ، لاستلزام جريانه ، اگر بنا بشود که ما حدیث رفع ، جریان یعنی جریان حدیث رفع ، لاستزام جریانه الضيق على العباد ، ضیق مراد این است که عصر را انجام بدهند ضیق یعنی غیر از اینکه آب شستن آن فشار را هم بدهند که آب در بیاید دقت کردید ، مراد از ضیق این است اگر ما در اقل شک کردیم که آیا این اقل محصل هست یا نه بگوییم حدیث چون نمی‌دانیم حدیث رفع برداشت پس بگوییم عصر معتبر نیست با حدیث رفع عصر را برداریم لکن این یعنی به اصطلاح اعتبار ، لکن این ضیق است بر عباد لاستلزام جریانه الضیق علی العباد ، این که مشکوک است بگوییم این را از آن رفع ید کنیم پس چه نتیجه بگیریم ؟ نتیجه بگیریم که عصر باید باشد چون مشکوک است که آیا این اصل عدمش است ، این برداشته شده است این غسلی که بدون عصر باشد برداشته شده است ، اگر برداشته شده است عصر معتبر است .

یعنی بعبارة اخری با جریان برائت شما با حدیث رفع به جای اینکه توسعه بدهید ضیق می‌دهید یعنی با حدیث رفع در اینجا اثبات می‌کنید که عصر معتبر است ضیقش یعنی عصر معتبر است ، با اینکه حدیث رفع باید مثلا به اصطلاح چیز بشود به اصطلاح توسعه بدهد اینجا ضیق می‌آورد لذا در اینجا حدیث رفع ، البته عرض کردم اینها مبنی است بر جریان حدیث رفع و صحت حدیث رفع و این شواهد حالی که اینها اقامه می‌کنند که اینها روشن نیست .

یکی از حضار : روایات ما در رابطه‌ی با عصر صحبت نشده ؟ داریم اینجا بول الصغیر قال تصب الماء علیه الماء اما بعد دیگر این عصر را نداریم ، جایی شما در روایات اینکه باید عصر هم باشد ؟

آیت الله مددی : خود کلمه‌ی عصر در بعضی از مواردش آمده است چرا .

یکی از حضار : خوب اگر آمده است ما چه چیزی داریم که دنبال کنیم

آیت الله مددی : آقای خوئی می‌گویند نه اصلا در عرف همینطور است غسل بدون عصر صدق نمی‌کند ، عرض کردم این یک مقداری‌ ما این توضیحش را عرض کردیم در سابق چون غالبا آب‌ها قلیل بود یک مقداری آب که می‌ریختند این چون مثلا فرض کنید آب ریخته شد یک مقداری تا آن به اصطلاح خون از بین رفت اینها عصر می‌کردند چون این آب با خون همراه شده بود تا لباس از او خالی بشود یعنی حقیقت عصرش چون آب‌ها قلیل بود به خاطر قلت آب این را فشار می‌دادند تا آن آبی که مثلا همراه لباس مانده بیاید بیرون اما در آب کثیر دیگر این بحث مطرح نمی‌شود اصلا .

آن وقت این نتیجه‌اش این می‌شود که در لغت این بیاید تاثیر بگذارد یعنی بیاید تاثیرش در لغت این باشد می‌گویند هنوز شسته نشده است آب رویش ریختیم اما هنوز شسته نشده است کانما شستن یعنی پاک شدنش از هر دو هم عین نجاست هم آن آبی که در لباس بوده اینها را شرحش را ما در بحث فقه گفتیم دیگر حالش را هم نداریم خیلی هم

هذا إذا لم نقل بجعل السببية. این مقدمه است هنوز فراموش نکنید ، اگر قائل نشویم به جعل سببیت این بحثی است که آیا احکام وضعی قابل جعل هستند مستقلا یا نه مثل سببیت و شرطیت و مانعیت و عرض کردیم احکام وضعی که در سابق بود شرطیت و به اصطلاح یکی دیگر هم حالا ، نه یک اصطلاحش ، سببیت است به نظرم در کتب اهل سنت دوتاست اما در روایات ما مانعیت هم اضافه شده قاطعیت هم اضافه شده جزئیت هم اضافه شده خیلی اضافه کردند فرق بین مانع و قاطع هم گذاشتند و بعدها در مثل کفایه مثل حجیت و امامت و ولایت و اینها را هم همه جزء احکام وضعی گرفته دقت کردید ؟ در شمردن مقدار احکام وضعیه هم اختلافی هست که عرض کردم اینها را دیگر من فقط می‌گویم چون اینها را شاید به این زودی نرسیم فقط برای آشنایی اجمالا

وأما إذا قلنا محالا بجعل السببية اگر گفتیم سببیت قابل جعل است یعنی سببیت شستن آب بدون عصر سبب باشد برای طهارت این مرادش این است اگر گفتیم خود این سببیت هم قابل جعل است فكذلك أيضا ، این هم همینطور نتیجه یکی است در باب شک در محصل خلاصه‌ی حرف ایشان این است که در باب شک در محصل برائت جاری نمی‌شود ، چون اگر بخواهد برائت جاری بشود نتیجه‌اش ضیق است

یکی از حضار : به چه بیانی نتیجه‌اش ضیق می‌شود .

آیت الله مددی : خوب چون باید عصر را انجام بدهد خوب

یکی از حضار : برائت از چه جاری کردیم الان ؟

آیت الله مددی : برائت از اینکه اقل آیا ، چون اقل مشکوک است .

یکی از حضار : اقل مشکوک است ؟

آیت الله مددی : پس این برداشته شد حالا برداشته شد اقل یعنی شستن بدون عصر ، وقتی برداشته شد نتیجتا چیست ینتج نتیجتا باید با عصر باشد آن وقت ضیق می‌آورد .

یکی از حضار : تکلیف اضافه است آن عصر است که در موردش صحبت شده

یکی از حضار : چرا برائت در مورد اقل جاری نشود ، اقل که معلوم است

آیت الله مددی : در باب محصل است الان نه در باب عنوان تکلیف

یکی از حضار : محصل چیست الان ؟

آیت الله مددی : محصل طهارت ، محصل طهارت اگر شک بکنیم شارع این غسلی که بدون عصر است محصل طهارت را چون شارع با عصر که قطعا قرار داده است این که محصل طهارت است با اقل قرار داده یا نه اصل برائت است یعنی بگوییم رفع برداشته شده است . اگر برداشته شده باشد نتیجه می‌گیریم

یکی از حضار : قطع هم عصر هم داخلش هست ؟

آیت الله مددی : چه کسی گفت من نگفتم آقای خوئی گفتند . ت

یکی از حضار : الان چه فرمودید ؟

آیت الله مددی : نه نتیجه‌اش این می‌شود اگر برائت جاری شد از اقل نتیجه‌اش این می‌شود آن وقت سببیت را اگر قائل ، این اگر قائل به جعل سببیت به قول ایشان ، اگر قائل به جعل سببیت بشویم همینطور ، چون سببیت اکثر الواجد للخصوصیة المشکوکة معلومة مراد ایشان از اکثر شستن با عصر این که معلوم است این که درش برائت نمی‌آید فلا يجرى فيه حديث الرفع ، چون حدیث رفع موضوعش ما لا یعلمون است وسببية الأقل مشكوكة ، شک می‌کنیم شارع اقل را سبب قرار داده یا نه با حدیث رفع می‌گوییم نه قرار نداده پس اگر قرار نداده پس باید عصر باشد یعنی به جای اینکه ما عصر را برداریم عصر را اثبات می‌کنیم با آن .

یکی از حضار : و آن هم موجب ضیق می‌شود .

آیت الله مددی : آها موجب ضیق می‌شود ، دقت کردید ؟

ورفعها ينتج عدم جعله سببا ، اقل را پس سبب قرار نداده است ، وهذا يوجب التضييق.  پس آنکه سبب را قرار داده همان اکثر است دقت فرمودید این خلاصه‌ی نظر ایشان که چطور ما در اینجا .

نعم لو قلنا : بجعل الجزئية مضافا إلى جعل السببية أمكن جريان البراءة حينئذ ، مراد از جزئیت یعنی اینها جزء غیر از عنوان حالا سببیت اصلا اینها جزء عنوان غسل هستند یا نه عصر ، بگوییم جزئیت هم قابل جعل است و البته قبول ندارد ایشان می‌گوید محالا این بحث‌های محالی واضح است که اینها بحث علمی نیست که دیگر حالا ایشان فرضی فرض می‌کند چون قائل نیست .

أمكن جريان البراءة حينئذ ، لان جزئية الغسلة الثانية مثلا أو شرطية العصر مشكوك ، چون اگر به عنوان جزئیت حساب بکنیم جزء یعنی در آن تحلیلی که افرادی می‌کنیم مثلا بگوییم در مفهوم غسل خوابیده عصر هم باشد یا غسله‌ی ثانیه باشد وفرضنا انها تنالها يد الجعل ، چون جزئیت است ، فيعمها حديث الرفع پس حدیث رفع شامل می‌شود البته عرض کردم ما داریم می‌خوانیم برای وقت گذراندن و الا محالا وقتی یک چیزی محال بود بیشتر مناقشات علمی که فایده‌ای هم ندارد .

ويوجب رفع جزئيتها للسبب ، فيكون السبب هو الفاقد للعصر أو الغسلة الثانية ، ولكن هذا يستلزم الالتزام بمحال في محال ، محال جعل السببية ، ومحال جعل الجزئية فتأمل.  فتحصل : انه لافرق این سه چهار سطر ، این پنج شش سطری که اخیر خواندیم خیلی تاثیر نداشت عمده‌اش همان مطلبی بود که اول بحث بود فتحصل یعنی قبل الحاصل فتحصل : انه لافرق بين المحصل الشرعي والمحصل العقلي ، این خلاصه‌ی بحث این از اول بحث امروز والحاصل ان الامر این تقریبا ، این محصل برای قبل از حاصل است خلاصه‌ی بحث این شد که محصل در باب جعل شرعی و عقلی یکی است ، وانه في الكل لا مجال الا للاشتغال ، لرجوع الشك فيه إلى الشك في المسقط والامتثال.  چون شک در مسقط است محل قاعده‌ی اشتغال است .

بعد ایشان این مقدمه‌ی اول ، خیلی خوب حالا شما اینجا آمدید بحث محصل را مطرح کردید چرا چون می‌خواهید بگویید شک که اگر کردیم در قصد قربت ، شاید قصد قربت از طریق شک در محصل باشد دقت می‌کنید ؟ ما شک می‌کنیم که ، خوب این محصل قصد، یعنی نماز را با قصد ، کفن کردن با قصد قربت ، کفن کردن بی قصد قربت ، شک در محصل باشد ، خوب محصل چه ؟ حالا محصل عنوان ، عنوان کفن ؟ یا محصل مثلا احترام مؤمن ، یا محصل ملاکات و اغراض و دواعی این باز نکته‌ی دوم ایشان ، نکته‌ی اول ایشان اگر شک در محصل شد جای اشتغال است اما در ما نحن فیه در محصلات بین ان تکون مسبباته من الواجبات الشرعية كالطهارة بالنسبة إلى الغسلات ، أو كان من الملاكات ومناطات الاحكام والمصالح التي تبتنى عليها ، بناء على كونها من المسببات التوليدية وان منعناه سابقا أشد المنع ، ولو ما قبول نکردیم از قبیل مسببات تولیدی باشد .

مراد از مسببات تولیدی آن چیزهایی است که انسان خود آن را نمی‌تواند انجام بدهد سببش را انجام می‌دهد ، مثلا می‌گوید ورقه را بسوزان انسان که نمی‌تواند ورقه را بسوزاند ورقه را در آتش می‌اندازد ، آتش می‌سوزاند سوزاندن شغل نار است ، کار نار است کار آتش است ، آن می‌تواند ورقه را در آتش بیاندازد این را اصطلاحا می‌گویند مسببات تولیدی که شما می‌توانید سببش را ایجاد بکنید ایشان می‌گوید فرق نمی‌کند این نسبت به ملاکات .

مثلا ان الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر این از قبیل به اصطلاح مسببات تولیدی است شما نماز را می‌خوانید تا این نهی از فحشاء و منکر ، یا لعلکم تتقون در باب روزه تا تقوا پیدا بشود آن وقت شک می‌کنیم که اگر قصد قربت نکردیم این پیدا می‌شود این ملاک یا نه ، چون شک در محصل است در اینجا هم به اصطلاح اشتغال جاری می‌شود بعد وارد این بحث می‌شوند این بحث را می‌گذاریم برای فردا ان شاء الله تعالی .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

WORD

Password

http://dl.mahadalemamalmahdi.com/1403-1404/OSOUL-FEQH/044/OSOUL/OSOUL-JALASE(44)- OSTAD SEYED AHMAD MADADI- 1403-10-19.docx
PDF184KB298KB
MP312MB298KB
برچسب ها: 1403-1404اوامرخارج اصول
قبلی خارج فقه (جلسه43) چهارشنبه 1403/10/19
بعدی خارج فقه (جلسه44) یکشنبه 1403/10/23

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

اصول فقه

فقه

حدیث