فهرست الحدیث (جلسه9) یکشنبه 1403/12/19
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین
اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین
این بحث تعویض که آمد و پیش آمد حالا تمام شد یعنی به حسب این مقدمات و این مقدار کار عرض کنم که برگردیم به بحث خودمان عرض کردیم در این تقسیم بندی که شد برای مصادر اولیه و متوسطه و مصادر متاخر گفتیم در مصادر متوسط یک مقدار بحث داشتیم یک مقدار اشکالاتی داریم من جمله از اشکالات این است که بعضی از کتب را و یا نوشتارها را نمیدانیم جزو اولیه قرار بدهیم که مثال بارزش همین کتاب علاء بن رزین است البته هست کتابهای دیگر حالا ما فعلا چون میخواهیم نمونه فقط ذکر بکنیم .
چون علاء بن رزین ظاهرا راوی کتاب محمد بن مسلم هست خودش هم کتاب دارد و ظاهرا از این تعبیر تفقه علی ید محمد بن مسلم اصولا کتابش هم اگر گاهی از محمد بن مسلم نقل میکند شاید از تقریرات ایشان است شاید هم گاهی از کتاب ایشان است ، گاهی هم از مطالب علمی است که ایشان در مراحل تفقه گفته است مثلا انی سمعت جعفر بن محمد یقول سمعت محمد بن علی سلام الله علیه یقول شاید این طوری بوده است .
به هر حال از یک جهت که راوی کتاب است به حساب محمد بن مسلم است میشود طبقهی متوسط از یک جهت که خودش تالیف کرده میشود اول مصدر اول . البته من مثال حالا در این کتاب صدوق و کتابهای دیگر اختصاص به صدوق ندارد الان برای صدوق را بیاورید مشیخه وقتی طریقش را به محمد بن مسلم مینویسد یک جور است طریقش را به علاء مینویسد با اینکه ظاهرا علاء راوی کتاب ایشان هم باشد و این را ما داریم یعنی مشکل در روایت هست که نمیدانیم واقعا این از کتاب علاء است یا کتاب خود علاء بن رزین است یا از کتاب محمد بن مسلم است .
و این تاثیر گذار است انصافا خیلی نکتهی مهمی است چون ان شاء الله تعالی من امشب به اذن الله تعالی متعرض این قسمت میشوم که به حساب ما اگر بخواهیم طبق همین تصویر مصادر را جمع آوری کنیم ، چون جمع آوری حدیث به اشکال مختلف شده است یکی از راههایش همین است که به تبعات اولیه و ثانویه متوسطه و متاخره جمع آوری کنیم مثل کتاب علاء بن رزین را نمیدانیم در طبقهی اول قرار بدهیم یا در طبقهی وسطی و معتقد هستیم برای ، چون این مباحثی را که ما در فهرست مطرح میکنیم خوب آقایان برایشان تصویرش مشکل است اختلاف نسخ و اینها چطوری میشود خیلی مشکل است .
یکی از راههای بسیار خوب این کار این است که عملا نشان بدهیم یعنی بهترین راهش این است که عملا نشان داده بشود که مثلا یک کتابی که مشهور است و معروف است چطور مثلا یک نسخهی روایتش در یک مصدر یک جور است در یک مصدر معتبر جور دیگری آمده است اینها را عملا نشان بدهیم خیلی تاثیر گذار است .
این علاء بن رزین را بیاورید در ، و ما کان فیه عن این دو تا کتاب در مصادر اولیه به نظر من خیلی تاثیر گذارند یکی کتاب الحج معاویة بن عمار ان شاء الله اگر توفیق بشود من خیال میکنم آقای مختاری هم باشند ایشان هم چون در موسسهی کتاب شناسی هم هستند طرحش ریخته بشود و جمع آوری بشود و مقارنه بشود خیلی خیلی تاثیر گذار است فوق العاده یکی کتاب الحج معاویة بن عمار است که بعضی از جهاتش هم امشب شاید توضیح بدهم یکی هم همین کتاب علاء بن رزین چون کتاب علاء بن رزین یک نسخهای از آن هم در اختیار ما هست به اسم کتاب اصول ستة عشر یک مقدارش برای علاء است و از کتاب معاویة بن عمار هم یک توضیحی عرض میکنم در یک نسخهای از کتاب همین کتاب فقه الرضا ظاهرا این کتاب معاویة بن عمار باشد و از عجایب این است که این قسمت را قسمتی را که در این کتاب فقه الرضاست چون با آن نوادر که گفتند که نوادر احمد و قسمت حدیثی بوده در چاپ آل البیت چاپ نکردند .
بعد کتاب نوادر را هم مرحوم آقای ابطحی چاپ کردند این قسمت را به عنوان اینکه دیگر چیز مستقلی است خیال کردند این قسمتها را شاید چاپ نکرده است ، نتیجتا این کتاب معاویة بن عمار که واقعا یک مصدر مهم چون روایت معاویه به روایت صفوان هم هست و خیلی آثار دارد یعنی واقعا خیلی نکات ابهام تاریخی عجیبی را شاید بتواند نشان بدهد چون یک شرح مفصلی میخواهد و با این مختصری که من میگویم ، حتی مختصرش هم نمیتواند کفایت بکند و این را مرحوم بحار نقل میکند در بعضی از نسخ کتاب فقه الرضا ایشان به این عنوان نقل میکند ، لکن در همین نسخهی مطبوع هست حالا ایشان چرا بعضی از نسخ گفته و مقداریاش را و همین را هم به تنظیم ابواب مرحوم حاجی نوری در مستدرک آورده است طبعا آقای بروجردی هم به یک مناسبتهایی در جامع الاحادیث آوردند لکن از بس که تکه پارهاش کردند آن لطافتهایش را آن ظرافتش را آن حقیقت علمی کتاب این اگر چاپ بشود خیلی کارگشاست .
یکی از حضار : تا حالا چاپ نشده است ؟
آیت الله مددی : مستقلا نه ، این مستقلا چاپ نشده و کار میخواهد انصافا عرض کردم چاپ شده به این معنا در بحار آمده است چاپ به این معنا ، بحار به مناسبتی در کتاب حج دارد که در بعضی از نسخ فقه رضوی این هست ، این را مستقلا چاپ کرده است و طبیعتا وسائل این را نیاورده است ، صاحب مستدرک هم تکهپارههایش کرده به مناسبتی آورده است جامع الاحادیث هم اشارهای دارد اما چیز نکرده یعنی درست و یک جا و ابهامهای زیادی دارد یعنی این نوشته یک چیز عجیبی است یعنی قسمتهایی حتی از کلمات اهل سنت و عمر و اینها هم دارد درش ، نمیدانیم واقعا معاویة بن عمار در کتاب حجش اینها را داشته این چیزهای عجیب و غریب ، میگویم آن خیلی عجیب و غریب آن اگر میخواهم خودم کتاب را بیاورم بخوانم برای شما نسخهی بحار را و در نسخهی چاپی سنگی عهد سابقش هست اما در این نسخهی جدید نه در نوادر آورده مرحوم آقای ابطحی در نوادر نیاوردند چیز هم آقای به حساب آل البیت هم در این چاپ فقه الرضا نیاوردند .
علی ای حال آن حالا دیگر چون شرحی دارد نمیخواهم
یکی از حضار : آن طریقش معتبر است به این کتاب ؟
آیت الله مددی : نه طبعا نه به نحو وجاده است و اگر این باشد
چون ما یکی از مشکلات ما همیشه این را گفتیم روی مبانی فهرستی چون مصادر اولیه دست ما نیست نمیدانیم اینها را چطور برخورد کردند اصلا برخوردشان با حدیث چطوری بوده است این برای ما هنوز مشکل دارد وقتی مثلا میبینیم دو تا حدیث متعارض در کتاب حسین بن سعید است ایشان چه کار کرده با این دو تا حدیث متعارض این برای ما ابهام ، این خودش و اصولا و لذا ما دنبال این بودیم که همیشه سعی کنیم از مصادر اولیه یک صفحه دو صفحهی کامل همان طور که بوده پیدا بکنیم این خیلی یکی از اهتمامات ما در بحث فهرستی این بوده و این به نظر ما موثر بوده یعنی خیلی ، مثلا ما از کتاب عمار ساباطی ما یک قسمتی را پیدا کردیم البته کتاب عمار ساباطی هم مثل اینکه علیرضا دارد یک مقدمه مینویسد نمیدانم میخواهد جمعش کند یا نه این آقای آقا زاده ، اخوی زادهی آقای سیستانی هم به من گفت من دارم جمع میکنم کتاب عمار ساباطی را گفتم ان شاء الله من هم
این کتاب عمار ساباطی هم جمع بشود خیلی موثر است یعنی از مصادر اولیه من به نظرم این سه کتاب را ان شاء الله جمع آوری بشود یکی کتاب الحج معاویة بن عمار آن البته چون نسخ متعدد دارد یک شرحی از نسخش عرض میکنم و کتاب علاء بن رزین خیلی خیلی موثر است و کتاب و این در مصادر اولیه امشب چون بحث ما در مصادر متوسط بیشتر بحث روی مصادر متوسط میبریم لکن این ذهن من خود من الان اختیار من این است که کتاب علاء را در مصادر اولیه بیاوریم چون بالاخره یا علاء خودش نوشته و این کتاب محمد بن مسلم نیست حالا بر فرض هم از کتاب گرفته باشد نوشتار برای خود علاء بن رزین است و احتمالا درسهای فقهی که از ایشان گرفته لابهلایش مثلا ایشان حدیثی نقل کرده است آنها را هم برداشته ایشان آورده است کتاب نیست به نظرم مجموعهی نوشتاری خود مرحوم علاء بن رزین است بخوانید طریقش را به علاء بن رزین
یکی از حضار : اول محمد بن مسلم را بخوانم .
آیت الله مددی : اول محمد بن مسلم
یکی از حضار : وما کان فیه عن محمد بن مسلم الثقفی وقد رویته عن علی بن احمد بن عبد الله بن احمد بن ابی عبد الله
آیت الله مددی : این علی بن عبد الله خیلی مفصل عرض کردیم ایشان نوهی پسر پسر برقی است دقت میکنید ؟ بخوانید یک دفعهی دیگر علی بن عبد الله بن
یکی از حضار : علی بن احمد بن عبد الله بن احمد بن ابی عبد الله
آیت الله مددی : احمد بن عبد الله بن این عبد الله پسر برقی پسر است تا اینجا از نوهی نوه هم آن طرف تر است نوهی نوهی نوهی احمد برقی این را البته نمیشناسیم صدوق رضوان الله تعالی علیه از ایشان نقل میکند لکن ایشان را ما به هیچ وجه نمیشناسیم این شخص را فقط میدانیم از خاندان برقی هستند اینها
و اصولا من چند دفعه عرض کردم یک نکتهی کلی ما با مشایخ قم خیلی آشنا نیستیم این یک مشکل کلی داریم یعنی یک مشکل کلی مثلا ماجیلویه بیت ماجیلویه خصوصیات همین بیت برقی ، خصوصیات بیت ، ما با اینها خیلی آشنا نیستیم اصولا مشایخ قم را نمیشناسیم چون اطلاعات ما از قمیها بیشتر به مقدار نجاشی است که از کتاب کسی کتاب دارد کسانی کتاب ندارند ، عالم بزرگی بوده اینها را درست نمیشناسیم و شیخ طوسی هم ندارد متاسفانه در رجالش همان مقدار که رجالهای قبلی بوده یا راوی بودند نقل کرده است اما شخصیتها
یک کتابی هست این آقای چیز نوشته انوار المشعشین فی علماء قم این خوب است اما مصادر ما کم است کلا این اصلا باید دو مرتبه این اصلا باید رویش کار مستقلی بشود ما یک مقدار با مشایخ قم آشنا بشویم اصلا مشایخ قم نمیشناسیم ، عرض کردم این تاریخ قم یک فصلی دارد فصل شانزدهم در مشایخ قم است متاسفانه آن به ما نرسیده است حالا در یک قسمتی مربوط به سهمیهی آب برای همین ورجان است نوشته ورجانه ، ورجان و اطراف آن متاسفانه آن به ما رسیده که به درد ما نمیخورد که مثلا آب این اینقدر است آب آن دهات اینقدر است سهم بندی و تقسیم بندی آب قم این هست حقآبههایش این الان به ما رسیده است که به درد ما نمیخورد .
آن هم که به درد ما میخورد چون خودش میگوید این آقا را من در فصل شانزدهم در علماء مشایخ علما ذکر خواهم کرد این فصل اصلا به ما نرسیده است شنیدم سماعا که از این کتاب یک نسخهی کاملی در اصفهان هست اگر ان شاء الله پیدا بشود این خیلی میتواند موثر باشد اگر چنین کتابی پیدا بشود تاریخ قم ، البته تاریخ قمی که الان به ما رسیده است اولا خیلی کمش است بعد هم ترجمهی فارسیاش است ، تاریخ قم اساسا عربی است فارسی نیست شنیدم نسخهی اصلی هست موجود است شنیدم ، عرض کردم شنیدم و بسیار کتاب مفیدی است این تاریخ قم خیلی مفید است همین مقدارش که الان مانده است برای آشنایی ما با قم و به مناسبتهای متعدد اماکن یعنی افراد مختلفی را از خاندان اشاعرهی قم که خیلی تاثیر گذارند اشعریها در قم خیلی تاثیر گذارند و جمع بکند انسان خیلی میتواند نسب نامهی شجره نامهی اشاعرهی قم را تنظیم بکند مثل کتاب عباس اقبال آشتیانی دارد اقبال است یا کیست آن یکی دیگر است خاندان نوبختی همان اقبال آشتیانی ، بله این خاندان اشاعرهی قم خیلی تاثیر گذارند انصافا در این مرحلهی حدیث قم اینها خیلی تاثیر گذارند .
در مرحلهی تولید علم چون در کوفه نبودند تاثیر گذاری ندارند اما در مرحلهی دوم جمع آوری ، تنظیم در مرحلهی تولید ، تولید هم که اینها بیشتر دارند اگر داشته باشند برای توقیعاتی که نسبت به ائمه علیهم السلام و اینها بوده یا جمع کردند چرا بی اثر نبوده است اما خودشان تولیدشان کم است چون اینها آمدنشان زمان حضرت سجاد است سال 83 وارد قم شدند و تدریجا چون عرب بودند مکه رفتند ابتداءا یک نفرشان شاید با امام باقر ، دو سه نفرشان با امام صادق ، دیگر تدریجا در قم اینها عنوانی پیدا میکنند و واقعا هم خاندان بزرگی هستند انصافا حقا یقال .
در این کتاب تاریخ قم به مناسبتی من یک وقتی خودم جمع کردم آدم تکه تکه جمع بکند میتواند خاندان اشاعره را یک شجره نامهی اجمالی از شخصیتهای اشاعرهای که در قم بودند جمع آوری کند مخصوصا بعضیهایشان که خیلی شخصیت علمی بزرگی بودند احمد بن محمد بن عیسی همین صاحب نوادر حکمه محمد بن احمد بن یحیی ، احمد بن ادریس استاد مرحوم کلینی اینها اشعری هستند ، ابو علی اشعری و واقعا شخصیتهای بسیار بزرگی هستند در قم که از این خاندان سعد بن عبد الله اینها از این خاندان هستند و انصافا خیلی هم شخصیتهای علمی هستند و خیلی هم تاثیر گذارند که حالا ان شاء الله در همین خلال بحث روشن بشود .
بله ایشان کتاب را از نوهی نوهی نوهی برقی نقل میکنند که نمیشناسیم عن ابیه که او را هم نمیشناسیم ، بفرمایید .
یکی از حضار : عن جده احمد بن ابی عبد الله البرقی عن
آیت الله مددی : این برقی پسر است معروف صاحب محاسن
یکی از حضار : عن ابیه محمد بن خالد عن العلاء بن رزین عن محمد بن مسلم
آیت الله مددی : این یک نسخهای از کتاب محمد بن مسلم بوده توسط علاء به قم رسیده و توسط محمد بن خالد برقی و از عجایب کار این است که این نسخه در خاندان برقی بوده صدوق هم به خاطر اینکه میراث خاندان است نقل کرده است هیچ کسی دیگری هم از این نسخه نقل نکرده است این هم جزو عجایب است این از آن نسخی است که هیچ کس از این نسخه نقل نکرده است الا همین خاندان برقی که درست هم ما الان
علی ای حال غیر از ایشان هم نداریم یعنی صدوق از این خاندان نقل کرده است و متاسفانه منحصر به صدوق است یعنی قمیهای دیگر مثل مرحوم حالا قبل از ایشان کلینی از این نسخه نقل نمیکنند و لذا مشهور هم شده که این نسخه ضعیف است اینکه میگویند طریق صدوق به محمد بن مسلم ضعیف است مرادشان این است ضعف طریقش به خاطر انحصار نسخه به خاندان برقی است و این خاندان را ما نمیشناسیم یعنی بعد از احمد پسرش و بعد نوهاش ، نوهی نوهاش را و اینها را دیگر اصلا نمیشناسیم بفرمایید .
یکی از حضار : خوب اینکه تمام شد .
آیت الله مددی : این نسخهی از محمد بن مسلم در قم نزد ایشان بوده که البته صدوق بعضی از جاها دارد مثلا روی یا روا محمد بن مسلم و زراره این هم روایت معروف به قصر این جوری است روی عن محمد بن مسلم و زراره آقایان علمای متاخر ما نوشتند طریقه الی محمد بن مسلم ضعیف و الی زرارة صحیح چون حالا این به من گفت دائما تعویض به نظرم شاید این هم یک نوع تعویض حساب بشود اینها را قبول نکردیم گفتیم بیخود است ظاهرا دو تاییشان با همدیگر یکی هستند حالا این را من چون به یک مناسبت دیگری میخواهم توضیح بدهم توضیحش باشد آنجا چون گاهی اسمها دو تا هستند اما در حقیقت دو تا سند نیست یک سند واحد است تشخیص این هم احتیاج به یک تامل دارد .
یعنی اینکه میگوید روی عن محمد بن مسلم و زراره این در حقیقت روایت واحدهای است که از محمد بن مسلم و زراره است و اینها باید یک شرح جداگانه داد بعضیهایش خصوصیات موردی است بعضیهایشان هم قاعدهی کلی دارد .
یکی از حضار : اینکه کجا دو تا سند میشود کجا یکی است میفرمایید .
آیت الله مددی : نه اینها دو تا سند نیستند یکی هستند یک سند است و این روایت چون البته خیلی با ارزش است اینکه من این علمت قصر واجب است فلیس علیکم جناح دارد در قرآن حضرت میفرمایند آیهی مبارکه ان الصفا والمروة من شعائر الله مثل این آیهی مبارکه این را از مشایخ فقط صدوق آورده است یعنی کلینی نیاورده است این روایت را نیاورده است شیخ طوسی هم نیاورده است با اینکه بعد از صدوق است و صدوق هم با عبارت روی عن محمد بن مسلم ، آقایان بعدی ما چون غالبشان فرق بین روا و روی نگذاشتند گفتند طریق ایشان به محمد بن مسلم ضعیف است لکن طریق ایشان به زراره صحیح است پس این مثلا
یکی از حضار : دوباره همین را روایت کردند
آیت الله مددی : خیال کردند این روایت ، دو تا روایت را با همدیگر جمع کردند .
و ما توضیحات کافی عرض کردیم حالا دیگر حال شرحش را امشب ، اولا عرض کردیم که روایت از کتاب حریز است اصلا و حریز هم از این دو نفر نقل کرده است از زراره و محمد بن مسلم .
یکی از حضار : یعنی یک روایت را از
آیت الله مددی : ها از دو نفر نقل کرده است ، بعضی وقتها از چهار نفر نقل میکند این صحیح فضلاء یگر ، صحیح فضلاء از چهار نفر ، پنج نفر است التقیة فی کل شیء یضطر فیه ابن آدم و کل شیء اضطر فیه ابن آدم فقد احل الله این روایت فضلاء از چهار ، پنج نفر از زراره و محمد بن مسلم و برید و اینها نقل کردند حالا به هر حال این یک اشتباهی پیش آمده است .
و این حدیث عرض کردیم در کتاب حریز موجود بوده لکن مشایخ قم مثل کلینی و بعد بغداد مثل شیخ طوسی این را قبول نکردند لکن این را مثلا دعائم الاسلام قبول کرده است ما عرض کردیم اگر این کوفه را و بغداد را وسط ، میانه حساب بکنیم بروید طرف سوریه و مصر این غربی میشود ، بروید طرف خراسان و قم و تا برسد به سمرقند و کش این شرقی میشود ، در تفسیر عیاشی هم آمده است یعنی شرقیها هم قبول کردند ، غربیها هم قبول کردند وسط قبول نکرده است .
شیخ صدوق قبول کرده است و روی هم آورده چون استادش قبول نکرده است ابن الولید قبول نکرده است ابن الولید هم روایت را قبول نکرده است ایشان به صورت روی آورده است ، اصولا این چون این روایت از معضلات فن است توضیح دادیم که این روایتی که صدوق آورده است سه بخش دارد بخش اولش همین است که از کجا میگویید در سفر واجب است قصر است با اینکه لا جناح دارد امام تمسک به آیهی مبارکه میکند .
سوال دومش این است که حالا اگر کسی در سفر اشتباها تمام خواند سوال دومش این است در کتاب خود صدوق آمده همین حدیث دقت کردید ؟ سوال دومش این است که اگر در سفر اشتباها تمام خواند چه کار باید بکند در آنجا دارد که ان قرئت علیه آیة التقصیر و فسرت له این جواب امام است که اگر آیهی تقصیر این بخش دوم حدیث .
یک بخش سوم هم دارد که اصولا رسول الله که سفر رفتند یک عدهای افطار نکردند فسماهم عصاة این حدیث در کتاب صدوق سه بخش دارد دقت فرمودید هر سه را ایشان با یک سند آورده است . بعد دقت کردید ، دقت کنید تاریخ این را ، سه بخش دارد این روایت چون میگویم اصلا اعلام فن ملتفت این نکته نشدند از عجایب کار این است که مرحوم صدوق هر سه قسمت را آورده است با یک سند و اینها توجه نکردند قسمت دوم که در سفر چه کار بکند اگر اشتباها قصر را تمام خواند این را شیخ طوسی هم آورده است از همین حریز عن محمد بن مسلم از زراره .
یکی از حضار : یعنی تقطیع کرده روایت را ؟
آیت الله مددی : آها قطعهی اولش را نیاورده دوم را آورده است ، دقت کردید چه میخواهم بگویم ، قطعهی دوم را آورده است ، کلینی نیاورده چون کلینی قائل نبوده به این مطلب ، این را ما توضیح کافی عرض کردیم .
یکی از حضار : کتاب را داشته و در اختیارش بوده و نیاورده است .
آیت الله مددی : قبول نکرده است ، چرا چون عرض کردم کلینی یک روایت دیگری میآورد که اگر در سفر نماز را تمام خواند چه کار بکند معروف الان بین علما همین است و این را شیخ جمع کرده که اگر جاهل باشد نمازش درست است ، این را شیخ طوسی آورده و صدوق کلینی نیاورده است ، یک روایت دیگری است که سوال میکند میگوید اگر وقت باقی است نمازش را بخواند عالم و جاهل فرق نمیگذارد اگر خارج از وقت نخواند کلینی این را نقل کرده است روشن شد ؟ شیخ طوسی چه کار کرده هم این را نقل کرده که اگر خارج از وقت است نخواند ، داخل وقت هم بین علم و جهل فرق گذاشته است ، دقت کردید ؟
این کارها تا نشود روشن نمیشود این چه کار شده است ، صدوق هم آن یکی را نقل نکرده است خارج از وقت و داخل وقت را ، نمیدانم ملتفت شدید چه میگویم ؟
یکی از حضار : بله شیخ همان را که فتوا نداشته در حقیقت نقل نکرده است .
آیت الله مددی : نقل نکرده است بله .
قسمت سوم که ان رسول الله سماهم عصاة کلینی هم نقل کرده است ، از همین زرارة عن محمد بن مسلم ، آقایان چون مقارنه نکردند بحث نکردند اما آن قسمت دوم را میخواهید بیاورید .
یکی از حضار : و شما در مقارنه میگویید همهی اینها یک روایت است .
آیت الله مددی : یک روایت است ، قطعا کتاب حریز است واضح است .
یکی از حضار : اینکه میفرمایید علت تعبیر به روی این است که ابن الولید قبول نکرده از این جهت شیخ صدوق تعبیر کرده موارد مشابه دیگری هم دارد که علتش همین باشد ؟
آیت الله مددی : بسیار ، بسیار ، تصادفا صدوق در صلاة قصر میگوید قصر فی قصر در صلاة خوف ، چون یک رأی هم این بوده که این آیهی مبارکه قصر فی قصر اصلا خود آیه را از ابن عباس و اینها نقل شده است میگویند این آیه لیس علیکم جناح ان تقصروا فی الصلاة این وقتی نازل شده است که ، ادعا میکنند مثلا ممکن است ادعا بشود حالا ادعا کردند این طور نیست البته که نماز دو رکعتی بوده چون اصل نماز دو رکعتی بوده است .
یکی از حضار : هنوز رسول الله دو رکعت را اضافه نکرده بودند
آیت الله مددی : آها تا شعبان سال دوم هجرت تا ماه رمضان در اهل سنت از عمر و عایشه نقل شده که کانت الصلاة رکعتین رکعتین لکن تاریخ نزدند ، اما در روایت شیعه تاریخ زدند 15 رمضان ، پیامبر به مناسبت ولادت امام مجتبی ، به عیدی امام مجتبی این را اضافه کردند دو رکعت به نماز این البته در طریقش غلات هست انصافا خیلی طریق سلیمی ندارد بله آقا ؟
یکی از حضار : ای کاش میخواست عیدی بدهد این دو رکعت هم حذف میکردند .
یکی از حضار : از آن جهت که میگویند ماه مبارک ضیافت خداست
آیت الله مددی : علی ای حال ، آوردید آن را ؟ این قرئت علیه آیة التقصیر
یکی از حضار : بله از خود چیز آوردم از تقریری که فرمودید آوردم .
آیت الله مددی : از کجا نقل میکند ؟
یکی از حضار : روایت 1265 روی عن زرارة و محمد بن مسلم انهما قالا قلنا لابی جعفر
آیت الله مددی : نه در فقیه آوردید اینکه
یکی از حضار : فقیه را عرض کردم .
آیت الله مددی : نه تهذیب بیاورید ، تهذیب اذا قرئت علیه آیة التقصیر وفسرت در این قسمت دوم
یکی از حضار : تهذیب روایت
آیت الله مددی : احتمال دارد از حسین بن سعید نقل کرده باشد .
یکی از حضار : عن محمد بن علی بن محبوب است جلد 3
آیت الله مددی : کتاب شاذی است به هر حال چون مرحوم کلینی هم نقل نکردند دقت کردید چقدر حواسشان جمع بوده یعنی مرحوم صدوق که نقل کرده مرحوم ، و ابراهیم بن هاشم نقل میکند دیگر نقل نکرده است بله بخوانید ، جلد 3 ؟
یکی از حضار : محمد بن علی روایت 571 شماره آخرش ، محمد بن علی بن محبوب عن احمد بن محمد
آیت الله مددی : عن حماد بن عیسی
یکی از حضار : عن ابن نجران عن حماد بن عیسی عن حریز
آیت الله مددی : ابن نجران نه ابن ابی نجران
یکی از حضار : ابن ابی نجران عن حماد بن عیسی عن حریز عن زرارة
آیت الله مددی : واضح است حریز عن زرارة ، اینها خیال کردند این دو تا سند است اینجا روی عن زرارة و محمد بن مسلم که صدوق گفته است ، آن وقت میخواهید برای کلینی هم بیاورید فسامهم رسول الله عصاة ، عصاة کلمهی عصاة ، ان قوما افطروا ، صاموا فی السفر فسامهم رسول الله این هم کلینی دارد یعنی خیلی عجیب است یک حدیث واحد در کتاب حریز بوده صدوق هر سه قسمتش را آورده است مرحوم شیخ طوسی دو قسمتش را آورده است ، کلینی فقط آخرش را آورده است .
حالا چرا چون کلینی عقیدهاش این است که این آیهی مبارکه در خوف است کلینی این آیهی مبارکه را در صلاة خوف آورده است نه در صلاة مسافر .
یکی از حضار : برای صوم مسافر است .
آیت الله مددی : بله صوم و صلاة است هر دو افطروا واقصروا
یکی از حضار : بله و دو تا روایت است یکی اینکه ابو علی الاشعری عن محمد بن عبدالجبار
آیت الله مددی : عن صفوان بعدش است
یکی از حضار : عن صفوان عن عیسی بن القاسم عن ابی عبد الله علیه السلام
آیت الله مددی : نه این ربطی به آن ندارد .
یکی از حضار : بعد سمی اناس فسماهم عصاة
آیت الله مددی : نه این ربطی ندارد .
یکی از حضار : بعد آن که شما میخواهید برای حریز باشد ، علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن حریز
آیت الله مددی : همین سند معروف است ببینید دقت کنید ، همین سند معروف است در صورتی که شیخ طوسی در این سند معروف هم ندیده است رفته روی کتاب محمد بن علی بن محبوب ، صدوق احتمال دارد ، اما اینکه صدوق از کجا شما میفرمایید از کجا این مطلب چون صدوق این را نقل میکند ما الان آن روایت را نداریم بیاورید این قصرٌ فی قصر را بیاورید میگوید و کان شیخنا ابن الولید یقول ان هذه السفر قصرٌ فی قصر و کان یرویه من کتاب حریز اینجا این جور دارد .
حالا تصادفا اینکه شیخ ابن الولید نقل کرده هیچ کس نقل نکرده است از کتاب حریز
یکی از حضار : آن وقت قصرٌ فی قصر یعنی اصل دو رکعتی بود باز آیه که نازل شد
آیت الله مددی : آها آیه که نازل شد قصر شد ، قصرٌ فی قصر این نسبت به ابن عباس هم داده شده که یک رکعت میشود
یکی از حضار : اینکه دیگران نقل نکردند چون خلاف
آیت الله مددی : ها خلاف است قبول نکردند
یکی از حضار : پس این جور استفاده میکنیم که مشایخ ثلاثه روایات به دستشان میرسیده با اجتهاد خودشان ترتیبش را
آیت الله مددی : طبعا همین طور بوده اصولا یکی این نکته را امشب میخواستیم عرض بکنیم اصولا مصادر متوسطه یکی از کارهایشان همین است اصلا چون روایاتی که در مصادر اولیه بوده خیلی پراکنده بوده در کوفه خیلی پراکنده بوده یک مقدار اینها جمع و جور کردند ، جمع و جور بهترش مصادر متاخر است که کتب اربعه باشد .
یکی از حضار : این چون نظرشان خلاف این حدیث است
آیت الله مددی : و این اختصاص به ما نداشته
یکی از حضار : یا تقیتا بوده
آیت الله مددی : نه ، حالا نکتهاش چه بوده
یکی از حضار : اینکه نقل نکردند
آیت الله مددی : چون معارض بوده به خاطر معارض نقل نکردند ، دقت کردید ؟ این اهل سنت کاملا متعارف بوده کاملا متعارف بوده است مثلا نقل کردند احمد بن حنبل از دو هزار شیخ حدیث نقل کرده یک میلیون و هفتصد هزار حدیث نقل کرده است این کتاب مسندی که الان دارد 29 هزار و خوردهای است از یک میلیون و هفتصد ، 29 هزار و خوردهای بله آقا ؟
یکی از حضار : اینکه مسائل میگویند
آیت الله مددی : بله مسائل با مکرراتش 35 هزار و خوردهای است مکررات زیاد دارد با مکرراتش 35 هزار و خوردهای است .
خود کافی به تنهایی نزدیک 17 هزار است ، 16 هزار و خورده ای است نزدیک 17 هزار تاست ، 16700 است یعنی کافی به تنهایی از آن سه کتاب بیشتر است ، و کافی به تنهایی از صحاح سته بیشتر است ، کافی به تنهایی از صحاح سته بیشتر است عددش از صحاح ستة بیشتر است طبیعی هم هست چون از امام باقر و امام صادق و ائمهی بعد است اینها همه عن رسول الله است .
یکی از حضار : در صحاح سته میگویم مکرر هم هست ؟
آیت الله مددی : خود بخاری 7 هزار تاست حدیث ، 7 هزار و خوردهای با حذف مکرراتش 4 هزار تاست ، 3 هزار تا را مکرر دارد ، خود بخاری هم مکرر دارد .
یکی از حضار : هیکل کتاب بزرگ شده است .
آیت الله مددی : بله هیکل ، یعنی ابواب مختلف قسمتهایی را آورده است لکن چون بخاری واقعا در نزد آنها حالا امامٌ فی الحدیث خیلی تفنن به کار برده است مثلا یک قسمتش را با یک سند یک قسمتش را با یک سند همان حدیث است یک قسمتش با یک سند و لذا گاهی بین سند و بین متونش هم اختلافٌ مائی وجود دارد تمام اینها را بخاری با دقت مراعات کرده است هر حدیثی که نقل میکرد دو رکعت نماز میخواند اینطور نقل میکنند راست است یا دروغ است برای شکر نعمت .
علی ای حال کتاب کافی ما به تنهایی از صحاح ست بیشتر روایت دارد ، از آن سه کتاب دیگر هم بیشتر روایت دارد اما خود وسائل با مکررات چون دارد عددی که الان زده شده 35 هزار و خوردهای به نظرم ، آخر جلد 30 را نگاه کنید 29 برای آل البیت 35 هزار و خوردهای است به نظرم 35 هزار و خوردهای است .
ببینید این علی بن ، خیلی عجیب است ها درست همان کتاب مشهور است صدوق هم نقل کرده است کاملا واضح است که این حدیث عجیب است که قسمت دومش هم باز هم در این کتاب نبوده است و الا شیخ طوسی از اینجا نقل میکرد از کتاب محمد بن علی بن محبوب نقل نمیکند که خودش شاذ بوده است . این مقارنه چون نشده این عدم مقارنه خیال میکنند مثلا این ، نه نوشتند طریقه الی محمد بن مسلم ضعیف وطریق الی زرارة صحیح نوشتند چاپ شده دیگر حالا اسم نمیخواهم ببرم مصادر را نمیخواهم اسم ببرم ، این طور نیست اصلا چنین مطلبی نیست اینجا زراره و محمد بن مسلم با هم هستند حالا حدیث عجیب است در غرب قبول شده مصر دعائم الاسلام قبولش کرده عیاشی هم قبولش کرده است ، شیخ صدوق هم قبول کرده است .
و لذا عرض کردیم جاهایی که روی است ما چند تا احتمال دادیم یکی از احتمالات خیلی مهمش همین است مشایخ قبول نکردند خود صدوق قبول داشته است ، اینکه الان بعضی وقتها میگویند روی علامت ضعف است یعنی صدوق میخواهد بگوید حدیث ضعیف است این خلاف ظاهر است چون در دیباچه میگوید تمام این روایت را من خودم به آن افتاء میدهم افتی بها با دیباچه نمیسازد، نکتهی فنی این است که تفنن در عبارت که نقل کردیم از آن آقا آن هم خیلی عجیب است روا و روی یکی باشد خیلی عجیب است .
آن نکتهای را که ما با تتبع به آن رسیدیم روی جهات مختلف یک نکتهی خیلی مهمش این است که مشایخ قبول نکردند خصوصا ابن الولید اما خودش قبول داشته است ، خود شخصش قبول داشته است ، لذا این جا آورده به صیغهی روی تا اشعار به این جهت داشته باشد که این مورد قبول خودم است آنجا هم دارد قصرٌ فی قصر میگوید و کان یرویه شیخنا ابن الولید من کتاب حریز الان اصلا این روایت را ما نداریم کلا نداریم ، این قصرٌ فی قصر را ما الان نداریم . اینکه گفتم ابن الولید این را قبول نکرده سرش این بود یعنی شیخ صدوق میخواهد بگوید ابن الولید آن نسخهی حریز را قبول کرده است ، من نه معتقدم همین نسخهی حریز درست است و توجه نکردند که صدوق وقتی حدیث را نقل میکند آن حدیث این سه تا قسمت دارد هر سه را پشت سر هم آورده است ، صدوق پشت سر هم آورده است .
شیخ طوسی دوم و سوم را پشت سر هم آورده است شیخ کلینی هم آخرش را آورده است و آخری هم از همان نسخهی مشهور آورده است علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن حریز عن زرارة و محمد بن مسلم دقت کردید ؟ این مقارنه کردن خیلی میتواند کار را به حساب روشن کند .
به هر حال اینکه طریق ایشان به کتاب علاء ، آن وقت کتاب علاء این طریق به کتاب نسخهای از محمد بن مسلم ، اینکه شهرت پیدا کرده طریق صدوق با اینکه کتاب محمد بن مسلم یعنی خود محمد بن مسلم شخصیت معروفی است ضعیف است سر ضعفش این است، روشن شد ؟ این را خاندان برقی میراثهای خاندان است صدوق اعتماد کرده نقل کرده است قمیها کلا نقل نکردند غیر قمیها هم نقل نکردند یعنی کلینی از این طریق اصلا حدیث نقل نکرده است .
یکی از حضار : صدوق خودش قمی حساب میشود .
آیت الله مددی : میدانم صدوق یک مقداری البته الان در زمان ما هم این قابل قبول است خاندانهای علمی خوب حساب برایش بار میکنند عرض کردم حجیت یک مقدارش ریشهی عقلایی هم دارد این طور نیست که خیلی پرت و پلا باشد بالاخره این میگوید از پدرم شنیدم آن هم از پدرش آن از پدرش از برقی شنیده از کوفه آورده است خوب طبیعی است .
یکی از حضار : ادلهی حجیتش هم اصلش آخوند هم همان بنای عقلاء را میپذیرد
آیت الله مددی : بله میگویم بنای عقلاء اجمالا اینجا هست الان مثلا خاندان فیض در کاشان ایشان میگویند آقا ایشان از نوههای فیض است این از پدرش ، پدرش از جدش نقل کرده است ، ممکن است چاپ هم نشده باشد جای دیگری هم نباشد این ، حالا به دقت شاید نه آنهایی که خیلی دقیق هستند شاید مناقشه بکنند اما اجمالا قابل قبول است من نمیخواهم بگویم دقیقا قبول میشود یا نه اجمالا قابل قبول است اما این یکی قبول نشده است این کتاب نسخهی محمد بن مسلم
یکی از حضار : عبارت را پیدا نمیکنم برای کتاب حریز
آیت الله مددی : و کان شیخنا ابن الولید یقول ان هذه قصرٌ فی قصر کلمهی قصرٌ فی قصر
یکی از حضار : کلمهی قصرٌ فی قصر را نزدید ؟
یکی از حضار : زدم پیدا نکرد .
آیت الله مددی : حالا بعد پیدا کنید ، نه اینکه دارد مسلم دارد در خود فقیه است بله در عبارت فقیه است . و کان یرویه من کتاب حریز و کان یرویه شیخنا ابن الولید من کتاب حریز ، قصرٌ فی قصر که دارد ، قصرٌ فی قصر در کتب اهل سنت هست در تفسیر قرطبی هست دیگر به ابن عباس نسبت داده شده است قصرٌ فی قصر است ، قصرٌ فی قصر را دارند به ابن عباس نسبت داده شده است . تازگی ندارد یعنی چیز جدیدی نیست در فقه ما اما ما الان سند به آن نداریم ، صدوق از استادش ابن الولید نقل میکند و کان شیخنا ابن الولید یقول و هذا قصر فی قصر این قصر فی قصر اشارهی به این است .
پس معلوم میشود مرحوم ابن الولید خلافا للصدوق که آیه را به سفر زده است و خلافا للکلینی که آیه را به خوف زده است آیه را زده به سفر لکن قصر فی قصر به خوف زده لکن قصر فی قصر گرفته است یک رکعت میشود چهار رکعت میشود ، یک قصر اولی دارد دو رکعت میشود بعد قصر ثانوی دارد یک رکعت ، حالا شاید نگاه کنید .
خوب طریق مرحوم صدوق را به کتاب علاء هم بیاورید ، این راجع به طریق صدوق راجع به کتاب محمد بن مسلم بود ، طریق صدوق را به کتاب علاء بیاورید . حالا آن بعد پیدا میکنید مشیخه بیاورید علاء ، این کتاب علاء بسیار کتاب معروفی است حالا این نسخه نسخهای است که یک کمی اشکال دارد حالا یکی دو تا بستر دیگر
یکی از حضار : در مشیخه و ما کان فیه عن علاء بن رزین وقد رویت عن ابی و محمد بن الحسن رضی الله عنهما
آیت الله مددی : این ابن الولید است محمد بن الحسن عند الاطلاق ابن الولید است .
یکی از حضار : عن سعد بن عبد الله و الحمیری جمیعا عن احمد بن محمد بن عیسی و محمد بن خالد عن العلاء
آیت الله مددی : این محمد بن خالد عن العلاء انحصار دارد اما احمد بن محمد بن عیسی هم نقل میکند این یکی .
یکی از حضار : وقد رویته عن ابی و محمد بن الحسن رضی الله عنهما
آیت الله مددی : ابن الولید
یکی از حضار : عن سعد بن عبد الله والحمیری جمیعا عن محمد بن عبد السلطان عن
آیت الله مددی : محمد بن ابی الصهبان همان محمد بن عبد الجبار است
یکی از حضار : عن صفوان بن یحیی عن العلاء
آیت الله مددی : این نسخهی صفوان هم مشهور است اصلا نسخهی صفوان عن علاء خیلی مشهور است بفرمایید این نسخهی دوم .
یکی از حضار : و رویته عن ابی رضی الله عنه عن علی بن سلیمان الزراری الکوفی
آیت الله مددی : به نظرم این دایی ، عموی پدر ابو غالب زراری
یکی از حضار : عن محمد بن خالد عن علاء بن رزین
آیت الله مددی : این هم نسخه برمیگردد به محمد بن خالد که عرض کردم قمیها از او نقل نکردند این معلوم میشود یک سندی ایشان از راه زراری داشته به او و الا قمیها نقل نکردند این بغدادی است ایشان عن محمد بن خالد عن العلاء ، یعنی هم به طریق کتاب علاء هم به طریق محمد بن مسلم یک نسخهای محمد بن خالد برقی داشته است .
آن وقت بیایید کتاب نجاشی را هم بیاورید
یکی از حضار : همین علاء را ؟
آیت الله مددی : علاء را کتاب نجاشی و فهرست شیخ ، فهرست شیخ بیاورید . علاء بن رزین قلاء ، قلاء خودش قلو به معنای سرخ کردن چیزی را سرخ کردن مثل بادمجان قلو میگویند ایشان چون حلوا درست میکردند کان یقلی السویق ، سویق یعنی حلوا ، حلوا فروش بوده مثل حلوا اردههای ما ،
یکی از حضار : مقلی هم ؟
آیت الله مددی : ها مقلی یعنی سرخ کردن
یکی از حضار : بله در فهرست شیخ مدخل 500 العلاء بن رزین القلاء جلیل القدر ثقة له کتاب و هو اربع نسخ
آیت الله مددی : البته ما عرض کردیم نسخش فعلا بیشتر از چهار تاست چهار تا را شیخ داشته ، شیخ چهار تا طریق دارد به این کتاب الان مرحوم صدوق هم حدود 3 تا یا 4 تا طریق داشت ، شیخ هم 4 تا طریق دارد بخوانید . لکن یک مشکل کلیشان همان است مقارنهی این نسخ نکردند همان اشکالی که دیشب عرض کردم مشکل کار این است .
یکی از حضار : فرمودند منها روایة حسن بن محبوب ، اخبرنا ابو عبد الله عن محمد بن علی
آیت الله مددی : ابو عبد الله عرض کردم مرحوم شیخ مفید است ،
یکی از حضار : عن محمد بن علی بن الحسین
آیت الله مددی : صدوق پسر است ، مرحوم صدوق ، این درست هم هست صدوق آورده است این حلقهی ربط بین بغداد و قم است مفید بغداد است صدوق قمی است آمده بغداد نقل کرده است ، بله ، محمد بن علی مرحوم صدوق ابی جعفر
یکی از حضار : عن ابیه
آیت الله مددی : صدوق پدر
یکی از حضار : و محمد بن الحسن
آیت الله مددی : ابن الولید
یکی از حضار : عن سعد بن عبد الله عن احمد و عبد الله ابنی محمد بن عیسی
آیت الله مددی : این در خود فقیه نیامده دو تا برادر هستند دیگر احمد بن محمد بن عیسی و عبد الله بن محمد بن عیسی ، البته احمد جزو اجلاء است عبد الله توثیق نشده است اما به نظر من قابل اعتماد است میشود رویش حساب کرد .
یکی از حضار : سعد بن عبد الله مشکل است .
آیت الله مددی : سعد پسر او نیست ، نه خیر . آن هم اشعری است سعد بن عبد الله بن ابی خلف اصلا غیر از آن است ، این عبد الله برادر احمد است عبد الله بن محمد بن عیسی اشعری ایشان توثیق ندارد ایشان یکی از حلقههای ربط بین عراق و قم است شأن ایشان خودش تالیف شاید نداشته باشد میراثهای عراق را و کوفه را به قم آورده است یکی از کسانی که آورده اما توثیق روشنی ندارد اما به نظر ما قابل اعتماد است و التفصیل در ابحاث رجالی و فهرستی بفرمایید .
یکی از حضار : بله و احمد بن ابی عبد الله البرقی و یعقوب بن یزید و محمد بن الحسین بن ابی الخطاب والهیثم بن ابی المسروق عن الحسن
آیت الله مددی : حسن بن محبوب
یکی از حضار : عن الحسن بن المحبوب عن العلاء
آیت الله مددی : این خیلی نسخهی خوبی است ، این نسخهی بسیار خوبی است بعد بفرمایید ، اینها یکی یکی شرح هم دارد هر کدام حالا دیگر چون حال نداریم نسخهی اولی ، نسخهی دوم .
یکی از حضار : بله و منها روایة محمد بن خالد الطیالسی
آیت الله مددی : ایشان هم جزو مشایخ است و قابل اعتماد است هم خودش و هم پسرش عبد الله بن محمد الخالد
یکی از حضار : ببخشید من یک کمی تأمل میکنم چون چاپ آقا عزیز یک مقدار عبارتش تفاوت دارد با آن چاپ آل البیت ، اخبرنا ابن ابی جید عن محمد بن الحسن بن ولید
آیت الله مددی : ابن الولید بله
یکی از حضار : این را چیز همان چاپ آقای قیومی همین طور صاف آمده که عن ابن الولید اما مرحوم آقا عزیز فرمودند که محمد بن الحسن بن ولید در حاشیه آمده اضافه شده است یعنی در نسخهی دیگری اضافه شده عن محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن خالد الطیالسی
آیت الله مددی : محمد بن خالد بن عبد الله الطیالسی بله .
یکی از حضار : و منها
آیت الله مددی : اما این باید یک کمی چیز داشته باشد مشکل داشته باشد ، سندش یعنی طبقهاش مقداری فاصله دارد بعدش ، طریق صفوان هم دارد بعدش
یکی از حضار : بله ، الان طریق همین باز یکی دیگر هم برایش دارد و اخبرنا به الحسین بن عبید الله
آیت الله مددی : ابن غضائری پدر استاد ایشان
یکی از حضار : نسخه دارد حسن بن عبید عن ابن بابویه عن ابیه عن علی بن سلیمان الزراری الکوفی عن محمد بن الخالد عن العلاء بن رزین
آیت الله مددی : این همانی است که در کتاب مشیخه هم آمده بود بفرمایید .
یکی از حضار : و منها روایة محمد بن ابی الصبهان
آیت الله مددی : این محمد بن عبد الجبار است از بزرگان قم است ایشان راوی کتاب صفوان است اگر بیاید بعدش صفوان است غالبا
یکی از حضار : اخبرنا به ابن ابی جید عن ابن الولید عن سعد والحمیری عن محمد بن ابی الصهبان عن صفوان عنهم
آیت الله مددی : این نسخهی بسیار خوب همین نسخهی صفوان است اما ما الان روایاتی که از علاء داریم خیلی بیشتر از این 4 تایی است که ایشان گفته است .
یکی از حضار : یکی دیگر هم ببخشید هست و منها روایة الحسن بن علی بن فضال اخبرنا ابن ابی جید عن ابن الولید عن سعد و الحمیری عن احمد بن محمد عن الحسن
آیت الله مددی : این احمد بن محمد اشعری است ، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی ، ایشان شاگرد ابن فضال است ، ابن فضال هم در اینجا مراد پدر است الحسن است الحسن بن علی بن فضال بفرمایید .
یکی از حضار : عن حسن بن علی بن فضال عن العلاء و قال ابن بطة العلاء بن رزین اکثر روایة من صفوان بن یحیی
آیت الله مددی : خیلی میگویم یکی از نشانههایش این است که کتابش تا حالا ، اگر این را ما الان استخراج بکنیم یعنی جمع بکنیم خیلی ، حالا شما تشریف نداشتید من اول وقت گفتم آقای مختاری تشریف ندارند این مثلا نسخ روایات علاء را جمع بکنیم هم اختلاف زیاد است یعنی عجیب است یعنی یک روایت واحده با یک سند یک جور آمده با یک سند دو سطر آمده با یک سند چهار سطر آمده است حذف شده است ، حذف و اصلاح دارد .
و در طول تاریخ خیلی یعنی بهترین راه برای شناخت مباحث فهرستی ارائهی کتاب به صورت علمی ، این را اگر بشود از نسخ مختلفش استخراج بشود علاء بن رزین مثل ستون بندی ، نسخهی صفوان ، آن وقت نسخهی صفوان در کتاب کافی در کتاب فقیه نسخهی صفوان اینها را یکی یکی جدا بکنیم و مقابلش بنویسیم آن وقت متون را با هم مقابل هم بنویسیم اختلاف متون خیلی واضح میشود یک متن در یک نسخه هست در یک نسخه نیست در یک متنی در یک نسخه دو سطر است در یک نسخه سه سطر است در یک نسخه تمسک به آیه شده در یک نسخه نشده الی آخره خیلی این کتاب علاء و کتاب الحج معاویة بن عمار الان استخراجش نسبتا آسان است چون الان مصادر فراوانش در اختیار ما هست نسبتا میتوانیم با مصادر فراوانش مقابله بکنیم و استخراج بکنیم . این راجع به کتاب علاء
یکی از حضار : البته چیز عن متفاوت است بخوانم ؟
آیت الله مددی : بخوانید نجاشی
یکی از حضار : بله ،
آیت الله مددی : نجاشی تصادفا خیلی عجیب است نجاشی اینجا طرق زیادی ندارد یکی بیشتر ندارد ، خیلی عجیب است .
یکی از حضار : از آن چهار طریق یکی
آیت الله مددی : از این 5 تا ، یعنی نجاشی به خلاف قاعده اینجا شیخ بیش از نجاشی نوشته این خیلی خلاف قاعده شده است عادتا نجاشی مفصل تر مینویسد اینجا به عکس شده است بفرمایید .
یکی از حضار : مدخل 811 علاء بن رزین القلاء ، دیگر حالا ترجمهاش را گفته صحب محمد بن مسلم و فقه علی یده
آیت الله مددی : تفقه علی ید محمد بن مسلم
یکی از حضار : و کان ثقتا وجها له کتب یرویها جماعة اخبرنا جماعة
آیت الله مددی : الان هم ما جماعت داریم همین الان هم این کتاب ایشان همان طور که ایشان گفت جماعت داریم همین الان هم جماعت داریم بفرمایید .
یکی از حضار : جماعة عن الحسن بن فضال
آیت الله مددی : عرض کردم جماعت اصطلاح ایشان در اینجا مفید و ابن غضائری پدر و ابن حاشر احمد بن عبد الواحد ، ابن عبدون به حساب ، عن حسن بن حمزه این همان سید مرعشی است این حلقهی ربط بین بغداد و قم است حلقهی ربط ایشان است ، اصلش در ایران بوده یک سفری به بغداد میآید مشایخ بغداد از ایشان حدیث میشنوند من جمله کتاب علاء را از ایشان یعنی بعبارة اخری مرحوم شیخ یا نجاشی یک کتابی که برای کوفه هست گاهی اوقات میآیند قم از قم میروند کوفه ، اینجا آمدند قم از قم رفتند کوفه این طرقی را که الان شما از شیخ خواندید غالبا ابن الولید است این آمده قم از قم رفته کوفه خود کتاب در کوفه نوشته شده است خیلی عجیب است که از بغداد مستقیم به کوفه نرفتند با اینکه نزدیکتر است به ایشان .
یعنی اینقدر قمیها روی این کتاب کار کردند اینها برای چیز اصلا آمدند به قم از راه قم رفتند به این حدیث رسیدند این ارزش کاری است که قمیها روی این کتاب علاء بن رزین الان هم ما اینجا بعد از
یکی از حضار : یعنی مقابله ؟
آیت الله مددی : مقابله کردند ، تصحیح کردند ، کم و زیاد کردند ، این که الان من به شما میگویم این کار بشود این کاری است که قمیها در آن وقت کردند کاری که 1100 سال قبل قمیها کردند میگوییم ما هم الان متنبه شدیم که این کار خوبی است ببینید چند تا نسخ همهاش ابن ولید و سعد و صدوق اینها همه قمی هستند میرسد به حسن بن محبوب ایشان کوفی است میرسد به صفوان ایشان بغدادی و کوفی است بقیهشان قمی هستند بفرمایید ، الان ایشان از طریق به حساب مشایخ بغداد مفید میرود به حسن بن حمزه ، حسن بن حمزه ساکن قم نبوده اما آثار قم را به بغداد آورده است خود ایشان ساکن قم نبوده است . نمیدانم ساکن طبرستان بوده کجا بوده ایشان هم از اجلاء است خود حسن بن حمزه جزو اجلاء اصحاب است عن حسن بن حمزة بفرمایید .
یکی از حضار : الان شیخ طوسی 4 طریق یا 5 طریق به کتاب علاء دارد این لازمهاش این نیست که شیخ طوسی 5 تا نسخه داشته یک نسخه داشته که مشهور بوده اما به همین کتاب 5 تا طریق دارد ، در خود تهذیب هم روایاتش مثل هم است این طور نیست که اختلاف داشته باشد ،
آیت الله مددی : چرا طرق که ذکر میکند گاهی ،
یکی از حضار : این اختلاف با کلینی اختلاف داشته باشد
آیت الله مددی : چرا گاهی اوقات در خود این هم هست دیگر ، عرض کردم این چون بحث الان تقریبا این بحثی که با شما داریم میکنیم جنبهی فرضی دارد پیدا میکند این بهترین راهش کتاب علاء استخراج بشود تا معلوم بشود چه هست ، این تا استخراج نشود معلوم نمیشود ، مقابله بشود نسخهها را ببینید مثلا ستون بندی بشود دقت کنید مثلا کتاب علاء نزد روایت علاء نزد کلینی ، کلینی از چه راه آورده نزد صدوق و بعد شیخ طوسی و بعد جهات دیگر ، یک نسخه هم از علاء نزد ما هست رسیده به ما کتاب ستة عشر ، اصول ستة عشر
یکی از حضار : یکی را اصل قرار بدهد
آیت الله مددی : نمیشود اصل قرار داد این طور نیست ، ستونی مثلا این قسمت در روایت کلینی نیامده در صدوق آمده این قسمت در صدوق نیامده در شیخ طوسی آمده است این طوری مقابلهی این جوری بشود تمام متون مقابل هم بنشیند آنجایی که نیامده با آنجایی که آمده با هم مقابله بشود دقت میکنید ، این کاملا روشن میکند اختلاف ، آن بحث از این بحث فرضی خارج میشود آن وقت این بحث فهرستی ما آن وقت خوب آشکار میشود تا آن کار نشود روشن نمیشود بفرمایید .
یکی از حضار : عن محمد بن جعفر و قال حدثنا محمد بن جعفر عن الصفار
آیت الله مددی : محمد بن جعفر ؟ قاعدتا باید محمد بن جعفر قمی باشد و ابن بطة است در این طبقه ابن بطة باید باشد ، چون محمد بن جعفر در این طبقه ابن بطة باید باشد .
یکی از حضار : نجاشی را دارید میخوانید ؟
آیت الله مددی : بله بله ، عادتا باید ابن بطة باشد ، در این طبقه البته ما یک محمد بن جعفر داریم که در ری بوده بعید است او باشد که محمد بن جعفر کوفی اسدی که در ری بوده است لکن این بعید است آن باشد ، همین زیارت جامعه را هم او نقل میکند محمد بن جعفر اسدی کوفی که اهل به اصطلاح بنی اسد بوده عرب هم بوده آمده ساکن ری شده برای نشر دعوت تشیع ، روایات زیارت جامعه را ایشان نقل میکند زیارت جامعهی کبیره را ایشان نقل میکند ، محمد بن جعفر در اینجا عادتا باید ابن بطة باشد ، بفرمایید .
یکی از حضار : عن الصفار عن احمد بن محمد بن عیسی
آیت الله مددی : اینها همه قمی هستند ها ، خود حسن بن حمزه قمی نیست ایران بوده لکن مشایخ قم هستند دقت کردید ؟ اینها قمی هستند بفرمایید .
یکی از حضار : قال حدثنا الحسن عن العلاء بکتابه
آیت الله مددی : حسن باید در اینجا ابن محبوب باشد از آن نسخی که مرحوم شیخ که نسخهی حسن بن محبوب ایشان یکیاش را آورده است روشن شد ایشان نسخهی حسن بن محبوب را آورده است آن وقت مرحوم شیخ طوسی در آنجا چند نفر هیثم بن ابی مسروق بود و احمد بن محمد بن عیسی بود و محمد بن الحسین بن ابی الخطاب بود و یعقوب بن زیاد ، چند نفر عن الحسن بن محبوب ایشان از یک نفرش نقل میکند احمد ، احمد فقط یک نفر از آن نفرات است ایشان فقط از احمد نقل میکند .
این هم راجع به این قسمت ، مرحوم نجاشی نسبت به ایشان خیلی طولانی ننوشته است ، این کتاب ، کتاب خوبی است . به هر حال آقا این بحث را تمامش کردیم . به نظر خود من این است که کتاب علاء بن رزین را جزو به اصطلاح مصادر اولیه ثبتش بکنیم نه ثانویه ، نه اینکه به خاطر کتاب محمد بن مسلم نقل کنیم ، نقل کرده محمد بن مسلم ، ظاهرا خودش مستقلا کتاب نوشته است و ظاهرا لا به لای کتاب روایات محمد بن مسلم را حالا آن هایی که از ایشان شفاها شنیده یا آنهایی که در کتابش دیده است لذا این مصدر جزو مصادر اولیه است ، این هم یکی از مشکلات ماست که این را مصادر متوسطه حساب میکنیم ، مصدر متوسطه یعنی از کتاب محمد بن مسلم ، مصدر اولیه یعنی خودش نوشته باشد این فرقش است .
یکی از حضار : این وجه استظهارتان چیست میفرمایید ظاهرا از کجا استظهار میفرمایید ؟
آیت الله مددی : چون به کتاب علاء طریق زیاد است معلوم میشود و بعد هم تفقه علی ید محمد بن مسلم یعنی خودش یک کتاب فقهی تالیف کرده است .
یکی از حضار : از این در نمیآید تالیف که مثل زراره دیگر
آیت الله مددی : میدانم اما کتاب محمد بن مسلم هم نقل کرده است آنچه که الان موجود است از کتاب خودش است با این کثرت طرق معلوم میشود اعتناء به کتاب خودش بوده است بله ایشان در کتاب خودش اسم محمد بن مسلم را زیاد آورده است ، یا از کتاب محمد بن مسلم است یا ممکن است شفاهی از ایشان شنیده باشد دقت میکنید اگر برای ، یعنی فرق بین این دو تا این است .
مطلب دیگری که باز در اینجا محل توجه است قبل از اینکه وارد بحث بشویم در بارهی مصادر متوسطه عرض کردیم ، مصادر متوسطه ارزش زیادی دارند چون مصادر اولیهی ما که عمدتا در کوفه بودند خیلی متناثر بوده خیلی پراکنده بوده مصادر ثانویهی ما مثل کتاب ابن ابی عمیر ، مثل کتاب حسن بن محبوب ، اینها جمع و جور کردند ، یک مقدار هم تنقیح شده است ، جمع و جور شده مرتب شده احمد بن محمد بن عیسی هست این مصادر ثانویه واقعا با ارزش هستند خیلی با ارزش هستند مصادر متوسطه اینهایی که در وسط بودند خیلی با ارزش هستند .
لکن یک نکتهای هست که هنوز برای ما خیلی روشن نیست این مصادر متوسطه این جور نبوده که همهاش در یکنواخت قرار بگیرد مثلا کتاب ابن ابی عمیر را هم بغدادی و هم شیخ طوسی و نجاشی و هم فرض کنید نجاشی که نه و کامل الزیارات و دیگران را همین قمیها نقل کردند اما عدهای از مصادر متوسطه نمیدانیم چرا به قم نیامده مشهور نشده است این هم برای ما روشن نیست ، یک مقدار از اختلافات آن وقت اینها را ما از کجا فهمیدیم ، شیخ طوسی نقل کرده است ، اگر شیخ طوسی هم نقل نمیکرد نمیدانستیم ، یعنی یک مقدار از مصادر متوسطهی ما در حقیقت از منفردات شیخ طوسی است اگر بنا باشد ما روی منفردات اشکال بکنیم این اشکال پیدا میکند .
چون ما ان شاء الله تعالی عرض میکنیم یک مقدار روایات داریم که از منفردات شیخ صدوق است یک مقدار منفردات داریم که از شیخ کلینی است یک مقدار روایات داریم که از منفردات شیخ طوسی است این زیاد است از منفردات شیخ طوسی در فقه زیاد است . و این منفردات ایشان را الان تقریبا میتوانیم مثلا کتاب محمد بن علی بن محبوب که عرض کردم شیخ القمیین نوشته بود قمیها نقل کردند، کلینی که اصلا نقل نکرده ، صدوق یک مقدار نقل کرده که نمیدانم از اینجاست یا جای دیگری است شیخ طوسی نقل میکند ولی انصافا روایتش شذوذ دارد انصافا حقا یقال یک مقدار کتاب ابن فضال پسر است ، یعنی ما آنچه که از روایات ابن فضال پسر عدهای هم شاذ است یعنی عمل نکردند اصحاب ، طرح کردند اصحاب ، قمیها نقل نکردند ، کلینی هم نقل نکرده ، صدوق هم نقل نکرده است .
یکی از حضار : شیخ به خاطر جمع بین اخبار مجبور بوده
آیت الله مددی : ها شیخ به خاطر اینکه تعارض دیده برداشته نقل کرده است . چون شیخ در بغداد واقعا با این مشکل روبرو بوده است خوب حق شیخ هم هست ما هم بودیم همین طور چون در بغداد برای اولین بار تقریبا میشود گفت حالا قبل از شیخ مذهب شیعه دیگر مطرح شد رسما مطرح شد ، سنیها انتقادات خودشان ، چون قبل از قمیها ، یک شهر قم خودشان با همدیگر بودند آنها مینشستند با همدیگر یک قل و دو قل بازی میکردند مشکل نداشتند .
به قول خدا رحمت کند آقای آشتیانی از یکی از علمای تهران گفتم درس میگفت گفت بله سه چهار نفر مینشینیم باهم لی لی حوضک بازی میکنیم حالا غرض در قم میشد بنشینند با هم لی لی حوضک بازی کنند ، اما در بغداد دیگر نمیتوانند لی لی حوضک بازی کرد ، جای لی لی حوضک نبود ، کتابها را نگاه میکردند شما چرا این فتوا را دادید پس این روایت چیست ، پس این چیست ، پس این چیست لذا شیخ طوسی به نظر ما واقعا کار بزرگی کرد این مقداری که جمع بین شیخ طوسی کرد یعنی مقداری که شیخ آورده قبل از ایشان نیاوردند اصولا عرض کردیم قبل از ایشان مرحوم کلینی و مرحوم صدوق روایات را گزینشی آوردند نه اینکه تعارض را ندیدند قبول کردند یک طایفه را قبول کردند بقیه را نیاوردند .
شیخ طوسی آن طایفهای که اینها نیاوردند آورده است تعارض را خواسته حل بکند و انصافا هم خیلی جاها موفق نبوده ، انصافا بینی و بین الله خیلی موفق نیست ، دقت کردید چه میخواهم بگویم ؟ روشن شد ریشههای کار کجاست ؟ یک مقدارش این مصادر متوسطهای است که شیخ آورده آنها نیاوردند . حالا اینها را مثلا ما برای شما میتوانیم فهرست بندی کنیم ، لیست بندی کنیم یکی همین کتاب محمد بن علی بن محبوب است یکی کتاب ابن فضال پسر است ، خیلی هم عجیب است واقعا ما الان معظم روایات ، شاید مثلا در کافی چند مورد بیشتر نباشد علی بن الحسن نگاه کنید تیمی ، میثمی ، علی بن حسن ایشان ابن فضال پسر است ، پدر اسمش حسن است پسر اسمش علی است این خیلی کم است روایت در صدوق که شاید نباشد اما در کتاب شیخ طوسی زیاد است .
و اکثرش هم اصحاب اعراض کردند یعنی قمیها نقل نکردند اصحاب اعراض کردند آن وقت کجا ثمرهاش اظهار شد مثل آقای خوئی، آقای خوئی آمد گفت این سند معتبر است چون موثق است ایشان موثق است قبول دارد ، کاری به احراز هم ندارد ، آمدند به یک وجهی جمع بکنند دقت میکنید ؟ من ریشهی اختلاف فتاوای علما را تا زمان حال برای شما روشن کردم .
یکی از حضار : و با توجه به اختلاف نسخ روایات با این تعارض میشود بگوییم که آن شهرت
آیت الله مددی : آن وقت لذا اصلا اصولا در بین اصحاب ما آن مقدار که حمل بر تقیه از زمان شیخ آمده از قبل از ایشان نبوده است یکی از راههایی که ایشان زیاد رفت به آن تمسک کرد تقیه است ، البته این راه تقیه که ایشان گفت زیاد شد ، صاحب وسائل زیاد دارد وربما یحمل علی التقیة ، زیاد دارد . از آن زیادتر حدائق دیگر ما از حدائق بیشتر ، میگوید تحمل علی التقیة التی اصل کل بلیة اصلا این عبارت را تکرار میکند . هر جا گیر کرده ، حالا صاحب حدائق چیز دیگری هم میگوید ، میگوید لازم نیست تقیه هم مثلا بگردیم ببینیم مطابق بین فتاوای اهل سنت هست یا نه همین که بین شیعه هم اختلاف باشد تقیه است این خودش یک نوع تقیه است دیگر .
چون سابقین وقتی میخواستند بگویند تقیه است مثلا مطابق با فتوای کیست ، گاهی شده مثلا روایت امام صادق تقیه است از شافعی اصلا شافعی بعد از امام صادق به دنیا آمده است اصلا معقول نیست که امام صادق از او تقیه کرده باشد دقت میکنید ، دیگر صاحب حدائق این قید را هم برداشت لازم نیست از یک فقیه سنی باشد حتی بین اهل سنت این رأی نباشد حمل بر تقیه میشود چون ایشان یک اصلی گذاشته که گاهی ائمه تقیه میکردند برای اینکه بین شیعه اختلاف باشد ، انا خالفت بینهم یک روایتی نقل میکنند انا خالفت بینهم حفظا لدمائهم نمیخواستند یک رأی واحد بین شیعه باشد که شیعه شناخته نشود که شیعیان مثلا این غالبا به این رأی هستند برای حفظ دماء شیعه ، دقت کردید ؟ این را اولین بار شیخ طوسی کرده است ، ما اسم شیخ طوسی را زیاد میبریم که اولین بار اینها رویش کار بشود آن وقت بعد از شیخ طوسی عدهای از آن روایات اعراض شده بود بعد اعراض قوی تر شد مشکل کجا پیدا شد عدهای از آنهایی که اعراض پیدا کرده بودند مثلا روایت ابن فضال پسر ، علامه هم اعراض کرد چون علامه به موثق عمل نمیکند . باز بعد از علامه مثل آقای خوئی آمد به موثق عمل میکند یعنی این در طول تاریخ تشیع این مشکل دائما نوسان پیدا کرد حالت کم و زیادی پیدا کرد .
مثلا کتب ابن فضال پسر ایشان در قم جا نیافتاد و واقعا مرد ملایی است یعنی انصافا هیچ جای بحث ندارد فوق العاده است عرض کردم ایشان از لحاظ علمی بر پدرش مقدم است ، پدرش از لحاظ معنوی مقدم بوده است چون دارد که در صحراء نماز میخواند وحوش دورش جمع میشدند ، راجع به پدرش دارد این ، خیلی حالت
حتی دارد که مشغول نماز بود این دزدهای صحراء این دزدهای سر گردنه میآمدند میدیدند ابن فضال است اصلا فرار میکردند تا میدیدند مشغول نماز است این صعالیک ، صعالیک یعنی دزدهای سر گردنه پا به فرار میگذاشتند ، اصلا قیافهی ابن فضال را میدیدند فرار میکردند این برای ابن فضال پدر است خیلی مرد با معنویتی است نمیشود انکار کرد خیلی فوق العاده است اما پسرش شاید علمیا قویتر باشد .
دیگر بعد از کتابها این خیلی مهم است یعنی یکی از اسباب انفرادها را دارم به شما میگویم این انفرادها یک مقدارش از مصادر اولیه است ، یک مقدار انفراد شیخ از مصادر متوسطه بود ، یک مقدار انفراد شیخ از مصادر اولیه است مثلا شیخ از کتاب عمار ساباطی زیاد نقل کرده است ، جزو مصادر اولیه است عمار ساباطی ، یعنی الان جمیع روایت عمار ساباطی نقل بشود 80 درصدش منفرد شیخ است .
یکی از حضار : بیشترش را شیخ نقل کرده است .
آیت الله مددی : عرض کردم 80 درصدش برای شیخ است هم کلینی از او اعراض کرده هم شیخ صدوق یعنی هم در مصادر اولیه شیخ طوسی انفراد دارد هم در مصادر متوسطه ، در مصادر متوسطه نسبتا زیاد است مثلا موسی بن قاسم .
خیلی عجیب است ما یک قسمتهایی هم ما واقعا متحیر هستیم یعنی نه اینکه حالا مثلا خیال کنید مثلا این موسی بن قاسم خیلی جلیل القدر است موسی بن قاسم بن معاویة بن وهب را بیاورید این موسی بن قاسم خیلی مرد جلیل القدری است واقعا مرد بزرگواری است و عجیب این است که کتابهای فراوانی هم داشته است و عجیب این است که اصحاب از او نقل نکردند الا شیخ طوسی آن هم از خصوص کتاب حج .
یکی از حضار : آن وقت این شاهد نمیشود که ما
آیت الله مددی : چه بوده ، نکته چه بوده ، چه نکتهای در کار بوده و ایشان وقتی نقل میکند ایشان هم از مصادر ایشان مرد بزرگواری است مثلا یک مقدار از روایات معاویة بن عمار را ایشان نقل میکند ، همین
یکی از حضار : موسی بن قاسم
آیت الله مددی : این با نسخهی مشهور قمیها هم فرق دارد لذا اسمش را گذاشتیم نسخهی کوفی ، نسخهی قمی . نه کلینی نه صدوق اصلا از موسی بن قاسم در حج نقل نمیکنند .
یکی از حضار : میشود بگوییم مرتکز شیعه بوده هر چه آن وقت بوده
آیت الله مددی : نمیدانم ، اینها چه هست ، این خیلی عجیب است ها یعنی نه اینکه در جلالت ، موسی بن قاسم راوی کتاب علی بن جعفر هم هست ، اصولا کتاب علی بن جعفر چند تا طریق دارد مهم ترین طریقش دو تاست یکی همین موسی بن قاسم یکی عمرکی نیشابوری ، یعنی هم کلینی از این کتاب نقل میکند ، کتاب علی بن جعفر نسخهی موسی ، هم صدوق نقل میکند هم شیخ طوسی نقل میکند این نسخهی بسیار معروفی است از کتاب علی بن جعفر خودش هم کتاب دارد . حالا موسی بن قاسم را بیاورید میگوید له
یکی از حضار : اول ابن جعفر را بخوانم ، روی ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه عن ابیه عن سعد والحمیری باحمد بن ادریس و علی موسی عن احمد بن محمد عن موسی بن القاسم عنه این روایت
آیت الله مددی : اصلا زیاد است نه اصلا ببینید صدوق مشیخه را که شروع میکند ، مشیخه طبق روایاتی است که در کتاب آورده است اولین سند در مشیخه به علی بن جعفر است یا اول یا دوم آن هم از راه موسی بن قاسم و عمرکی ، کلینی هم زیاد از این دو نفر عمرکی بن علی نیشابوری از روستایی است به نام بوفک شاید پفک مثلا اسمش بوده در عربی بوفک است شاید لفظ فارسیاش فرق میکند عمرکی بن علی نیشابوری بوفکی مرد ثقه و جلیل القدری است ایشان هم از این کتاب نقل میکند . اما خود موسی بن قاسم ، موسی بن قاسم کتاب دارد و خیلی عجیب است با اینکه کتابهای فراوانی در فقه دارد و خیلی هم جلیل القدر است این خیلی عجیب است برای ما .
و یک کتاب الحجی دارد این کتاب الحج را شیخ از او زیاد نقل میکند در جاهای دیگر از او نقل نمیکند یعنی خوبی شیخ این است که از مصادر نقل میکند ما میتوانیم بشناسیم ، اسم موسی بن قاسم در فقیه و در کافی در بحث حج نیست بله یک روایت واحده در کافی است که آن هم ظاهرا شاید شفاها گفته شاید هم در کتابش نوشته باشد ، این شفاهی است .
میگوید به حضرت جواد عرض کردم من طواف میکنم از طرف رسول الله ، از طرف امیرالمؤمنین بعد حضرت فرمودند کار خوبی میکنید ، میگوید و ربما اطوف عن فاطمه سلام الله علیها حضرت میفرمایند اکثر من هذا فانها افضلها از حضرت زهرا بیشتر طواف کن این را موسی بن قاسم ، این معلوم است کتاب نیست صحبت کرده با امام جواد حالا شاید در کتابش هم نوشته باشد در کتاب کافی فقط همین روایت در حج از موسی بن قاسم هست ، اما در تهذیب زیاد است .
یعنی میخواهم سر انفرادهای ما ، ما میگوییم منفرد منفرد دارم سر انفراد ، یک مقدار از این انفرادها روی مصدر متوسط است ، احتمال دارد احتمال دارد این مصادر متوسطه چون از مصادر اولیه گرفته شده است اصحاب ما در قم از مصادر اولیه از راه دیگری به آنها رسیده است لذا به موسی بن قاسم نگاه نکردند این احتمالش این است .
مثلا همین کتاب حج از طریق فرض کنید ابراهیم بن هاشم یا از طریق احمد اشعری به آنها رسیده است دیگر به نسخهی او مراجعه نکردند اما الان داریم و اختلاف دارد الان داریم . کتاب موسی بن قاسم یکی همین کتاب محمد بن علی بن محبوب نوادر ، که چند دفعه تا حالا گفتیم ، یکی از کتابهایی که باز در این قسمت وجود دارد همین کتاب علی بن اسماعیل که دیشب گفتیم کتاب النکاح نقل نمیکند الا شیخ و اعجبش این است که شیخ در شرح حالش کتاب نکاح به او نسبت نمیدهد نجاشی به او نسبت میدهد و هر دویشان هم به او طریق ندارند که این نشان میدهد که کتاب در خارج موجود بوده اصلا در خارج یک کتاب به نام کتاب النکاح تالیف علی بن اسماعیل میثمی موجود بوده است .
یکی از حضار : چرا شیخ نسبت نمیدهد ؟
آیت الله مددی : سندی نداشته در اجازات وارد نشده است ، اجازه به آن نداده نه اینکه نسبت نمیدهد ، اجازه به او نداده در اجازات وارد نشده است ، دقت کردید ؟ اما چرا نقل میکند چون در خارج موجود بوده است در اجازات وارد نشده است . این حل این قسمت یک نکات خاصی را دارد یعنی ما عدهای از این چهرهها فرض کنید حسن بن محمد بن سماعة شیخ از نقل میکند این از بزرگان واقفیه است و از ظاهر عبارت نجاشی معلوم میشود از آن واقفیههای بلا نسبت خبیث هم هست یکی از رفقا به من میگفت خوب این با این خبیثی چرا کلینی حتی از او نقل میکند ، چون نجاشی میگوید کان یعاند فی الوقف نجاشی تعبیرش این است .
عرض کردم این تعبیر را چون واقفیهها دو جور بودند به طور کلی ، یک عده میگفتند حضرت رضا نمیداند ، مرد عالم ، فاضل ، ملا خوب همه جهاتش خوب امام نیست نمیداند پدرش زنده است ، اما عدهای اهانت میکردند به حضرت رضا اینها معاند فی الوقف هستند
یکی از حضار : آن وقت اینها برای دورهی استقامت و غیر استقامت بودند
آیت الله مددی : ندارد نه ،
یکی از حضار : کسی برای قبل از وقف
آیت الله مددی : اصلا ایشان از ارکان وقف است خود شیخ از این کتاب مستقلا نقل میکند ، چون شیخ طوسی یک مقدار از حسن بن محمد بن سماعة نقل میکند لکن توسط کلینی ، غیر از کلینی خودش هم نقل میکند حالا مرحوم صدوق نقل نمیکند این قسمتها را هم کلینی هم نقل نمیکند اما شیخ نقل میکند . این هم جزو عجایب است یک قسمتهایی را از کتاب حسن بن محمد بن سماعة واقفی که به تعبیر نجاشی کان یعاند فی الوقف یعنی بلا نسبت اهانت به حضرت رضا میکرد اینها جزو آن افراد که واقعا آدم هم ناراحت میشود اما از آن طرف ثقه است طریقش هم خوب است آقای خوئی عمل میکند ، روایتش شاذ است .
یکی از حضار : کار به اعراض هم ندارد
آیت الله مددی : کار هم به اعراض ندارد این میگویم ریشههای بحث تا زمان ما روشن شد ، چه کار کردند ؟
لذا عرض کردم ما بهترین راه را بر این میدانیم که تاریخ را در این قسمتها در نظر بگیریم میتوانیم بگوییم بعد از گذشت 15 قرن خودمان تشخیص بدهیم که قابل قبول هست یا نیست ، مثلا این حسن بن محمد بن سماعة را علامه اولین کسی است که ارزیابی کرد قبول نکرد ، صاحب مدارک هم قبول نمیکند ، معالم هم قبول نمیکند چون اینها به موثق عمل نمیکنند ، دقت کردید ؟
اما آقای خوئی عمل میکند چون آقای خوئی به موثق عمل میکند ، فتوی عوض میشود دقت کردید ؟ ما الان عدهای از یعنی انفرادهای شیخ طوسی منشائش در حقیقت اینجاست از مصادر متوسط نقل میکند که این مصادر متوسط به دست قمیها بوده اما نقل نکردند قمیها ، نه کلینی نقل کرده نه صدوق نقل کرده است .
باز مثلا صدوق فرض کنید من باب مثال از کتب فضل بن شاذان چیزهایی نقل میکند که هیچ قمی نقل نکرده است حتی بغدادیها هم یعنی مثل نجاشی و شیخ نسبت هم ندادند به فضل بن شاذان ، صدوق نقل میکند .
یکی از حضار : احتمال دارد نداشتند آن کتابی که آنها بغدادیها نقل نکردند
آیت الله مددی : چرا دیگر صدوق داشته دیگر ، تفسیر امام عسکری صدوق قسمتی را در کتاب فقیه آورده یک تکهاش در ابواب التلبیة باب التلبیة در کتاب صدوق از تفسیر امام عسکری است ، اصلا اسم آن را نبردند اسم آن راوی را نبردند . بلکه ابن غضائری میگوید اصلا این کتاب برای سهل بن احمد دیباجی است این هم خیلی عجیب است این هم همهی آقایان گیر کردند که این اسم سهل بن احمد دیباجی اینجا نیست لذا ما یک احتمال دیگری هم دادیم لذا وارد آن بحث تفسیر امام عسکری نمیخواهیم بشویم ، دقت میکنید ؟
صدوق هم انفراد دارد انفراداتش بیشتر این جوری است از این سنخ است ، کلینی هم بعضی انفرادات دارد لکن جملهای از انفراداتش را در ابواب النوادر آورده است یا در روضه آورده است باز یک کمی جدایش کرده یک کمی ، اما مرحوم شیخ طوسی آورده است چون حجیت خبر را قائل است . از کتب حسین بن سعید مقداری که شیخ آورده آنها ندارند از کتاب محمد بن احمد مقداری که شیخ آورده آنها ندارند الی آخره کتابهایی ، مثلا کتاب الرحمة سعد بن عبد الله کلینی که اصلا نیاورده است آن که هیچ ، جاهایی دارد که روایات منحصر به سعد است ایشان میگوید روی کلینی با اینکه شاگردش هم هست .
یکی از حضار : آن مشایخ قبل از شیخ روایاتی را که قبل نداشتند نمیآوردند ولی شیخ روایاتی را که قبول
آیت الله مددی : مختلف بوده ما به نظرمان میآید مثلا مثل ابراهیم بن هاشم این جور نبوده است ، جایی ننوشته است این مطالب را اصلا به نظرم میآید ابراهیم بن هاشم کتاب را کامل نقل میکرد حالا قبول داشته یا نداشته اما احمد احتمالا انتخاب میکرده است .
یکی از حضار : خود شیخ صدوق هم
آیت الله مددی : صدوق چرا دیگر صدوق انتخاب میکند گزینشی است که صدوق و کلینی گزینشی هستند بلا اشکال اما شیخ گزینشی نیست ، دقت کردید ؟ او اصلا به این هدف آورده که اگر معارض است جواب بدهد اصلا به عنوان تعارض آورده است .
و لذا عرض کردم 80 درصد تعارض ما برای شیخ است اصلا اگر شیخ نبود این تعارض را خبر نداشتیم اصلا ما نمیدانستیم حدیث معارض داریم ، 80 درصد احادیث معارض ما را شیخ آورده اگر نیاورده بود اصلا خبر نداشتیم که ما در این مساله حدیث معارض داریم چون کلینی و صدوق حذفش کرده بودند .
یکی از حضار : یعنی آنها یک جور رفع تعارض کرده بودند .
آیت الله مددی : رفع تعارض نکردند همان که به شما عرض کردم رأیشان یعنی انتخاب میکردند ، حدیث بر قرائت بر مشایخ و قرائن ، عرض کردم حدیث میکردند مثلا گاهی اوقات دارد که فرض کن احمد بن حنبل از یک استادش 10 هزار حدیث مینوشت اما ممکن بود در کتاب مسندش 50 تا آورده بود ، چرا چون بقیه را نگاه میکرد راههای بهتری داشت ، راهی که این استادش گفته خرابی درش داشته متنش مشکل داشته معارض داشته همینطور حذف
یکی از حضار : قواعد تحدیث هم که در بین اهل سنت بوده همان رویهای بوده که شیخ صدوق و کلینی داشتند .
آیت الله مددی : بزرگانشان چرا ، مثل بخاری چرا ، آن هم گزینشی است ، اینها گزینشی هستند همهشان نه ، مثل کنز العمال نه اما گزینشی چرا .
یکی از حضار : آن صحاحشان اینطوری نیست ؟
آیت الله مددی : صحاحشان گزینشی است آنهایی که انتخاب میکردند ، آنهایی که قابل قبول بودند ، احتمال در شیعه ما احتمال دادیم در شیعه شاید از قرن سوم نه از قرن دوم از زمان حضرت رضا به بعد در شیعه شاید این راه راه افتاد لکن نه به عنوان دقت کنید ، مطلب را دقت کنید ، مطلب سوم این مطلب در شیعه راه افتاد که مثلا صحیح است ، حسن است ، ضعیف است ، فلان ، لکن در شیعه به این صورت راه افتاد اگر صحیح بود به جای صحیح میگفتند کتاب اصلٌ در مقابل مصنفات روشن شد ؟ احتمالا در قرن سوم در شیعه اصول و مصنفات همان کاری که اهل سنت کردند ، لکن اهل سنت روی راوی حساب کردند ما روی کتاب حساب کردیم ، گفتیم اگر روی راوی حساب کنیم رجال است روی کتاب حساب کنیم فهرست است خلاصهاش کردیم .
یکی از حضار : اهل سنت از چه زمانی شروع کردند ؟
آیت الله مددی : قرن سوم ، اواخر دوم و اوائل سوم قبلش نداشتند .
یکی از حضار : ولی حرفی که شیخ در تهذیب دارند یا جای دیگر شاید هم کلینی و اینها از اصول من گفتم و این رویهای بوده در بین چیز در بین اصحاب در واقع حدیث و اینها شبیه به این
آیت الله مددی : نه .
یکی از حضار : من آن چیزی را که گفتم اصول معتمده گفتم و کذلک
آیت الله مددی : اصول معتمده هست اما شیخ وقتی میگوید از مصنفات هم نقل میکند ، صدوق هم که مصنفات زیاد دارد اصلا ، اصولا وقتی بحث حجیت و سند مطرح شد از زمان شیخ دیگر عرض کنم ما اصطلاحات اصول و مصنفات را بعد از شیخ نداریم مرد این اصطلاح ، چرا چون رفتند روی سند وقتی رفتند روی سند دیگر اصول ، الان آقای خوئی مثلا کتاب صدوق را فقیه را با کتاب خصال یک جور بررسی میکند سند را بررسی میکند وقتی رفتند روی سند دیگر اصول و مصنفات ندارد .
یکی از حضار : میشود بگوییم راحت ترین راه این حجیت تعبدی است
آیت الله مددی : ما حجیت تعبدی قبول ، آقایان حجیت تعبدی ، حجیت تعبدی را قبول کردند شیخ دقت کردید ؟ و این هم به خاطر محیط علمی بغداد بود یک ، احتمالا زمینههای علمی خود شیخ طوسی هم این بوده چون ما یک مشکل کلیمان زمینهی علمی شیخ طوسی نداریم . یک مشکل کلی ما ، ما الان مثلا زمینهی علمی نجاشی را داریم ، پدر شیخ الشیعة بوده در زمان خودش ، کتاب شناس بزرگ شیعه است بزرگ شدهی بغداد است واضح است که نجاشی فهرستی کار میکند کاملا واضح است ، دقت میکنید ؟
اما زمینهی شیخ را نداریم چون تا 23 سالگی ایشان در طوسی بوده و کسی که در طی 41 سال 42 سال این همه تالیفات درست میکند این شخصیت بزرگی است دیگر
یکی از حضار : در حوزههای مختلف
آیت الله مددی : در حوزههای ، الان بیشتر معارف حوزوی ما مدیون شیخ است و این در این جهت شیخ نظیر ندارد با او با یک کمی تفاوت علامه ، یعنی شیخ در حدیث دارد که علامه ندارد ، در کلام دارد که علامه دارد ، در اصول دارد که علامه بیشتر دارد ، در فقه مقارن دارد که علامه دارد ، در فقه تفریعی دارد که علامه بیشتر دارد ، در فقه عادی دارد ، در فقه ماثور دارد که علامه ندارد ، در رجال دارد که علامه دارد ، دقت میکنید ؟ در فهرست دارد که علامه ندارد ، در تفسیر دارد که علامه ، دقت کنید .
اما نسبت به بقیه باز علامه بیشتر از بقیه است بیشتر از صاحب جواهر از صاحب مدارک بیشتر است .
یکی از حضار : علامه تکراری دارد
آیت الله مددی : حالا تکراری جای خودش ، نه رشتههای مختلف هم دارد دقت کردید ؟ علامه رشتههای مختلف را دارد بله دقت میکنید ؟ منطق دارد ، فلسفه دارد ، یک چیزهایی دارد که شیخ ندارد اما در علوم حوزوی ما هنوز شیخ تک است یعنی در حوزهها سر توجه حوزهها هم به او یکیاش همین بود در تمام زمینههای معارف حوزوی ما ایشان کتاب دارد و این در ظرف 41 سال ، 42 سال که ایشان در بغداد بود ، آن وقت این 23 سالی که ایشان در طوس بوده چه زمینهی علمی داشته این برای ما روشن نیست .
یکی از حضار : آن هم در آن بهبوههی جنگها و
آیت الله مددی : جنگ نبود آن وقت هنوز نه در طوس جنگ خاصی نبوده ، جنگ خاصی نیست زمان بنی العباس است البته طوس به طور متعارف یعنی خراسان به طور متعارف یکی از مراکز مهم شافعیهاست ، تاثر شیخ هم به فقه شافعی واضح است این راست است اصلا شافعیها دو تا مثل ما میگوییم نجفی و قمی دو تا دارند بغدادی و خراسانی ، اصلا اصطلاحشان این است عراقی و خراسانی .
آن ها هم بعضیها حتی نوشتند مثلا شاید در زمان جوانی ایشان شافعی بوده بعد برگشته شیعه شده است این را هم نداریم هر چه هست تاویلات است از دوران جوانی شیخ ما خبر درستی نداریم .
یکی از حضار : خاندانشان ؟
آیت الله مددی : نداریم نه .
یکی از حضار : اصلا گویا امام زمان این را انداخت که کلا جمع و جور کند
آیت الله مددی : دقت میکنید ؟
یکی از حضار : از قبل از 408 هیچ خبری نیست .
آیت الله مددی : از ایشان خبری نداریم ، ایشان یک قسمتی در کتاب به حساب امالی خودش از کتاب هشام بن سالم نقل میکند از یک استادی ما از او خبری نداریم احتمالا او در ایران بوده است ، احتمالا یکی دو تا استاد دارد شیخ که نجاشی هم از آنها نقل نمیکند احتمالا در ایران بوده اما در حد نقل از کتاب هشام مثلا ، دقت میکنید ؟
یکی از حضار : هیچ وقت یک ایرانی را کم نگیرید .
آیت الله مددی : علی ای حال روشن شد چه میخواهم بگویم ؟
پس بنابراین ما یک مشکلی که الان داریم یعنی میخواهم این سبب انفرادها را بگویم ، یک مقداری از این انفرادها توسط مرحوم شیخ طوسی شده است ، سرش هم این شد ، در راجع به کتاب عمار ساباطی خوب اختلاف مذهب بوده ، قبول نکردند چون مذهب فطحیه بوده است ، آن را عرض کردم آن اشکال سر این جهت نبوده است چون قمیها ما هم عقیدهمان همین است این کتاب فقه فطحیه است و چون امام عسکری فرموده بودند به اینکه به فقهشان نگاه نکنید خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا اصلا مورد توجه قمیها نبوده است بعضی از قسمتهایی که مورد توجه بوده است قبول کردند ، دقت میکنید ؟
حالا غیر از اشکالات دیگری که شده است اصولا به طور کلی شیخ در مصادر متوسط این نکته را دارد که گاهی اوقات نقل میکند و منفرد هم هست کسی دیگری از آن مصدر متوسط نقل نمیکند کسی دیگر هم مراد ما قمیها که قبل از قمیهاست . از کتاب الرحمة سعد بن عبد الله نقل میکند البته صدوق هم نقل میکند لکن چیزهایی را شیخ نقل میکند که صدوق نقل نمیکند و صدوق هم تصریح میکند که من چیزی را نقل میکنم که استادم ابن الولید قبول کرده است ، یعنی معلوم میشود نه کلینی قبول داشته و نه ابن الولید و نه صدوق اما شیخ قبول داشته است .
همین روایت ای وضوء اطهر من الغسل همینطور است دیگر خوب این منفرد سعد است ، البته از یک طریق دیگری هم دارد کتاب نوادر اما این تعبیر منفرد سعد است ، ای وضوء اطهر من الغسل ، و صدوق هم این را نمیآورد فقط شیخ کلینی میگوید و روی ای وضوء انقی من الغسل ، انقی هم داریم اطهر هم داریم ، چهار تا سند به نظرم شیخ طوسی برایش هر چهار سند برای کتاب سعد است ، اصحاب هم به آن فتوی ندادند آقای خوئی برگشتند فتوی دادند .
طبعا شنیدم الان اینطور که شنیدم اکثر معاصرین ما بعد از آقای خوئی شنیدم فتوایشان همین است که وضوء مستحبی هم ، غسل مستحبی هم مجزی است که ما مجزی نمیدانیم ، الان اکثرشان شنیدم اینطور شنیدم بعد از آقای خوئی حالا شاگردان آقای خوئی باشند یا نباشند اکثرشان فتوایشان بر این است که غسل جمعه مثلا مجزی از وضوء است دیگر وضوء نمیخواهد دقت فرمودید ؟ حتی بعضیهایشان نوشتند مثل مرحوم آقای کوکبی حتی سند روشنی هم نداشته باشد آقای خوئی میگوید باید سند استحبابش روشن باشد برای آن غسل مستحب است باید به سند صحیح رسیده باشد .
یکی از حضار : اغلبشان این را میگویند .
آیت الله مددی : بله اغلبشان الان شنیدم که معاصرین همین رأی آقای خوئی این را ما قبل از آقای خوئی نداریم اصلا اعراض اصحاب داریم از این مطلب ، غسل مستحبی ، نه غسل مستحبی ، غسل حیض هم مکفی نمیدانستند باید وضوء میگرفتند حائض بعد از غسل باید وضوء بگیرد . یعنی غسل حیض هم مجزی از وضوء نمیدانستند چه رسد به غسل مستحبی .
یکی از حضار : حالا نعوذ بالله یک مبنای قیاسی هم دارد یک مقداری ای وضوء ، وضوء را با غسل قیاس کردن یک کمی مبنای اهل سنتی دارد روایت اگر شد اعراض کردند واقع شیعی داشته علتی داشته است .
آیت الله مددی : حالا واقعیت مطلبش به عکس اهل سنت میگویند با غسل جنابت باید وضوء هم بگیرد به عکس شما ، اگر قیاس باشد باید آنها قائل باشند ، آنها قائلند که هر غسلی باشد باید وضوء بگیرید حتی غسل جنابت .
یکی از حضار : اهل سنت این طور است ؟
آیت الله مددی : بله بله .
یکی از حضار : همه شان ؟
آیت الله مددی : بله . آنها قائل هستند مجزی نیست حتی غسل جنابت هم مجزی نیست ، به عکس
یکی از حضار : چیز میگوید این مضمون یک مقدار ظاهر سازی است ، آب بیشتری به قول ، اصلا وضوء مهمتر است .
یکی از حضار : اصلا دیگر بدتر یک قیاس مع الفارق هم هست تازه یک جورایی اهل سنت هم
آیت الله مددی : اهل سنت قائل نیستند نه در جنابت هم میگویند باید وضوء بگیریم ، قبله او بعده
یکی از حضار : نه حالا اهل سنت هم کار نداشته باشیم ظاهرش این است که میگویند بیشتر آب به خودش میزند از وضوء مهمتر است
آیت الله مددی : و لذا اصلا ، شیخ طوسی هم دقت کنید ، شیخ طوسی هم این حدیث را آورده است ، لکن التفات به چه کرده است، التفات به این کرده است اولا انقی را قبول نکرده است چون آب بیشتری ریخته میشود اطهر را قبول کرده است چون در روایت داریم که لا صلاة الا بطهور اعتبار به طهارت است نه اعتبار به نقاوت ، آن وقت مراد شیخ طوسی این است که قرآن دارد و ان کنتم جنبا فاطهروا اگر جنب باشیم .
آن وقت این فاطهروا به معنای ، اهل سنت گرفتند یعنی وضوء بگیریم لا صلاة الا بطهور که وضوء میخواهد وضوء بگیریم از آن طرف در خود شیخ طوسی میگوید از آن آیهی مبارکهی دیگر و لا جنبا الا عابری سبیل حتی تغتسلوا پس اغتسال طهارت است استدلال امام این است که اگر خود قرآن به غسل گفته طهارت کدام وضوئی است که از این که خود قرآن گفته طهارت طاهر تر باشد ؟ لذا شیخ طوسی میگوید ای وضوء اطهر من الغسل الف لام عهد است یعنی غسل جنابت ، نه مطلق غسل اینها روشن شد ؟ این حرف آقای خوئی ضعیف است خیلی ما هم قبول نکردیم حرف آقای خوئی را
یکی از حضار : اما مشهور فقهاء همین است که میفرمایید .
آیت الله مددی : همین است .
یعنی ملتفت شدید شیخ چه فهمیده است ، شیخ این را فهمیده است که ای وضوء اطهر من الغسل یعنی غسلی که خداوند آن را طهور قرار داده است ، مثلا در باب حائض ندارد که فاذا طهرت فاغتسل ، دارد فاغتسلی وصلی ، فاغتسلی ندارد فاطهری ، اگر فاطهری داشت یعنی غسلش طهارت است ، اما در باب جنابت دارد که و ان کنتم جنبا فاطهروا یک آیهی دیگر دارد و لا جنبا الا عابری سبیل حتی تغتسلوا پس غسل میشود طهارت ، روشن شد ؟
میگوید چیزی که خداوند در قرآن گفته طهور چطور وضوئی میخواهد از آن طاهرتر باشد ؟
یکی از حضار : رد اهل سنت باشد .
آیت الله مددی : این رد اهل سنت است .چرا میگوییم وضوء بگیرد قبلش و بعدش ؟ دقت کردید ؟
اما این معنایش این نیست که و لذا ما عرض کردیم اگر ما باشیم و ظاهر این حدیث مبارک این است یک : باید اولا ثابت بشود یک حدثی هست این یک نکته ، مثلا جنابت حدث است ، مثلا خواب حدث است ، بول حدث است ، ثانیا ثابت بشود غسل رافع آن حدث است طهارت است نسبت به حدث ، مثلا حیض حدث است . اما در روایت در نیامد که غسلش رافع حدث است ، اما روز جمعه داخل شدن حدث نیست اصلا چرا غسل جمعه طهارت باشد ؟ ملتفت شدید چه میخواهم بگویم ؟
اول باید حدث ثابت بشود غسل بیاید جنبهی رافع حدث داشته باشد که طهارت بشود دیگر ، در
یکی از حضار : این استحبابی است آن واجب است
آیت الله مددی : خوب ، آقای خوئی میگوید فرق نمیکند ای وضوء اطهر من الغسل مطلق است استحبابی و واجب .
اگر ما باشیم و ظاهر این حدیث روشن شد ؟ یعنی یک : باید حدث باشد ، حیض حدث است ، دو : این غسل رافع حدث است طهارت است رافع حدث است و روز جمعه داخل شدن که حدث نیست اصلا ، آن که اصلا حدث نیست لذا غسل جمعه مستحبی است به این جهت اصلا خودش عنوان مستحب است چون رافع حدث نیست ، ای وضوء اطهر من الغسل نمیگیرد این را اصلا چون اینجا طهارتی مطرح نیست .
لذا فتوای اصحاب بر این است حالا اصحاب ما خدا رحمت کند آقای خوئی یک مطلبی فرمودند معاصرین ما دنبال ایشان افتادند کسی که خوب تأمل بکند واضح است که اصلا کاد ان یکون واضح البطلان به قول معروف برای احترام استاد به این …
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
دیدگاهتان را بنویسید