معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

خارج فقه (جلسه81) سه‌شنبه 1404/02/16

1403-1404، فقه، مکاسب بیع

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

عرض کردیم مرحوم شیخ وارد بحث در آخر فضولی سه تا مساله دارند که به یک جهتی هم ربطی به فضولی دارد . یکی مساله‌ی اینکه لو باع ما یملک مع ما لا یملک فضولی برای خودش را با مال دیگری بفروشد نصف مالش فضولی باشد نصف مالش اصیل باشد نصف عقدی که کرده است و مفصل صحبت شد و دلیلش هم روایت است .

مرحوم نائینی که چیز گرفته قطعی گرفته اجماع و صحیحه‌ی صفار ، صحیحه‌ی صفار درست است صحیح است حالا عرض کردیم ولو ظاهرا کلینی نق نقی داشته راجع به این حدیث اما خوب سندش صحیح است لکن انما الکلام در فهم خود روایت است ، آن وقت بعد مرحوم شیخ قدس الله نفسه متعرض می‌شوند به اینکه بنا بر اینکه فضولی باطل باشد این در مال خودش درست است این مورد صحیحه است اصلا صحیحه موردش این است .

بعد فرمودند اگر بگوییم فضولی درست است نسبت به مال خود بایع عقد تمام است نسبت به مال غیر هم فضولی است موقوف بر اجازه ، به این مناسبت شیخ وارد این بحث شدند البته عرض کردیم باز هم به مکاتبه‌ی صفار تمسک کردند که این درست نیست به نظر ما چون مکاتبه‌ی صفار فضولی را باطل گرفته است نسبت به فضولی باطل است .

حالا به هر حال یکی دو تا مطلب دیگر بله مرحوم شیخ در اینجا در ذیل این مساله فرمودند بعد هم عرض کردیم دیروز یک عبارتی خواندیم که شیخ در خلاف مطلبی گفته وحمل کلام الشیخ ، این حمل کلمات که مراد ایشان چیست این خیلی وقت ما را نمی‌گیرد .

بعد مطلبی که ایشان دارند :

ثم ان صحة البیع فی ما یملکه مع الرد مقیدة فی بعض الکلمات بما اذا لم یتولد من عدم الاجازة مانع شرعی ،

اگر مانع شرعی پیدا نشود ، ایشان شیخ فقط اجمالا نوشته حالا شاید فی بعض الکلمات گرفتند شاید شیخ خودش هم تامل دارد لکن نه این حرف بدی نیست البته ما مطلب را قبول نکردیم اگر قبول کنیم حرف بدی نیست و فقط همین مثال زده :

كلزوم ربا، و بيع آبقٍ من دون ضميمة ،

دو تا مثال مرحوم شیخ می‌زنند خیلی مجمل چون مثال ایشان مجمل است بعد مرحوم نائینی در تقریراتش این دو تا مطلب را روشن گفته من این مطلب را از تقریرات می‌خوانم این قسمت را از تقریرات می‌خوانم .

بعد مساله‌ی دیگری را که مطرح کردند که اگر بنا شد در قسمت خودی که مربوط به بایع است که ثابت است فقد وجب الشراء علی البایع ، در آن قسمتی که موقوف به اجازه است اگر اجازه داد که لا کلام اگر رد کرد چطوری تقسیم بکنیم یکی از مشکلاتشان این است . مثلا مال خودش را با مال دیگری که فروخت فرض کنید فروخت به 100 هزار تومان بعد که آمدند دانه دانه قیمت کردند مال خودش قیمتش مثلا 30 هزار تومان بود ، مال آن رفیقش 40 هزار تومان بود می‌شود 70 هزار تومان ، در صورتی که ایشان 100 هزار تومان داده است ، نسبت اینکه اگر رد کرد به چه نسبتی باید از پول بخواهد در باب فضولی واقع می‌شود اینجا مرحوم شیخ دو تا قول نقل می‌کند .

اگر دقت کنید الان عرض می‌کنم این اقوال هم از متاخرین است یعنی از ارشاد علامه و اینهاست ، عرض کردم تاریخ فقه و تاریخ حدیث و تاریخ معارف دینی را همیشه در ذهنتان داشته باشید ، کلماتی مثل علامه چون تاثر شدید به عامه دارد و فقهی که عامه داشتند بیشتر از آنجا وارد شده و سعی شده که به اصطلاح جواب شیعی باشد .

من توضیحاتش را سابقا عرض کردم ما عده‌ی زیادی از مسائل داشتیم که در روایات ما وارد نشده خوب دقت بکنید ، اهل سنت آن را داشتند ، قمی‌ها اصولا آنها را نمی‌آوردند آنهایی که وارد نشده را نمی‌آوردند لذا فقهشان خیلی موجز بود ، بعدها هم عده‌ای آوردند مثل ابن جنید اینها بیچاره‌ها متهم شدند به قیاس اینها پر و بال محکمی نداشتند متهم به قیاس شدند مخصوصا چون بعضی آرائشان هم به ابوحنیفه شبیه است .

نقل می‌کنند ، خدا رحمت کند آقای بجنوردی نقل می‌فرمودند یک مساله‌ای در زمان صاحب جواهر ظاهرا اتفاق می‌افتد که مثلا علمای شیعه عده‌ای را می‌فرستند بغداد با پاشا چون تحت دولت عثمانی بود با علمای اهل سنت بحث بکنند ، یکی از علما به علمای اهل سنت گفت این رأی که ما الان می‌گوییم این مطلب این رأی ابو حنیفه هم هست شما چرا انکار می‌کنید ، علمای حنفی انکار کردند گفتند چنین چیزی نیست ، گفت بیا این کتاب‌ها را بیاورید ، کتاب را آوردند دیدند بله رأی ابو حنیفه این است .

در برگشتن علما به این آقا گفتند معلوم می‌شود شما در آراء اهل سنت هم تخصص دارید ، گفت نه ، گفتند پس از کجا گفتید رأی ابوحنیفه است گفت رأی ابن جنید است ، عادتا ابن جنید با سنی‌ها جور در می‌آید این رأی ابن جنید است ، خیلی عجیب است خدا رحم کرد که با کتب حنفیه درآمد و الا این بدون اینکه کتاب حنفی‌ها را دیده باشد رأی ابن جنید را برداشت نقل کرد گفت آقا این رأی ابن جنید است چون ایشان غالبا با آنها موافق است گفت رأی ابو حنیفه است و گشتند در کتاب ابو حنیفه پیدا شد در آثار حنفی‌ها آن فقه پیدا شد این را در غالب شوخی

یکی از حضار : استاد مردم چطوری زندگی می‌کردند بر طبق فتوای قمی‌ها وقتی خیلی از مسائل جدید را جواب نمی‌دادند مردم چه کار می‌کردند ؟

آیت الله مددی : خوب دیگر اینها یا احتیاط می‌کردند یا مثل برائت یا موارد دیگر یا مشابهاتش مثلا ، خیلی از ظهور ظهور پیدا می‌کرد یک عمومی یا یک قاعده‌ای به آن مراجعه می‌کردند .

علی ای حال و عرض کردیم اولین بار که فقه تفریعی در شیعه آمد فقه تفریعی یعنی فقهی که روی قاعده صحبت می‌کند و دلالت و تمسک به روایات نمی‌کند یعنی نیست روایت درش نیست این را مرحوم شیخ در مبسوط آورد مبسوط شیخ جا افتاد به خلاف ابن جنید بیچاره که جا نیافتاد و متهم به قیاس هم شد کلمات شیخ طوسی جا افتاد .

آن وقت شیخ طوسی نحوه‌ی فقه تفریعی‌اش به این صورت است یک کتابی که من هنوز اسمش را نتوانتسم پیدا بکنم از کتب فقه شافعی‌ها ایشان هم تفریعات خوبی دارد انصافا شافعی و اصحابش حتی تفریعات بسیار خوبی دارند و خیلی هم پرت و پلا مثل حرف‌های ابو حنیفه و حنفی‌ها نیست انصافا از این جهت امتیاز دارند از یک کتابی که فقه شافعی است ایشان گرفت صورت مساله را از آن نقل می‌کرد حکم را طبق قواعد فقه امامیه می‌داد دقت کردید ؟

چون مفروض این است که در آنها روایت نبوده است ، اما طبق قواعد شیعه روی فقه شیعه جوابش را می‌داد فروع جدید و عرض کردیم زیر بنای شهرات علامه هم همین است اصلا اینکه آقایان یک بحثی هم دارند که شهرات فتوایی چرا حجت است شهرات فتوایی در سنی‌ها نیست در ما هست .

این آرائی را که شیخ در مبسوط آورد مخصوصا مرحوم ابن مشهدی رحمه الله ابن حمزه‌ی طوسی ابن حمزه در این کتاب الوسیلة ، الوسیلة از این جهت کتاب قشنگی است آقایان توجه نکردند ، الوسیلة یک فهرستی است برای مبسوط شیخ طوسی ، مثلا شیخ طوسی گفته ویصح اذا کان فلان و کذلک اذا کان ایشان اینها را برداشته جمع کرده گفته ویصح فی خمسة ، همان حرف‌های شیخ طوسی را عدد به آن داده است در عشرة موارد ، خمسة موارد ، فهرستی است ، وسیله‌ی ابن حمزه کتاب قشنگی است از این جهت ، فهرستی است بر مبسوط شیخ طوسی .

یعنی در حقیقت یک نوع فهرست از جمع و جور کرده عبارات شیخ طوسی را و بدون شک ، بدون شک مرحوم شیخ طوسی تاثیر گذار بسیار فراوان در فقه شیعه است لکن عرض کردم این تاثیری که ایشان گذاشت مقدار زیادش روی فتاوایی بود که در روایات نبود ، از 460 که وفات شیخ است حساب کن تا زمان علامه که ، حالا ما 700 می‌گیریم به خاطر اینکه مثلا ، ایشان 726 وفاتش است علامه ، تالیفاتش مثلا .

یعنی 250 سال یک آرائی بین شیعه معروف شد ، عرض کردیم از این آراء شیخ طوسی در کتاب مبسوط یک آرائی هست که خیلی فروع دور از آبادی است خوب آنها هیچ ، آن فروعی که به درد خور بود مرحوم شرایع در شرایع آورد سر تقدم شرایع هم این شد ، یعنی شرایع رحمه الله محقق حلی بین دو تا فقه جمع کرد فقه مأثور که راه قمی‌ها بود یعنی فقه روایی و فقه تفریعی که راه شیخ بود بغدادی‌ها .

لکن تفریعاتی که واضح بود روشن بود ، دقت می‌کنید ؟ نه همه‌ی تفریعاتی که در مبسوط آمده است ، لذا علامه هم رحمه الله هم بیشتر و محقق به آراء اهل سنت متأثر نیست خیلی اما محقق خیلی متأثر است ، علامه خیلی متأثر است . یک مقداری هم خود علامه از کتب اهل سنت ، عرض کردم انصافا هم مصدری را که علامه در نوشتن تذکره از اهل سنت به آن مراجعه کرده دقیقتر است تا مصدری که شیخ در خلاف مراجعه کرده است .

ببینید به جای بحث اینکه قال در این مساله آمده که ، اینها را رها کنید بحث سر همان کلی تفکر شخص بود ، یعنی کسی می‌تواند خوب کاملا در فقه وارد بشود که بتواند خوب در ذهن فقها جا بگیرد و دقیقا بتواند تشخیص بدهد ریشه‌ی مطلب چه بوده است ؟

یکی از حضار : استاد همین بحث عدم انحلال عقد جزو فقه تفریعی است یا روایی است ؟

آیت الله مددی : تفریعی است .

یکی از حضار : اگر تفریعی باشد تا ما تصویر روشنی از عرف نداشته باشیم که نمی‌توانیم نظر بدهیم .

آیت الله مددی : خیلی خوب مشکل همین است ، همین بحث قیاس پیش می‌آید . مشکل قیاس همین بود دیگر ، دقت کردید ؟

آن وقت ارشاد علامه ، کتب علامه لذا کتب علامه و اینها به نظر به اهل سنت نزدیکتر است مثلا شهید اول تحقیقات حدیثی بسیار خوبی دارد لکن به شیعه نزدیک است شنیدم مرحوم صاحب مستدرک حاجی نوری ایشان را محدث اعظم می‌دانند شهید اول را ، حالا خیلی عجیب است مجلسی را محدث اعظم نمی‌داند ، محدث اعظم کسی است نزد ایشان که همه‌ی احادیث شیعه را دیده باشد ، شهید اول را جزو محدث اعظم می‌داند اما مجلسی را نمی‌داند ، انصافا شهید اول حالا شهرت پیدا نکرده هم در فقه فوق العاده است انصافا خیلی فوق العاده است و هم در حدیث یک مجموعه‌ی حدیثی هست که جد پدر شیخ بهایی ، جد شیخ بهایی نیست ، جد پدر شیخ بهایی نوشته از احادیث شهید اول که معروف است به مجموعه‌ی شهید اول مجموعا شاید حدود 8 جلد می‌شود ، 8 جلد متعارف زمان ما .

مجموعه‌ای که به خط جد پدر شیخ بهایی نه جد خود شیخ ، و تا حالا حدود 5 جلدش را پیدا کردند منا منا متفرقات از کتاب مجلسی و غیره شاید بقیه‌اش هم پیدا بشود چاپش دارند می‌کنند تا حالا چاپ نشده است ، این مجموعه‌ی خط شهید اول تا حالا چاپ نشده است خیلی احادیث دارد انصافا احادیث خیلی لطیفی دارد که جاهای دیگری نیست و این مجموعه لکن خوب ارزش علمی‌اش یک کمی کم است .

یکی از حضار : چه قرینه‌ای بوده که می‌گویند شهید اول همه‌ی روایات را دیده و ، چه قرینه‌ای داشتند ؟

آیت الله مددی : شاید از همین مجموعه دیده ، مجموعه‌ای که

و انصافا هم شهید اول مخصوصا در این ذکری که یک کمی استدلالی است خیلی خوب وارد می‌شود خیلی قشنگ ما عرض کردیم خدمتتان این مثلا روایت عمر بن حنظلة را مرحوم محقق ضعیف می‌داند ، مرحوم علامه‌ی حلی ضعیف می‌داند این که مشهور شده که این علما تصحیحش کردند درست نیست واقعیت خود محقق آن را ضعیف می‌داند در معارج در بحث تعارض مرحوم علامه در عده‌ای از موارد در تذکره می‌گوید خبر عمر بن حنظلة ضعیف می‌داند .

این حالا آقایان می‌گویند خوب به آن گفتند مقبوله این اولین کسی که به آن گفت مقبوله شهید اول ، کسی قبل از شهید اول به آن نگفت مقبوله ، اولین کسی که به این روایت گفت مقبول مرحوم شهید اول در ذکری ولمقبول عمر بن حنظلة با اینکه ایشان در قرن به حساب هشتم است خیلی عجیب است . آن وقت این عبارت الی الان الی یومنا هذا دیگر در السنه‌ی علمای ما جا افتاده است خیال می‌کنند بین همه مقبول بوده نه این طور نیست بعد از ایشان هم مقبول ، مثلا صاحب معالم در بحث معالم در بحث تعارض رد می‌کند استنادا روایت ضعیفه می‌گوید روایت را قبول نمی‌کند نه اینکه حالا منحصر به اینها باشد ، آقای خوئی هم که اخیرا رد کردند ایشان هم رد می‌کنند .

علی ای حال لکن این تعبیر به مقبول از تعبیرات مرحوم شهید اول قدس الله نفسه است ، نه مرد فوق العاده‌ای است انصافا این جور به اصطلاح تحقیقات بد حرفی نیست لکن قاعده‌ای است اینها در ارتکازات فقه شیعه وارد نشده است دقت کردید ؟ مخصوصا آن چیزهایی را که باید علامه اضافه کرده آنها دیگر خیلی مشکل است .

چون اینها را ما شرح دادیم کاملا این دوران‌های مختلفی که به فقه و حدیث و معارف حوزوی که ما داریم در شیعه گذشته ، در سنی‌هایش هم گفتیم ، نه اینکه در شیعه ، در سنی‌ها شاید ما بهتر از خود اهل سنت هم گفتیم خود اهل سنت هم به این شکل متعرض نشدند .

علی ای حال این مطلب را هم عبارت خلاف را هم که خواندیم اگر یادتان باشد دو سه روز پیش خواندیم ، خلاف غالبا می‌گوید دلیلنا اجماع الفرقة و اخبارها ، در این جا نه اجماع گفت نه اخبار ، دلیلنا ان العقد اذا کان کذا ، یعنی خودش استدلال دارد می‌کند دقت می‌کنید؟ نه اقوالی از اصحاب دارد نه روایاتی از اصحاب دارد این دقتی است که مرحوم شیخ قدس الله نفسه اجمالا حالا تفصیلا نه در کتاب خلاف دارد البته کتاب خلاف سعی کرده با اهل سنت یک جوری برخورد بکند که مناقشه‌ی آراء آنها را هم بکند .

لذا کتاب خلاف را آقایان دقت بکنند از نظر علمی روش کتاب خلاف روش جدلی است ، برهانی نیست نه . یعنی ممکن است در یک جایی یک مطلبی را بگوید می‌خواهد رد بر ابو حنیفه کند ، خلاف آن مطلب را بگوید می‌خواهد رد بر شافعی کند ، فرض کنید با شک در شرطیت و جزئیت گاهی اصالة البرائة جاری می‌کند ، گاهی اصالة الاحتیاط جاری می‌کند ، کتاب خلاف این مشکل را دارد آقایان توجه کنند .

یکی از حضار : یعنی ممکن است خلاف حدیثی بیاورد خودش هم قبول ندارد ولی برای احتجاج

آیت الله مددی : ها نه اصلا غیر از حدیث ، قواعد اصولی ، دارد این را اصلا . می‌گوید ابوحنیفه این را گفته جزء است و لکن نشک فی ذلک اصل برائت است نمی‌دانم شافعی گفته جزء نیست لکن اصل در ذلک احتیاط ، درست عکس هم دیگر یعنی در خلاف شما این را می‌بینید

یکی از حضار : استاد گاهی هم مرحوم شیخ می‌آید دلیلنا اجماع الفرقة بعد خودش مثلا رد می‌کند یک نظر دیگری از خودش می‌دهد

آیت الله مددی : گاهی هم می‌شود این کم است زیاد نیست ، اصلا می‌گوید شیخ در جاهایی اجماع فرقه بر دو طرف ادعا کرده شهید ثانی رساله‌ی موجزه‌ای نوشته در این جهت که شیخ در یک مساله‌ای گفته اجماع فرقه مثلا این مساله واجب است یک جای دیگری گفته اجماع فرقه این است که حرام است این را نوشتند راجع به مرحوم شیخ که گاهی ادعای اجماع بر دو طرف مساله کرده است البته این خیلی نادر است حالا شهید ثانی چه رساله‌ای نوشته حتما چند تا مساله بیشتر نباید باشد .

علی ای حال علامه این کار را نمی‌کند ، دقت می‌کنید در علامه این را ما اصطلاحا به آن می‌گوییم جدل ، همین که در شعر حافظ هم هست چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند ، افسانه مرادش جدل و مغالطه و شعر و این طرقی که برهانی نیست ، این جدلی است کتاب خلاف شیخ کتاب جدلی است ، نتوانسته است شیخ مثلا اهل سنت را با یک مبانی ثابتی ، مثلا یک جا مبنایش می‌خواهد این را رد بکند می‌گویند من قائل به اصالة البرائة هستم شبیه آن مورد می‌خواهد یکی دیگر را رد بکند می‌گوید من قائل به اصالة الاحتیاط هستم هست این در شیخ زیاد است در خلاف زیاد است .

این خودش یک روشی بود حالا من نمی‌خواهم توضیح بدهم چون این فقه تطبیقی یا فقه خلاف خود این بین اهل سنت هم مختلف است حالا خیال نکنید که اصطلاح واحدی است من دیگر اجمالا عرض کردم که آقایان آشنا باشند . علامه بیشتر وقتی می‌آورد آراء آنها را می‌آورد علامه از کتاب به حساب شرح کبیر پسر برادر ابن قدامه‌ی معروف صاحب مغنی از او نقل می‌کند ، او دقیق تر از مصدری است که شیخ در خلاف نقل کرده است .

شیخ احتمال می‌دهم شاید کتاب خلاف ابو ثور بوده چه کسی بوده از او نقل می‌کند او دقیق نیست نقل شیخ در خلاف خیلی دقیق نیست ، نقل علامه در تذکره دقیق تر است .

علی ای حال هر دو کتاب در میان شیعه هنوز هم که هنوز است جا دارد یعنی به عنوان آراء اهل سنت لکن این راه علمی نیست یعنی راه علمی نه رجوع به تذکره است نه رجوع به خلاف است راه علمی الان شاید مثلا 40 ، 50 سال قبل ، 60 سال قبل حوزه‌های ما آمدند بعد از اینکه دیدند یعنی بعد از اینکه آمدند دیدند کتابی چاپ شده الفقه علی المذاهب الاربعة که یکی از شیوخ ازهر هم هست یعنی از مشایخ ازهر خیلی‌ها شاید دیده باشید مذاهب اهل سنت را از این کتاب نقل کردند این کتاب فاقد ارزش است اصلا هیچ ارزش علمی ندارد اصلا ارزش دیدن ندارد ، توجه نداشتند حالا شرحش باشد یک وقت دیگر حالا .

به هر حال کتاب‌هایی هم که دیگران نوشتند همه‌ی این کتاب‌ها قابل نقادی‌ هستند یعنی قابل بررسی هستند اصولا جهد بشری قابل بررسی است یک امر الهی نیست ، ما اوتیت من العلم الا … این امر الهی است این جهود بشری قابل بررسی است قابل نقادی است ما در مقابل آنها دست بسته نیستیم این تمام حرف ما این است ما مسلط به کارشان هستیم می‌دانیم اینها ریشه‌ها را از کجا گرفتند چه کار کردند و آن ریشه از کجایش مشکل دارد این خودش الان در دنیای علم یک راه شناخت مصادر است اصلا حالا نمی‌خواهم توضیحات بیشتری بدهم ان شاء الله در جای دیگری .

بعد ایشان فرمودند به اینکه اگر رد کرد چطوری تقسیط بشود مرحوم شیخ دو راه برای تقسیط نقل کردند مرحوم نائینی سه راهش کردند چون مرحوم نائینی از کلام سید طباطبائی مرحوم سید یزدی هم استفاده کردند سه راه برای تقسیط ما که اصلا تقسیط را قبول نکردیم و انصافا مشکل دارد آن روایت صفار هم عرض کردیم ، حالا با قطع نظر از اینکه مرحوم کلینی نظرش به چه بوده آن یک مشکلی دارد که احتمالا انحلال در آنجا طبیعی بوده و الا قاعدتا انحلال را قبول نمی‌کنیم .

لذا آن بحثی که ایشان مرحوم شیخ در رد دارند آن را اصلا کلا رد می‌شویم . بعد از این بحث : لو باع نصف ملک الدار ، حالا آیا شیخ نظر داشته چون لو باع نصف الدار یک چیز است نصف ملک الدار ، آن که در عنوان شیخ آمده لو باع نصف ملک الدار است ، نصف ملک الدار است . اما مثلا این آقایانی که این کتاب را چاپ کردند بالایش نوشتند لو باع نصف الدار نه نصف الدار نیست نصف ملک الدار

یکی از حضار : منظور مشاع نیست مثلا یعنی نصف خانه نه از این طرفش نصف مشاع خانه

آیت الله مددی : چون نمی‌خواهیم به آن مساله متعرض بشویم دیگر جواب نمی‌دهیم .

مرحوم نائینی هم یک توضیحی می‌دهد که این نصف چطوری باشد چون این مساله را الان نمی‌خواهیم توضیح بدهیم این مساله باشد برای بعد نه اینکه نخواهیم متعرض نشویم آسان هم هست مشکل ندارد و توضیح هم خواهیم داد که متاسفانه با اینکه در مشابه این مساله با اینکه کاملا مشابه است روایت داریم ، عجیب است که این علمای ما از این زمان شیخ به بعد اعلام هم هستند هیچ کدام متفطن به آن روایت نشدند من ان شاء الله عرض می‌کنم .

ما روایتش هم پیدا کردیم آقایان ننوشتند هیچ کدامشان خیلی برای ما تعجب آور بود که هیچ کدام از این آقایان متفطن نشدند که ما در اینجا روایتی داریم و می‌شود حکم مساله را از آن روایت استظهار کرد ان شاء الله آن بحث را بعد عرض می‌کنم چون بحث بعدی‌اش لو باع ما یقبل التملک و ما لا یقبل ، یملک و ما لا یملک بحث بعدی‌اش ، آن چون با این بحث رابطه‌اش بیشتر است آن بحث را الان می‌خوانیم فعلا در قرائت آن بحث را می‌خوانیم این نصف ملک الدار را فعلا رد می‌کنیم نه اینکه نمی‌خواهیم بخوانیم گذاشتیم برای

به نظر من آن را اول می‌آورد بهتر بود چون اینجا ما یملک و ما لا یملک است آنجا ما یملک مع ما لا یملک است آنجا یملک مع ما لا یملک مثلا یک خوکی را با گوسفند بفروشد ، یک شرابی را یک شیشه‌ی شراب با یک شیشه‌ی سرکه بفروشد با همدیگر بفروشد ، این بحث ما یملک و ما لا یملک است .

بعد از این بحث متعرض همین بحث که در صفحه‌ی 531 آمده این بحث نصف الدار را رد می‌کنیم وارد آن می‌شویم .

اما چیزی که از مرحوم نائینی گفتیم برای شما می‌خوانیم در این مطلب البته عرض کردم نائینی هم مطلب را قبول کرده است یک توضیحاتی بیشتری نائینی داده که در بحث ما یملک و ما لا یملک ما بتوانیم چیز قائل بشویم بتوانیم همان بحث یملک و غیر یملک را بیاوریم حالا آن بحثش را می‌گذارم بعد . بنا نداریم تمام عبارات نائینی را قدس الله نفسه بخوانیم .

اینکه الان می‌خواهیم بخوانیم یک مقدار یکی‌اش اینکه عرض کردیم شیخ گفت این در جایی صحیح است که به اصطلاح مثلا اینجا الان محشی این کتاب در عنوان باب دارد لو باع من له نصف الدار نصف تلک الدار ، نه نصف ملک الدار ، نه تلک الدار ، حالا به هر حال ان شاء الله آن مساله را هم بعد می‌خوانیم آن چیزی که الان در اینجا از نائینی می‌خواهیم بخوانیم و اشکالاتی را مرحوم نائینی می‌کند که ما هم اشکال کردیم و یک کمی در مساله‌ی بعدی خواهد آمد همان مساله‌ی انحلال که ما گفتیم مرحوم نائینی هم اشکال انحلال را مطرح می‌کنند و جواب می‌دهند .

بله در صفحه‌ی 198 همین جلد 2 ، جلد 2 است یا 3 است این ؟ 2 . عرض کنم ایشان می‌فرمایند :

ثم ان صحة ، یک عبارتی از شیخ خواندیم لزوم ربا گفتم این را بعد در مثال شیخ  ، این توضیحش را از عبارت نائینی می‌خوانم ایشان توضیح داده است .

ان صحة البیع فی مفروض المقام مقيّدة بما إذا لم يلزم من التّبعيض

یعنی تفکیک ثمن و این مملوک و غیر مملوک ؛

محذور آخر كلزوم الربا و نحوه من بيع ما لا يقدر على تسليمه و من بيع المجهول فإذا ،

حالا مثال می‌زند در ربا ؛

باع دينارا من ماله مع درهم من غيره ،

یک دینار از مال خودش یک درهم هم فضولی ، این را فروخت به یک نفری به دو دینار و دو درهم ؛

بدرهمين و دينارين و رد مالك الدّرهم

مالک درهم رد کرد ؛

فسد المعاملة رأسا ،

چرا چون دو دینار و یک درهم در مقابل یک دینار قرار می‌گیرد این خودش رباست ، دقت کردید ؟

بدرهم و دینار من غیره

یکی از حضار : نگفت دو تا معامله است ؟

آیت الله مددی : نه دیگر اینجا قبول نمی‌کند .

لأنّ ما بإزاء ديناره حين التقسيط أزيد من الدينار و الرّباء تفسد المعاملة و لو في باب الغرامات فضلا عن مثل المقام الذي يكشف الردّ عن وقوع المعاملة الرّبوية من أوّل الأمر ،

این بنا بر این است که بگوییم معامله‌ی ربوی از اولش باطل است بعد هم اگر ربا آمد باطل است ایشان قبول می‌کند ؛

و حكم الرّباء في المعاملات حكم القياس في الأحكام و الرّياء في العبادات‌ ،

فرق نمی‌کند اول و آخر ندارد ؛

و إذا باع عبده الآبق مع ضميمة من مال غيره ،

چون عبد آبق را نمی‌شود فروخت اما با ضمیمه می‌شود ، می‌گوید آقا این عبد من فراری است الان این را به شما فروختم با یک دوره وسایل که برای زید است در ذهنش برای زید است نگفته به او ، یک دوره وسایل ، او هم خرید ، بعد معلوم شد صاحب وسائل کتاب قبول نکرده گفته کتاب من را برگردان ، برگردانده ، ایشان می‌گوید این عقد باطل است ، این عبد آبق که در مثال مساله آمده این مرادش این است روشن شد ؟

مع … مرحوم آقای نائینی قدس الله سره خواندم بعد ایشان در طریق تقسیط سه طریق درست می‌کند دقت کنید :

الاول ما اختاره المصنف تبعا للارشاد ،

ببینید ارشاد برای قرن هشتم است این چرا این جور فروع در فقه شیعه دیر آمد چون در روایت امام عسکری گفت لا یجوز بیع مال ما لیس یملک یجوز …

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دانلود فایل‌ها

WORD290KBدانلود
PDF169KBدانلود
MP38MBدانلود
برچسب ها: 1403-1404خارج فقه
قبلی خارج فقه (جلسه80) دوشنبه 1404/02/15
بعدی خارج اصول فقه (جلسه83) شنبه 1404/02/20

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

اصول فقه

فقه

حدیث