معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

خارج فقه (جلسه37) یکشنبه 1403/10/09

1403-1404، فقه، مکاسب بیع

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

عرض شد که البته اینها مسائل را که ما بیشتر برای اینکه مثلا مطالبی گفته شده راه‌هایی رفتند مطالبی مطرح شده از جهت این جهت و جهت اینکه آن ریزه کاری‌ها و راز و رمز قصه هم بهتر معلوم بشود می‌خوانیم . یک راه کشف حکمی را هم مرحوم آقای نائینی نقل می‌کند از استادشان مرحوم آقای شیخ محمد باقر اصفهانی رضوان الله تعالی علیه بعد می‌فرماید :

كون الكشف الحكمي مطابقا للقاعدة، وسريانه في أغلب أبواب الفقه، و این سریان دارد  بعد ایشان این طور و حاصلش این که : كل ما يكون موضوعا لحكم من الأحكام بتوسط الأمر المتأخر والعنوان اللاحق به توسط یک امری که متاخر باشد عنوان که خوب غیر از امر است آنجا به امر خارجی‌اش است ، بحيث كان الأمر السابق آن وقت این معیار را این می‌گیرد که امر سابق بمنزلة المادة الهيولائية به منزله‌یس ماده‌ی هیولائیه باشد والعنوان المتأخر بمنزلة الصورة النوعية به منزله صورت نوعی باشد به صورت انسانیت یا حیوانیت فمقتضى القاعدة ترتيب آثار الموضوع من أول تحققه. یعنی مقتضای قاعده باید آثار را از همان وقت ماده در نظر گرفت نه در وقت صورت .

مثلا: أخذ عنوان فاضل المؤنة موضوع الخمس، وذاته يتحقق أول زمان ظهور الربح، این از اول زمان ظهور ربح این فاضل المؤنه ذکر می‌کند ، مثلا من امروز یک وارد بازار شدم معامله‌ای کردم ربحی بردم این اول زمان ظهور ربح این به اصطلاح برای زمان خمس است ولكن اتصافه بعنوان فاضل المؤنة اما از اول که فاضل المؤنه هست اما اول زمان ظهور ربح است لکن به عنوان فاضل المؤمنة بعد انقضاء السنة. بعد از انقضاء یک سال این دیگر اتصافش می‌شود و الا ظهورش از همان وقت است . وهكذا .

این مطلبی که ایشان فرمودند را هو اعلم بما قال رحمه الله ، چون در عبارات علمای ما عنوان ارباح مکاسب آمده شاید از این جهت که اول ظهور ربح این می‌شود فاضل المؤمنه چون ایشان می‌گوید فاضل المؤمنه موضوع وذاته يتحقق أول زمان ظهور الربح . عرض کردیم آن که ما در قرآن داریم عنوان غنیمت است ، عنوان ارباح و ربح در عبارات فقهاء آمده است و الا آن که در قرآن است فاعلموا انما غنمتم من شیء .

و عرض شد به اینکه در آیاتی که در مالیات است امور مالیه در قرآن دو تا داریم ، چند تا عنوان است عنوان انفال داریم ، عنوان فیء داریم ، عنوان صدقات داریم ، عنوان زکات داریم عناوین متعدد داریم آن که به درد ما نحن فیه می‌خورد یکی‌اش عنوان اموال است خذ من اموالهم ، یکی‌اش هم عنوان غنیمت است فان لله خمسه که عنوان فاعلموا انما غنمتم من شیء فان لله آن عنوان غنیمت است .

عرض کردیم طبق قاعده این طور است اموال به حساب دارایی است امروز اصطلاحا ، زکات که خذ من اموالهم صدقة مالیات بر دارایی است و لذا زکات تکرار می‌شود مثلا شما یک خانه‌ای دارید می‌گویند چون شما یک خانه‌ای دارید 200 متر باید سالی این قدر ، امسال مثلا این قدر مالیات بدهید ، سال بعدی یا کمش می‌کنند یا زیادش می‌کنند ، چون این روی عنوان دارایی است شما خانه را دارید هنوز مادام خانه را دارید باید زکاتش را بدهید مثل غنم ، 60 تا گوسفند دارید سال اول خوب 40 داشتید یکی‌اش را می‌دهید از 40 تا ، سال دوم هم از 40 تا بیشتر است باز یکی‌اش را می‌دهید سال سوم هم 40 تا بیشتر است یکی‌اش را می‌دهید وهلم جری ، مادام 40 تا گوسفند دارید باید هر سال آن زکات داده بشود .

اما خمس مالیات بر درآمد است یکی مالیات بر دارایی است یکی مالیات بر درآمد است ، مالیات بر درآمد یکبار است مثل این افرادی هستند کارمند در ادارات به حساب مثلا یک برایشان ماهانه قرار می‌دهند ، همان اول ماه به حساب که برایشان ماهانه‌شان را می‌ریزند یک چیزی به عنوان مالیات برمی‌دارند ، این مالیات بر درآمد است دیگر ماه بعد دیگر برنمی‌دارند دیگر سال بعد برنمی‌دارند درآمد یک بار است، درآمد یک بار است اما دارایی مکرر است .

آن وقت خمس خیلی عجیب است ها خمس مالیات بر درآمد است ، زکات مالیات بر دارایی است دو سنخ مالیات است یکی بر درآمد یکی بر دارایی ، آن که بر ، لذا المخمس لا یخمس هم نکته‌اش این است در باب خمس اگر شما خمس دادید درآمد دیگر بعد از یکسال درآمد برش صدق نمی‌کند صدق درآمد برش نمی‌کند بعد از دو سال سه سال دیگر صدق درآمد برش نمی‌کند لذا آن خمس ندارد اما دارایی می‌کند و لذا مالیات بر دارایی را هر سال می‌گیرند اما مالیات بر درآمد را همان یکبار اول که می‌خواهند درآمد را وارد حساب شخص بکنند مالیات بر درآمد را آن وقت از او می‌گیرند . این راجع به اصل این مطلبی که هست .

اما عرض کردیم که ظاهر آیه‌ی مبارکه فاعلموا انما غنمتم عنوانی که هست غنیمت است عبارت ربح را ما داریم اما ربح غیر از غنیمت است به نظر ما عنوان ربح و غنیمت فرق می‌کند این هم که بعضی‌ها چیزهای دیگری نوشتند دیگر حالا این هو اعلم بما قالوا نمی‌خواهم وارد نوشته‌ها بشوم دقت کنید .

غنیمت ربح نیست البته خودش این مطلب یک مطلبی است دیگر یکی از مطالب مهمی که امروز در مسائل دارایی و مالیات و اینها مطرح است فرض کنید می‌دانند شما این فرش را خریدید به 110 هزار تومان فروختید 120 هزار تومان آیا بیایند مالیات روی 12 تومان از شما بگیرند یا مالیات را همان 20 تومان اضافه بگیرند یا اصلا نگیرند ، یا مالیات را مثلا 20 تومان شما سود داشتید یک مقدارش حذف ، مثلا پنج تومانش هیچ 15 تومان مالیاتش را بدهید .

این که الان هست در قوانین خیلی‌ها عنوان مالیات را بر درآمد از ربح می‌گیرند ، چه مقدار شما سود پیدا کردید یک مقدارش را به حساب دولت می‌گیرد مثل ارزش افزوده حالا اینها که در ارزش افزوده که مطلق می‌گیرند حالا ارزشی هم نبود .

یک وقتی ماشین یکی از این بچه‌ها را یک جایی نگه داشته بود خلاف قانون بود برده بودند مثلا پارکینگ نوشته بودند جریمه‌ی ماشین 40.000 تومان ارزش افزوده 4000 تومان ده درصدش ، حالا این ارزش افزوده‌ی جریمه است ، بحث خرید و فروش ، اصلا نوشته بود من دیدم نوشته است ، ارزش افزوده 4000 تومان یا 3000 تومان آن وقت 9 درصد بود . علی ای حال اینها که در ارزش افزوده حساب دیگری اضافه است .

در لغت عربی الان به این می‌گویند فائض القیمة  فائض با ف ، الف ، همزه و ضاد اخت الصاد یعنی زیادی فائض القیمة را اصطلاحا ما به فارسی می‌گوییم ارزش افزوده این اصطلاح است چون اگر این کتاب‌های اقتصاد فعلی را نگاه بکنید همین کتاب‌های اقتصادی که عرب‌ها می‌نویسند فائض القیمة می‌نویسند فائض القیمة مرادشان همین ارزش افزوده است دقت فرمودید ؟

پس بنابراین آن وقت غنیمت این است که در روایت آمده الخمس بعد المؤونة در روایت امام جواد سلام الله علیه احتمالا این بعد المؤونه قیدی برای حکم نیست بیان برای موضوع است نه قید برای حکم یعنی اصولا فرق است بین ربح و بین غنیمت ربح آن پول اضافهی است که انسان گیرش می‌آید اما غنیمت نیست ، غنیمت یعنی آنچه که به عنوان ربح که امروزه اصولا به اصطلاح مالیات را بر اساس ربح می‌گیرند آنچه که به عنوان ربح مطرح است این کانما در شریعت مقدسه به دو قسم تقسیم می‌شود یک قسمت از ربح صرف مؤونه‌ی زندگی می‌شود هزینه‌ی زندگی ، ربح هست اما فرض کنید مثلا دو روز سه روز در راه بوده تا رفته و آمده این سود را گیر آورده خوب این دو روزه غذا خورده زندگی کرده اموال خرج کرده آن مؤونه‌ی زندگی و هزینه را برمی‌دارند ، غنیمت آن مقداری از ربح است که در مقابلش چیزی نیست ، آن مقداری از ربح که در مقابل هزینه قرار می‌گیرد غنیمت نیست ، سود هست ، روشن شد ؟ پس عنوان غنیمت اصولا مقداری از ربح است که در مقابلش چیزی نیست و سر اینکه اصولا اموال جمع می‌شود برای همان است .

شاید آن روایت که می‌گوید ان الله تفضل علیکم بالخمس اشاره به همین باشد ، چون یک اوائل حالا این را در ایرانی‌ها خیلی مطرح نبود نمی‌دانم چرا ، در حزب کمونیست که در کشورهای عربی مطرح شد شعار معروف کمونیست‌ها این بود لکن ما در فارسی این طور ندیدم من کل حسب طاقته و لکل حسب حاجته یعنی هر انسانی به مقدار نیروی خودش باید کار بکند اما آن مقداری که مصرف کرد برای خودش بقیه برای جامعه است باید داده بشود به جامعه باز خدا رحم کرد خمس گرفتند شریعت مقدسه تفضل علیکم بالخمس آن مقدار ، دقت کردید ؟ من کل حسب طاقته یعنی هر انسانی حسب نیرویی که دارد باید کار بکند ، درآمدی که شد یک مقداری از آن درآمد را که احتیاج دارد برای خودش بقیه را باید برگرداند به دولت برگردد به جامعه این حق جامعه است چون این بقیه را در جامعه به دست آورده است.

 فرض کنید این آقا رفته زحمت کشیده کتابی را خریده 100 تومان چهار ، پنج روز هم زحمت کشیده فروخته 120 تومان ، 20 تومان گیرش آمده اما مؤونه‌ی زندگی‌اش در این سه ، چهار روز 12 تومان بوده این 12 تومان خوب خرج کرده دیگر خورده آن هیچ ، آن که منشاء جمع آوری می‌شود آن 8 تومان است ، این 8 تومان را می‌گویند این برای حق جامعه است اگر مردم نبود در جامعه نبود در مجتمع نبود که گیرش نمی‌آمد این 8 تومان ، پس این 8 تومان را باید بدهیم به جامعه ، من کل حسب طاقته و لکل حسب حاجته این را من در فارسی ندیدم نمی‌دانم ایرانی‌ها

یکی از حضار : شعار کمونیست‌ بود ؟

آیت الله مددی : می‌دانم بله شعار کمونیست در ایرانی‌ها خیلی مطرح نبود من ندیدم یا من اشتباه کردم دیدید شما در این شعار کمونیست .

یکی از حضار : اینکه مردم این کلا شعار کمونیست‌ها بوده ولی به این عبارت نبود

آیت الله مددی : می‌گویم من به این عبارت ندیدم اما در کشورهای عربی خیلی معروف بود اما به این شعار من در فارسی ندیدم دقت می‌کنید ؟ اما آنها در کشورهای عربی خیلی این شعار معروف بود من کل حسب طاقته چقدر نیرو دارد باید زحمت بکشد و لکل حسب حاجته چقدر بردارد آن مقدار که احتیاج دارد بقیه‌اش برای جامعه است باید بدهیم به دولت باید بدهیم به جامعه دقت کردید ؟

ان الله تفضل علیکم بالخمس روشن می‌شود ، این را سنی‌ها هم دارند از ابوبکر نقل شده است . در شیعه هم داریم از امیرالمؤمنین به نظرم که یک مالی مشتبه پیدا کرد و اینها اشتبه فرمود که ان الله تفضل علیکم بالخمس ، این را داریم ما ، در اهل سنت هم یک مالی مشتبه بوده بین حلال و اینها ابو بکر می‌گوید یؤدی خمسه خمسش را بده ان الله تفضل علیکم بالخمس آن هم داریم از ابو بکر هم به نظرم در کنز العمال من از ابو بکر دیدم به نظرم می‌آید از ابو بکر

یکی از حضار : تفضل یعنی چه ؟

آیت الله مددی : یعنی شکر خدا بکنید کمونیست‌ها بودند همه‌ را می‌گرفتند همه‌ی 8 تا را می‌گرفتند خدا را شکر کنید خمسش را بدهید

یکی از حضار : یعنی یک فضیلتی به شما داده

آیت الله مددی : ها یعنی زیادی به شما محبت کرده که خمس را گرفته و الا باید 8 تا را می‌گرفت و الا اگر دست کمونیست‌ها بود روشن شد ؟ کمونیست‌ها می‌گویند تو 12 تا احتیاج داشتی تمام شد 8 تا برای جامعه است .

یعنی این 8 تا بر اثر جامعه پیدا شد چون خرید و فروش شد در جامعه بود پس این 8 تا را باید به جامعه بدهی ، می‌گفت خدا لطف کرد گفت نه یک پنجمش 1600 تومان و نه 8 هزار تومان ، 1600 تومانی که خمس است آن را بدهید به جامعه روشن شد ، فاعلموا ان لله خمسه این خمس لله این یک تفضل الهی به شما بود که خمس گرفت و الا اگر گوش نکنید آن آقایان دیگر می‌آیند همه را از شما می‌گیرند دقت کردید ، به جای خمس ما در ، ما آمدیم گفتیم آقا 1600 ، خمس 8 تومان 1600 می‌شود آنها ‌آمدند 8 تومان را گرفتند کل 8 تومان، تفضل علیکم بالخمس .

پس اینکه ایشان نوشته فاضل المؤونة ، فاضل المؤونة ربح نیست اگر می‌گوید اول زمان ظهور ربح ، حالا یا نائینی یا این مقرر اشتباه کرده یا مرحوم نائینی یا آن آقای خود اصلی مرحوم آقای شیخ محمد باقر اصفهانی اول زمان ظهور ربح فاضل المؤونه صدق نمی‌کند ، ملتفت شدید چه می‌خواهم بگویم ؟ می‌گوید اول زمان ظهور  ، وذاته يتحقق أول زمان ظهور الربح ، اول زمان ظهور ربح نیست فاضل المؤونه ، فاضل المؤونه بعد از اینکه ربح آمد مؤونه‌اش را خرج کرد فرض کنید گنجی بوده مقداری که برای گنج خرج کرده می‌گذارد کنار آن خمس دارد دقت کردید ؟

و اینکه بعضی‌ها خیال کردند مثلا گنج مثلا مازاد بر مؤونه نیست نه آن مؤونه استخراج گنج است ، مساله‌ی ارباح را بعد هم چون جامعه‌ی کشاورزی بود در آن زمان مجتمع کشاورزی بود در جامعه‌ی کشاورزی بودجه و هزینه را بر اساس سال می‌بستند شاید هم بعضی‌هایتان هنوز در دهات رفته باشید مثلا می‌رفت حمام می‌گفت وقت درو گندم می‌دهم پول حمام را ، وعده‌ی سر خرمن این سر خرمن سرش این بود تمام ، حتی دارد که وقتی مثلا گندم می‌آوردند در مدینه یا از خیبر می‌آوردند پیغمبر مؤونه‌ی سال زن‌ها را روی حساب روزی یک مد یا دو مد حالا یک مد کنار می‌گذاشت یعنی 360 مد برای هر خانمی کنار می‌گذاشت از همان وقتی که اول گندم بود تنظیم بودجه را روی سال می‌کردند دقت شد ؟ چون سال کشاورزی بود چون محصول کشاورزی سال بود ، آن وقت به سال شمسی هم بهتر می‌خورد .

اما الان خوب بودجه‌ها غالبا روی ماهانه است دیگر ماهانه حساب می‌کنند و الا عرض کردیم ما حتی روزانه من در نجف یکی از آقایان بود خدا رحمتش کند آدم خوبی هم بود به هر حال خیلی با صفا بود شب به شب ، خیلی هم دکان کوچکی داشت یک دکان خیلی مختصری داشت شب به شب خمسش را می‌داد همان شب دخلش را حساب می‌کرد امروز چقدر درآمد دارد هر روز خمس می‌داد ، دیگر این سال نمی‌خواست دیگر کسی که هر شب خمسش را می‌دهد دیگر سال نمی‌خواهد داشته باشد دیگر هر چه بود تا آخر سال ، چون یک بار است خمس عرض کردم یک بار است .

علی ای حال این تعبیر ایشان اول زمان ظهور ربح ایشان غنیمت را ربح گرفته ظاهرا فاضل المؤونه نه ، اول زمان ظهور نه وقتی ظهور شد مؤونه‌اش را که کنار گذاشت آن وقت می‌شود غنیمت آن فاضل المؤونه است نه خود ربح آن مقداری از ربح که در مقابلش کار کرده آن به اصطلاح جزو ربح هست اما غنیمت نیست .

یکی از حضار : سود خالص باید باشد .

آیت الله مددی : ها آن سودی که در مقابل چیزی ندارد ، و لذا گفت الخمس بعد المؤونه این الخمس بعد المؤونه روشن شد چه می‌خواهم بگویم ؟

یکی از حضار : شاید این می‌خواهد بگوید این فاضل المؤونه در این هستش بعدا اسمش می‌شود فاضل المؤونه

آیت الله مددی : نه دیگر می‌گوید من اول ظهور الربح فاضل المؤونه اول ظهور الربح که فاضل المؤونه نیست که روشن شد ؟ فاضل زیادی مؤونه این ظهور ربح است ، این باید مؤونه‌اش را بدهد الان فرض کن این کتاب را گرفته 100 تومان فروخته دو روز طول کشیده خوب در این دو روز زندگی کرده اول زمان ظهور ربح نیست آن ربح را مقداری را که در مقال آن خرج کرده کار کرده آن را بگذارد کنار آن مقدار را که گذاشت کنار آن وقت می‌شود فاضل المؤونه پس عنوان فاضل المؤونه صدقش بعد از اخراج ، الخمس بعد المؤونه این بیان موضوع است نه بیان حکم است نه اینکه شما ربح را به ربحتان خمس تعلق گرفت لکن بعد از مؤونه حساب کردید نه اصلا عنوان غنیمت آن است چون عنوان غنیمت است عنوانی است که عنوان غنیمت ، عنوان غنیمت آن چیزی است که بعد از مؤونه باشد آن ربحی را که در مقابل ، آن وقت برای تسهیل امر چه کار کردند سال قرار دادند روشن شد ؟

و الا شما دو روز سه روز زحمت کشیدید ربحی پیدا کردید خرج آن دو سه روز را بگذارید کنار آن زائدش می‌شود فاضل المؤونه می‌شود غنیمت ، غنیمت شدنش به خروج مؤونه است یعنی هزینه باید خارج بشود مطلق ربح غنیمت نیست ، آن ربحی که به ازاء ندارد آن ربحی که شما هزینه نکردید به ازاء ندارد یعنی به قول شما سود خالص آن را ما می‌گوییم غنیمت آن فاعلموا انما ، آن الخمس بعد المؤونه دقت کردید ؟ این مطلبی که حالا من چون احتمال دادم عبارت ایشان روشن نباشد .

و هکذا مطلب دیگری که ایشان فرمودند موضوع الزكاة في الغلات هو بلوغ المال بعد انعقاد الحب عرض کردم انعقاد حب دلیل روشنی ندارد و اصولا متعارف هم نیست انعقاد حب تا وقت چیدن خیلی کار دارد . البته شما خواندید اشتداد الحب ، نشد هم دیشب بیایم پایین باز عروه را نگاه بکنم حواشی عروه را نگاه بکنم عرض کردم آن که در روایت حضرت رضا آمده مگر اینکه بگوییم این روایت حضرت رضا مثلا لسان تقیه است چون حضرت ولیعهد بودند مثلا و این روایت یک امتیازی دارد که از تولیدات قم است ها چون تولید حدیث ما غالبا برای کوفه است این روایت را مرحوم کلینی که در قم بوده از استادش نقل می‌کند از احمد اشعری که در قم بوده از محمد بن خالد برقی که ایشان هم در قم بود از سعد بن سعد اشعری از اشاعره‌ی قم این از روایاتی است که ، این بحث‌های فهرستی که ما ،

یکی از حضار : متنش چیست ؟

آیت الله مددی : اذا خرس و اذا صرم همین که دیروز خواندیم .

این روایت یکی از مزایایش این است که جزو ، روشن شد ؟ چون حدیث ما غالبا تولیدش برای کوفه است ، حدیث ما تولیدش برای کوفه است به قم آمده ، اما این حدیث عرض کردم ما یک عده از احادیث داریم که اصلا تولیدش برای قم است اصلا تولیدش برای کوفه نیست اصلا کلا این حدیث از امتیازاتش این است که تولیدش کلا برای قم است .

یکی از حضار : بنده خدا رفته بوده

آیت الله مددی : یا مدینه رفته از حضرت پرسیده یا رفته مرو از حضرت پرسیده است ، سعد بن سعد اشعری .

اینها همه قمی‌ هستند چهره‌ها همه قمی هستند کوفی درشان نیست ، مثل بزنطی ، بزنطی عراقی است بزنطی عن ابی الحسن داریم آن عراقی است اینجا درش عراقی نیست هر چه هست قمی است محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن محمد بن خالد البرقی که ایشان هم در قم بوده پدر برقی ، برقی پدر عن سعد بن سعد الاشعری عن الرضا علیه السلام و لذا من احتمال می‌دهم در حد احتمال که شاید اصولا حدیث شفاهی بوده احمد اول نوشته است . البته محمد بن یحیی نه می‌گوید عدة من اصحابنا از اینکه می‌گوید عدة من اصحابنا از کتاب احمد است نسخه‌ی مشهور ، احتمالا احمد شفاها از محمد بن خالد شنیده آن هم از سعد از حضرت رضا احتمال می‌دهم ، احتمال می‌دهم که نوشتارش توسط احمد بوده ، احمد در حقیقت در اول این را نوشته است . به هر حال این حدیث را هم یک نکته‌ی تاریخی هم بگوییم این حدیث از مزایایش این است که حدیث قمی است .

آن وقت سوال می‌کند می‌گوید اذا صرم ، صرم یعنی قطع یعنی وقتی که گندم رسید دیگر درو کردند قطع صرم یعنی درو کردند بعد از درو نه انعقاد حب که ایشان گفتند متعارف هم نبوده است .

یکی از حضار : ثمره هم دارد انعقاد حب اگر بعدش مشکلی پیش آمد باز آن بنده خدا

 آیت الله مددی : بله باید چیز بکند ، یعنی فرار مالیاتی نمی‌توانستند بکنند ، عرض کردم فرار مالیاتی برای خرس بوده برای انگور و برای خرما

یکی از حضار : اگر مثلا بعدش مزرعه آتش گرفت اگر بگوییم زکات تعلق گرفت یا آفت زد اینقدر باید می‌داد بعد هم ثمره این جوری ایشان قائلند ؟

آیت الله مددی : نمی‌دانم شاید ایشان قائل به این باشد اما این خلاف قاعده است نه این باید درو باشد .

یکی از حضار : اگر حاصل نداد چه ؟

آیت الله مددی : بله

بعد هم چون مساله‌ی از انعقاد حب بگیرید شما مساله‌ی گنجشک و کلاغ و اینها را بگیرید ، مساله‌ی باران و آفتاب و اینها آخر خیلی کار دارد یکی دو کار نیست خیلی نمی‌خورد و متعارف هم نبوده بیایند نگاه بکنند و بگویند آقا شما زمین‌تان الان تازه دانه‌ی گندم بسته الان چقدر تخمین بزنم از انعقاد حب بیایم محاسبه بکنم در باب انگور چرا ، از همان اوائلی که قبل از اینکه غوره بشود از همان اوائلی که دیگر سفت شده از همان وقت می‌آمدند نگاه می‌کردند این نکته‌اش این بود اما در باب گندم وقتی درو می‌کردند حساب می‌کردند دقت کردید ؟ اذا ما صرح و اذا ما قطع و اذا ما خرس ، این اذا ما صرم و اذا ما خرس اشاره به این است ، این مطلب ایشان را من الان نمی‌فهمم .

ولكنه معنون ببلوغه هذا الحد بعد التصفية، مرادش ایشان بعد از درو کردن و جدا کردن البته این بعد التصفیة حالا این هم بحث دیگری دارد که آیا مساله‌ی مؤونه چرا ؟

فبعد التصفية لو كان بهذا الحد يكشف عن تعلق الزكاة به حين انعقاد الحب، این مطالب ایشان قابل قبول نیست .

وثمرة هذا الكشف في باب الخمس والزكاة هي صحة أدائهما قبل تحقق هذا العنوان. این هم روشن نیست یعنی گندم الان بسته می‌خواهد به فقیه زکاتش را بدهد که بعد که درو کرد و … این زکات ، عرض کردیم آن که الان فتوا هست قرض می‌شود به آن بدهد بعد قرضش را زکات حساب بکند دقت کردید ؟ ادا نه . می‌گوید و ثمره‌ی این بحث صحة أدائهما قبل تحقق هذا العنوان در زکات فطره هم داریم روایت داریم در زکات فطره روایت داریم که مثلا وسط ماه می‌تواند زکات فطره را بدهد

یکی از حضار : ادائاً ؟

آیت الله مددی : ادائاً

یکی از حضار : یعنی قرض نمی‌خواهد ؟

آیت الله مددی : قرض نمی‌خواهد ، آقای خوئی هم فتوا می‌دهد به نظرم آقای سیستانی فتوایشان همین است و این روایت واحده دارد لکن ما عرض کردیم این روایت از کتاب الرحمة‌ی سعد است منحصر به سعد است ، ما نپذیرفتیم قبولش نکردیم .

لکن من نپذیرفتم روایت سعد گاهی اوقات 80 – 90 درصد فقها اعراض کردند اینجا نه شاید مثلا 40 – 30 درصد فتوا دادند از قدما هم فتوا دادند روایت سعد از آن روایت خیلی شاذش نیست . گاهی اوقات خیلی شاذ است که مشهور اصلا کلا ، مشهور که فتوا ندادند گفتند قبل از شب عید نمی‌شود در باب زکات فطره ،

یکی از حضار : قرض می‌شود داد .

آیت الله مددی : ها قرض می‌شود داد قبل از شب عید فطر قبل از رویت فطر قبل از اینکه ثابت بشود عید نمی‌شود داد اما آقای خوئی معتقدند به همین روایت ، روایت واحده هم هست روایت دیگری ندارد و چون در سندش سعد است و از کتاب الرحمة ، عرض کردم باز کتاب الرحمة هم بعضی‌هایش یک جوری است که عده‌ای یعنی این را مشهور فتوا ندادند اما مثلا 25 – 20 درصد فتوا دادند عده‌ای فتوا دادند خیلی شاذ شاذ شاذ نیست مثل ای وضوء اطهر من الغسل نیست که آن قدر شاذ باشد ، آن قدر شاذ نیست اما شاذ است به هر حال

یکی از حضار : کلینی آورده ؟

آیت الله مددی : نه فقط شیخ طوسی سعد اگر باشد فقط شیخ طوسی ، سعد بن عبدالله که می‌تواند زکات فطره را قبل از چیز بدهد .

شاید به نظرم آمده نصف ماه ، آخر ماه ، یک چیزی چنین بیستم ماه یک عنوانی دارد که قبل از وقتش به حساب قبل از رؤیت هلال می‌تواند زکات فطره را بدهد این مطلب ایشان را نداریم ما این مطلب ایشان را به عنوان قرض داریم ما ، این مطلبی که ایشان گفته قبل از ، اولا انعقاد حب که اصلا ما نداریم ، یعنی من الان در ذهنم نیست حالا ایشان از کجا انعقاد حب را گفته من نمی‌دانم ایشان از کجا فرمودند الان در ذهنم نیست آن که در ذهن خودم است بعد از درو است آن که هیچ آن که به جای خودش

یکی از حضار : نمی‌تواند بگوید مثلا یک دهم زمین هم که هست برای شما مثلا به این بنده خدایی که می‌خواهد زکات بدهد بعد از انعقاد بگوید این برای شما نمی‌تواند این طوری ؟

آیت الله مددی : نه .

یکی از حضار : باید حتما درو کند ؟

آیت الله مددی : باید حتما به حد زکات برسد ، باید وجوب پیدا بکند تا بدهد ، وجوب پیدا نکرده است .

اصلا در روایت حضرت رضا دقت کنید قلت للرضا متی تجب الزکات ، متی تجب ؟ قال اذا ما صرم و اذا ما خرس ، تعبیرش متی تجب است پس قبل از اینکه صرم بشود قبل از اینکه درو بشود واجب نبوده دقت کردید ؟ در آنجا عین سوال این است قلت للرضا متی تجب الزکات فقال اذا ما ، خوب این خلاف ظاهر مطلبی است که ایشان می‌گوید صحة ادائهما قبل الـ اصلا خلاف ظاهر حدیث است .

ولو أتلفهما من تعلقا بماله يحسبان عليه. یعنی این هم ثمره قابل قبول نیست این راجع به کلام ایشان .

وهكذا صحة بيع الزكوي متوقفة على إخراج … وهكذا في مسألة الركوع … وفيه: أنه ، مرحوم ، البته ایشان چند تای دیگر هم گفته مرحوم نائینی هم اشکالش این است إذا كان العنوان اللاحق بمنزلة الصورة والسابق بمنزلة المادة فلا بد من الالتزام بالنقل، چون تابع صورت است نه تابع ماده تابع صورت نوعیه است ، لأن فعلية الشئ إنما هي بالصورة.

دیگر جواب خودش را مناسب خودش داده است ، خود مطلب باطل است فی نفسه دیگر نمی‌خواهد دنبال جوابش به یک نحو دیگری بگردیم فرمودند احتمالا برق برود حرف‌های ما یک کمی زودتر تمام شد .

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دانلود فایل‌ها

WORD281KBدانلود
PDF179KBدانلود
MP38MBدانلود
برچسب ها: 1403-1404بیع فضولیخارج فقهمکاسب بیع
قبلی خارج اصول فقه (جلسه37) شنبه 1403/10/08
بعدی خارج اصول فقه (جلسه38) یکشنبه 1403/10/09

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

اصول فقه

فقه

حدیث