خارج فقه (جلسه23) یکشنبه 1403/09/04
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین
اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین
عرض کنم که بحث بیع فضولی را این در این کتاب یک مقداری به اصطلاح منطقهی به قول خودش تحدید حدود بیع فضولی را که ایشان به عنوان بیع ملک الغیر آورده که چه شروطی درش هست خوب است این بحثی را که کرده انصافا در کتابهای ما هم میآمد خوب بود حالا آن بحث چهارمش که بیع شیء معین باشد یا مرادش شرط است یا مرادش تعلیق است اگر تعلیق باشد بیع باطل است شرط باشد خیار است ، اینکه بیع فضولی بشود این را قبول نکردیم مطلبی که ایشان چهارم میگفت .
پنجم در صفحهی 274 پنجم ایشان دارد که بیع شیء شایع این را به این عنوان دارد عنوانش را این زده شیئی که مشاع است مثلا فرض کنید یک شخصی فوت کرده پنج تا خانه گذاشته است بین ورثه اینها شریک هستند یکی از ورثه یکی از این خانهها را میفروشد به یک شخصی یکی از ورثه و اجازه هم نمیگیرد از بقیه هنوز هم افراز نشده است ، آیا این فضولی حساب میشود حالا بعد از اینکه این کار را کرد بعد آمدند افراز کردند تصادفا این خانه در ملک این واقع شد حصهی این شد ، این هم ایشان جزو بیع فضولی گرفته است چون وقتی فروخته یک پنجم را مالک بوده همه را مالک نبوده چهار پنجمش فضولی بوده است اجازه هم نگرفته است لکن بعد آمدند افراز کردند حاکم آمد جدا کرد یا خود ورثه قبول کردند شد ملک این آقا این خانه شد ملک این آقا میگوید این هم جزو بیع فضولی است و این جوری به اصطلاح .
یکی از حضار : بیع فضولی نیست حاج آقا چون دارد اقسام آن ما یفرز را دارد میشمارد ، منطقه ببیع
آیت الله مددی : بله ایشان میگوید این ابتداءا فضولی بوده لکن بعد که مالک شد دیگر فضولی نیست فلا یظهر فی البدایة انه یبیع ملک ، ابتداءا اینجور بود و لکن یتوقف الامر علی نتیجة القسمة اگر در قسمت در حصهی ایشان شد این را ایشان در اینجا آورده یعنی باید بیع شایع جوری فضولی است در وقتی است که نتیجتا ملک این آقا نشود اگر نتیجتا ملک این آقا شد این دیگر فضولی نیست .
البته این را ما هم داریم لکن نه به این عنوان ما به عنوان این است که من باع شیئا ثم ملکه به این عنوان داریم این چیز خاصی نیست یعنی عنوان پنجمی که ایشان داده مثل اینکه بیاید این کتاب را به شما بفروشد بعد برود از بازار بخرد بیاید به شما بدهد یا برود از مالکش بخرد چون بیع شیء معین است بعد بیاید به شما بدهد ، پس این بیع پنجم ، صورت پنجمی که ایشان فرمودند نه .
بیع صورت ششمش هم بیع الوارث الظاهر که حالا آن خیلی هم ربط ندارد تقریبا همین طور است ، بعد در صفحهی بعدی آن دیگر آقایان مراجعه کنند یک بعضی مطالب یعنی بعضی فروع نسبتا قشنگی هم در هامش دارد دیگر حالا بخواهیم هامش ایشان را هم بخوانیم طول میکشد بله و مقداری خارج میشویم از بحث بد نیست عدهای از فروع را بعد هم عدهای از قوانین را در اینجا برداشته ایشان نقل کرده در این جهت .
البته ایشان به طور کلی قوانین را نقل میکند و سعی میکند نظر آن قانون گذار را توضیح بدهد ما الان که اینها را میخوانیم سعی میکنیم روی قاعده صحبت کنیم مقید به آن قانون گذار نیستیم حالا از قصد ، نکتهی نظر ما با نکتهی نظر ایشان فرق میکند .
فیبقی بعد کل ذلک فی منطقة بیع ملک الغیر بیع الشخص لعین المعیة بالذات غیر مملوک اذا قصد بالبیع نقل الملکیة فی الحال در موقع تعهد یعنی بیع فضولی را در جایی فرض میکنیم که نقل ملک باشد تملیک باشد بله حالا . بعد مثال زده که این مطلب زیاد میشود به اشکال مختلف میشود مثل پدر مال پسر را بفروشد در صورتی که ولی او نباشد حالا آن بحثی ندارد .
بعد میگوید این بیع قابل بطلان است آن وقت در بحث بعدی قاعده گذاری بحث ، به حساب قاعده مند کردن و ضابطه مند کردن این بطلانی که در بیع ملک غیر هست . اولا متعرض قوانین نظریات به قول خودش متعارف میشود ، ایشان میگوید مادهی کذا از قانون مدنی فرانسوی ان بیع ملک الغیر باطلٌ ایشان نقل کرده که باطل است و ان للمشتری الحق فی التعویض اذا کان یجهل ، اگر مغرور بود یعنی مشتری نمیدانست ان المبیع لیس مملوکا وقد تضاربت الآراء ایشان این قانون را آورده بعد میگوید وقد تضاربت الآراء فی الفقه الفرنسی فی تاصیل بطلان بیع الغیر اذ ان النص المتقدم لا یخلوا من الغموض این ایشان اشکالش این است .
آن وقت چند تا رأی نقل میکند در شرح این مادهی قانون فرانسه بعد هم میگوید مثلا در قانون جدیدش این طور است من یک توضیحی را اینجا عرض بکنم در فرانسه در زمان ناپلئون یک قانون مدنی نوشته میشود تقریبا هزار و هشتصد و خوردهای آن خوردهایاش در ذهنم نیست فرض کنید حدود 200 سال قبل کمتر ، بعدها در این قانون در عدهای از موادش دستکاری میکنند ایشان که میگوید جدید مرادش این دستکاری است که بعدها شده است دقت کردید ؟
اخیرا هشت سال قبل دقیقا 2016 کل قانون فرانسه را به هم ریختند ناپلئون را کلش را به هم ریختند از نو یک ترکیبی ریختند .
یکی از حضار : این دیگر در سنهوری هم نیست .
آیت الله مددی : ها در سنهوری نیست اصلا مرده بوده ایشان .
این قانون جدیدی که ایشان آوردند شرح قانون مدنی جدید این را الحمدلله با اینکه هشت سال گذشته شرح هم دادند ایرانیها هم متن قانون جدید را آورده هم متن فرانسوی را آورده هم مقابلش متن فارسیاش را ترجمه کرده ذیلش هم شرحی داده که ایشان آورده یک جلد قطوری است مراد ایشان اگر میگوید جدید این جدیدی که قبل بوده معلوم شد این میخواستم اصطلاح را بگویم خیلی جدید جدید نیست اگر ما بگوییم جدید این جدید است که هشت سال قبل شده است یعنی در طی این نزدیک دویست سال صد و شصت ، هفتاد سال من نمیدانم دقیقا 2000 سال ، هزار و هشتصد و خوردهای را میدانم زمان ناپلئون اینکه این قانون ، قانون ناپلئون بوده و مراد ایشان این است مراد سنهوری حالا تصادفا در این صفحهی 284 در حاشیهی شمارهی 1 دارد و اضمر قانون نابلئون هذا التغییر این قانون ناپلئون یعنی ایشان میگوید که خود آن قانون اصلی خود آن کار را کرده و این قسمتش مثلا مبهم بوده است .
بعد میگوید جدید اینطور شد رأی جدید ، این رأی جدید ، رأی جدید روی بعضی از مواد قانون است دقت میفرمایید اما الان که میگوییم رأی جدید کل قانون ناپلئون را کنار زدند اصلا کلا این که مثلا صد و خوردهای سال است ، صد و هشتاد سال است دارند تکه تکه عوض میکنند یک دفعه آمدند گفتند همه را عوض کنید مثل این بحثی که من همیشه عرض کردم که مرحوم شیخ طوسی در کل معارف حوزوی ما دارد در جزئیاتش زیاد بحث شده فلان مطلب در رجال نوشته فلان در فهرست آورده فلان در تهذیب آورده فلان در مبسوط آورده فلان در مثلا نهایه آورده یکی یکی مناقشه کردند در عده آورده است .
ما آمدیم گفتیم بابا کل آثار شیخ طوسی را مناقشه کنیم دیگر یکی یکی نمیخواهد مناقشه کنید یک مجموعهای نوشته بشود به عنوان ویژگیهای مکتب شیخ خصائص مدرسة الشیخ الطوسی شاید 30 – 40 جلد بشود کل مواردی که شیخ طوسی انفراد دارد آنها را بیاوریم یک جا بررسی کنیم نه اینکه تکه تکه بررسی کنیم دیگر بررسی تکه تکه فایده ندارد دانه دانه فاید ندارد جاهایی که شیخ طوسی انفراد پیدا کرده ما بیاییم اینها را کلا در فقه در اصول در کلام در تفسیر چون دارد ایشان در تمام اینها دارد در تفسیر در رجال در فهرست در حدیث تمام اینها را یک جا ، غرضم این اصطلاح را میخواستم توضیح بدهم که چون اخیرا توضیح دادیم که ما اصطلاح را اشتباه کردیم این اشتباه دیگر دو مرتبه سه مرتبه پیدا نشود ، جدید در عبارت ایشان روی قانون ناپلئون است مراد روی بعضی از موادش است .
جدید در زمان ما این است که هشت سال قبل شد که کل قانون ناپلئون را گذاشتند کنار و دو مرتبه کل قانون را نوشتند این 2016 شده است این هم متن فرانسوی با ترجمهی فارسی و بعد با شرح فارسی چاپ شده یک جلد قطور است تقریبا به اندازهی همین است یک جلد قطور است که محبت کردند ایشان آوردند و من هم هنوز نخواندم فرمودند باید برگردانیم به صاحبش هنوز موفق به خواندنش نشدم و این لطیف هم هست این قسمت ان شاء الله بحث بیع فضولی را هم شاید از آن قانون بخوانیم آن دیگر اصلا کلا عوض شده است . این که ایشان میگوید تضاربة الآراء برای شرح قانون ناپلئون است روشن شد ؟ این که میگوید آراء مفسرین مثلا قانون فرانسوی فرق کرده این برای آن قانون قدیم است دقت میکنید در قانون جدید اصلا کل قانون را عوض کردند من الرأس الی الذیل یک باره یک جا دو مرتبه این را تدوین کلی کردند دیگر تضارب آراء و اینها دیگر درش مطرح نیست .
فهناک رأی لیذهب الی ان هذا البیع انما هو قابلٌ للفسخ ولیس باطلاً ایشان نقل میکند حالا در حاشیهاش گفته نمیدانم جلد فلان صفحهی فلان دیگر حالا نمیخواهد بخوانیم بعد ایشان میگوید وعیب هذا الرأی واضح بعد شروع میکند اشکال کردن و هناک رأی ثانی یذهب الی ان البیع باطل بطلانا مطلقا انصافش اگر ما بودیم ظاهرش این است از آن طرف قابل للابطال نمیسازد در میان فقهای ما هم عرض کردیم عدهای این بیع را کلا باطل میدانند مثل مرحوم نراقی و اینها به شیخ هم نسبت داده است .
بعد ایشان میگوید که این رأی دوم را هم مناقشه میکند چون بحث ما شرح قانون فرانسه که نیست حالا ، فقط میخواستم اطلاع پیدا بکنید یعنی اگر صحبتی میشود در کتابها نوشته میشود معلوم بشود اقلا بدانید سر بی صاحب نتراشید بدانید دارید چه کار میکنید این آراء شراح قانون ناپلئون است و هناک رأی ثالث یذهب الی ان بیع ملک الغیر باطل بطلانا نسبیا نه بطلان مطلق و نه فسخ این را هم
بعد ایشان نوشته علی ان الفقه الفرنسی الحدیث اخذ یعدل عن هذه النظریات این حدیثی که ایشان میگوید یعنی راجع به مادهی قانونی که در ناپلئون است باز غیر از آن حدیثی است که ما میگوییم جدید نیست ، بعد شرح میدهد قانون را چون بنای ما این نیست که در این بحث متعرض قانون بشویم .
بعد در مقابل اینها این سه چهار تا رأی که نقل میکند یک عنوان دیگر زده که بعضی از ایشان این مطلب را به بعضی از علمای عرب یعنی اسلامی سلیمان مرقوص ، اسمش که به مسیحیها میخورد به سلیمان مرقوص نسبت داده است و هو رأی یستند الی نظریة تحول العقد الباطل که این اصلا یک نظریهی تحول را بعد شرح میدهد نظریهی ایشان را و مناقشه و ناخذ علی هذا الرأی امرین این رأی را هم ایشان رد میکند و بحث میکند خوب اینها ارزشی ندارد که ما بخواهیم در اینجا متعرض بشویم . من فقط میخواهم بگویم خیلی معلوم میشود روی این کار زیاد شده است معلوم شد خیلی کار شده است ، اگر ما میبینیم مرحوم شیخ در مکاسب از فضولی خیلی مفصل نوشته تعجب نکنید حتی در قوانین جدید هم معلوم میشود روی این خیلی کار فنی شده است .
در صورتی که ما کار را خیلی آسان کردیم گفتیم اصلا احتیاج به این بحثهای طولانی ندارد آن بحث اساسی این نیست که این به عقد صحیح است یا باطل است اصلا عقد هست یا نیست این طوری بحث میکردیم عقد یعنی اینکه شما بگویید این کتاب در مقابل صد تومان این مقابله به حساب درست بشود این اگر لازم باشد از مالک صادر بشود این باطل است بطلان هم مطلقا اگر لازم نیست از مالک صادر بشود صلاحیت دارد از شخص دیگری این ملازمه این مبادله انجام بگیرد درست است ، صحیحا مطلقا .
فقط ملک چون بیع نقل ملک است تعهد نیست نقل ملک متوقف به اجازهی مالک است دیگر این حرفها که نظر مشتری و قابل للابطال دیگر این حرفها را اصلا کلا پیش نکشیم این روشن شد ؟ بعد ایشان آن رأی را هم رد میکند باز یک شمارهی دیگر عنوان دیگر زده : رأی آخر یذهب الی ان بیع ملک الغیر عقدٌ موقوفٌ ، عرض کردم این مشکل را هم حل کردیم برای شما یعنی چون دیگر توضیح دادیم این عقدی موقوفی که ایشان اینجا میگوید یعنی به لحاظ مشتری میگوید که مشتری اجازه بدهد یا ندهد ما که میگوییم عقد موقوف به لحاظ مالک میگوییم چون یک مالک داریم یک عاقد داریم یک مشتری داریم روشن شد ؟
این را من چون خودم دیدم در بداء اشتباهی واقع شدم دائما تکرار میکنم که خدای نکرده باز اشتباه نشود موقوف بودن اینجا یعنی موقوف بودن به لحاظ مشتری ، موقوف بودن ما موقوف به لحاظ مالک نه به لحاظ بایع نه به لحاظ مشتری ، بایع که اصلا ملکش نبوده است و بعد ایشان این نظریه را مطرح میکند و عبارات ایشان را میخواند بعد میگوید و یؤخذ علی هذا الرأی بعد ایشان قبول نمیکند .
خود ایشان در صفحهی شمارهی 282 دارد الرأی الذی نقف عنده آن که ما اختیار میکنیم ببینید بیع ملک الغیر قابلٌ للابطال بموجب نص خاص فی القانون انشئ البطلان ، ایشان قداستی برای قانون قائل شده ایشان میگوید که ایشان عقدی است که اینطوری است و لذا نعید هنا ما کنا نقوله فی هذا السند فی عهد التقنین المدنی السابق فان تقنین المدنی الجدید لم یدخل ای تعدیل ، این مدنی سابق در عبارت ایشان مدنی مصر است مراد ، دقت کردید ؟
چون اصلا کتاب وسیط فی شرح القانون المدنی یعنی مدنی مصر آن وقت مدنی سابق مصر مدنی جدید مصر این عبارات را بگویم چون خیال نکنید مرادش فرانسوی است نه مدنی سابق مصر و مدنی جدید ، این اجواء کتاب روشن بشود ، بعد خود ایشان برمیگردد به مسالهی تعهد که نکند این بیع فضولی بیع ملک غیر بر اساس تعهد بوده است که ما این شرح را دادیم لا یسعنا بل الا ان نرجع الی اصل التاریخی لهذا البطلان آن وقت اصل تاریخی را به لحاظ تعهد ، تعهد هم ایشان به لحاظ اینکه بردگان خرید و فروش میکردند .
لذا آمدند گفتند بیع تاثیری ندارد آن که تاثیر دارد نقل و انتقال خارجی است شما کتابتان را به این برده دادید برده رفت برای شما فروخت این نمیتواند بفروشد نقل ملک نمیتواند بکند برده ناقل ملک نیست ، برده کتاب دستش بود داد به آقا ، آقا گرفت کتاب را ، آن که ملک درست میکند گرفتن کتاب است حیازت است نه بعتُ روشن شد ؟ حالا که حیازت محقق شد این گرفت شما هم پول را گرفتید آن وقت ملک میآید .
لذا مسالهی بیع فضولی نکتهاش تعهد است ، اگر مشتری گفت آقا من نمیگیرم کتاب را حالا که فهمیدم برای تو نیست نمیگیرم ، برای مالک است تو برده هستی هیچ کارهای نمیگیرم خوب هیچ میشود قابل للابطال ، عقد قابل للابطال ایشان میخواهد بگوید این نظریهی قابل للابطال نکته ، روشن شد ؟
یعنی آن نکتهی تاریخی را اگر نگاه بکنیم نظریهی قابل للابطال درست میشود نه قابل للفسخ نه بطلان مطلق نه موقوف هیچ کدام درست نمیشود نظریه که درست میشود چرا چون آمد ملک را به عقد نسبت نداد ملک را به حیازت نسبت داد روشن شد ؟ عقد فقط تعهد بود چه وقت مالک شد کتاب را که گرفت ، اگر نگرفت کتاب را گفت شما برده هستید ، بله من نمیگیرم کتاب را من با برده معامله نمیکنم کتاب را نمیگیرم ، همین که نگرفت ملکش نمیشود ، از الان این بیع باطل میشود ولو عقد با او بست تعهد با او داد لکن این بیع باطل میشود نه فسخ است ، فسخ نیست ، بطلان است ، روشن شد ؟
لذا من اگر یادتان باشد گفتم ایشان خوب بود میبرد روی تعهد بعد هم دیروز عرض کردم که انصافا هم برده روی تعهد پس این معلوم شد که ، و لذا من عرض کردم یک نکتهای را هم که این خیلی جای ، که بعضی از این مطالبی که برمیگردد به قانون رم قدیم و فلان و اینها آیا ممکن است تدریجا مثلا توسط افراد داخل در کوفه شده باشد و در کوفه مثلا این را نسبت دادند مثلا به امیرالمؤمنین سلام الله علیه.
چون عرض کردیم کوفه را که ساختند الان کوفه به طور تقریبی با نجف 10 کیلومتر فاصله دارد میدانید که الان فاصلهای نیست رسما مثل جمکران با قم 10 کیلومتر است با اینکه فاصله چندان نیست و حیره با نجف 18 کیلومتر فاصله دارد الان کمتر است چون تازگی بعد از سقوط نظام حیره بزرگ شده و عرض کردیم حیره یکی از شهرهای مهم تاریخی است .
یعنی یک زمانی مسیحیت در آنجا خیلی دور داشت الان هم در اطراف کوفه مخصوصا سابقا دیرهای راهبهای مسیحی بود در همین شط کوفه هست پایینتر دیر هست یعنی ادیره به قول خودشان هنوز دیرهای رهبان آنجا موجود بود و یهود هم آنجا خیلی دور داشت . اصلا عرض کردم این کلمهی چک که ما الان در این کتاب المفصل فی تاریخ العرب دارد که کلمه چک ، چکوسیتی یک چنین اسمی ، اسم انگلیسیاش را نوشته میگوید این برای تجار یهود در حیره بوده است لفظ چک را الان اگر نگاه بکنند من تلفظش الان در ذهنم نیست لفظ چکو فلان میگوید این تجار یهود چکوفلان کاغذی بوده که ما بعدها میگفتیم برات .
یعنی یک فردی میآمده نزد یک یهودی میگفته آقا من اینقدر پول دارم یک ورقه میداده به خزانه دارش که این مقدار پول را در خزانه نگه بدارد هر وقت میآمد مثلا یک ورقه میگفت آقا این قدر را میخواهم ورقه مینوشت این را میگفتند چک این برای قبل از اسلام است ، این انتشار یهودیت و انتشار مسیحیت و بعد به خاطر اینکه خوب در ایران هم بود خود شیره انتشار مجوس و مزدک و اینها این خیلی در کوفه تاثیر گذار است خیلی باید روی آثار کوفه تامل شدیدی داشته باشد .
یک روایتی دارد خیلی عجیب است عرض کردیم همیشه این کتاب سنن و احکام در کوفه به امیرالمؤمنین نسبت داده شد ما روایت واحده داریم این را میشود در بیاورید بعد آمد مدینه ، در یک روایتی دارد که قال ابو جعفر کیف اقول هذا و فی کتاب علیٍ کذا خیلی عجیب است این عبارت یعنی امام تعجب میکند میگوید قاعده این طور است ما بگوییم اما فی کتاب علی ، این کتاب علی نه آن کتاب علی که نزد ایشان بوده این کتاب علیٍ است که از کوفه آمده است . این دارد این متن عبارت روایت است کیف اقول هذا وفی کتاب علیٍ الان روایت مفصل هم هست پنج شش سطر است الان در ذهنم نیست اما این تعبیر را داریم .
و بعضی از جاها هم داریم که مثلا در باب احرام قبل از میقات خیلی عجیب است این مطلب که دارد ابو حمزهی ثمالی با عدهای از کوفه احرام بستند وارد مکه که شدند خیلی قیافههایشان به هم ریخته بود حضرت فرمود چرا این کار را کردی گفت بلغنا عن علیٍ خیلی عجیب است کسی که اصحاب امام سجاد و امام باقر و اینهاست من تمام الحج والعمرة الاحرام من دویرة اهلک ، حضرت فرمود کذبوا علی علیٍ دروغ گفتند . خیلی تعجب است این خیلی واقعا نکتهی خیلی قابل توجه است مثل ابو حمزهی ثمالی که از اصحاب این ائمهی بزرگواری است این چنین مطلبی را بلد نباشد خیلی عجیب است این چیز عجیبی است .
و لذا من عرض کردم شواهد ما نشان میدهد که این کتاب تدریجا از زمان امام صادق نه امام باقر از میراثهای امامیه خارج شد ، موجود بود نسخهاش هم موجود بود شواهد هم نقل کردیم که نسخهاش تا زمان کلینی و اینها موجود بوده نسخه لکن خارج شد یعنی از حجیت افتاد اسماعیلیه چرا از آن نقل کردند قاضی نعمان از این کتاب نقل کردند . آوردید روایت را ؟
یکی از حضار : کذبوا علی علیٍ علیه السلام هست علی علیه السلام یقول هذا اما آن که فرمودید
آیت الله مددی : کیف اقول هذا و فی کتاب علی نه تعبیر این است دقت کردید این را دقت بکنید ، بله آقا ؟
یکی از حضار : کیف اصنع او اقول هذا وفی کتاب علی … اتت رسول الله
آیت الله مددی : بله ، کیف اقول یا اصنع هذا و فی کتاب علیٍ این خیلی عجیب است .
من به نظرم میآید این کتاب علی برای آن است که در کوفه نقل کردند البته این امرائة میخورد به قسم قضایا از قضایا ما عاصم بن حمید از محمد بن قیس از امام باقر نقل میکند حالا چرا این قسمت را نقل کردند ما احتمال دادیم آن دو قسمت سنن و احکام را خیلی نقل نکردند این قسمت را نقل کردند شاید چون نظر امام بوده که این قضیهی خارجیه است این قضاوت است نمیشود و خیلی از آن قضایایی هم که آمده هم اصحاب عمل نکردند مشکل بوده نزد اصحاب حمل کردند به اینکه قضیهی خارجیه است شواهد خارجی داشته دقت میکنید این غیر از سنن و احکامش است ، سنن و احکامش نه .
به هر حال ایشان در این جا ایشان این رأی را قبول میکند بعد وارد شرح این مطلب میشود بله بعد وارد شرحی میشود که از محل بحث ما خارج است و ما نمیتوانیم حالا دیگر تمام این احکام را متعرض بشویم میرسد در صفحهی 288 احکام بیع ملک الغیر این هم عنوان داده ایشان احکام را دو جور دارد یک : فی ما بین المتعاقدین یعنی فضولی و مشتری بالنسبة الی المالک الحقیقی تقسیمش را این جوری کرده است .
اما فی ما بینهم یک : المشتری وحده هو الذی یجوز له طلب الافتاء همین که دائما تکرار میکنیم . یعنی دیگر فضولی نمیتواند بگوید من باطل کردم فقط این ، بعد ایشان شرح میدهد این مطلب را
یکی از حضار : یعنی علم و جهلش فرق نمیکند ؟
آیت الله مددی : نه دیگر ایشان ، فقط در علم و جهل و حسن نیت و سوء نیت در آن مسائل دیگر بله دیگر حالا ایشان بحث اینکه اگر این مطرح کرد که من ابطال کردم بحث قضائیاش و اثبات در دادگاه
یکی از حضار : ما هیچ شأنی برای مشتری قائل نیستیم در فقه اسلامی ما ؟
آیت الله مددی : الان در ذهنم نیست عرض کردم درس اول با اینکه من دو دوره مکاسب را گفتم در ذهنم نمیآید که مرحوم شیخ بحث مشتری اصلا دارد یا ندارد .
یکی از حضار : در لمعه که مفصل دارد .
آیت الله مددی : من در مکاسب یادم نمیآید .
یکی از حضار : که حقوقش چطور هست و میتواند
آیت الله مددی : بحث دیگر و للمشتری ان یطلب التعویض ، اگر جاهل بود و خسارتی برش وارد شد آن را به حساب تعویض بکند ان یطالب بتعویض ما اصابه من ضرر خوب این هم و جزو آثاری است که ایشان دارد .
و للمشتری ان یجیز الفسخ دعوی الفسخ و ضمان الاستحقاق ، البته بحث فسخ بحثی است که به حساب ما در خیارات میدهیم اینجا نیست ، مطلب بعدی ینقلب بیع ملک الغیر صحیحا بعیلولة ملکیة المبیع الی البایع این را ما داریم مفصل ، من باع شیئا ثم ملکه ، ایشان میگوید ولو بطلان هست بطلان طلب ابطال میتواند بکند لکن اگر این عاقد فضولی بعد مالک شد دیگر بطلان ندارد تمام است عاقد مالک نبود الان عاقد مالک است مشتری هم که عاقد بود دیگر حق ابطال ندارد .
یکی از حضار : بحث فسخ هم شهید با بحث فسخ را قابل للابطال در فضولی آنجا این را دارد که فرض کن یک فردی مال غیر را همراه با مال خودش بفروشد بعد مشتری آن موقع حق خیار
آیت الله مددی : تبعد الصفقة دارد آن بحث دیگری است .
یکی از حضار : باز خوب فضولی است چرا ، مالک
آیت الله مددی : میدانم بیع ما یملک و ما لا یملک آنجا به آن عنوان دارند چرا اما اینکه برای مشتری الان من عرض کردم خودم هم میگویم .
یک : بحث دیگر ثانیا بالنسبة الی المالک الحقیقی ، المالک الحقیقی اذا لم یقر اینجا در یقر ایشان دارد ما اجازه داریم ، اقرار به معنای در اینجا نه به معنای اقرار العقلاء علی انفسهم ، اقرار یعنی اقره فی مقره ، اقرار در اینجا به معنای لغوی است . اقرار المالک یعنی آن بیع را در جای خودش قرار داد یعنی اجازه ، تایید ، این اقرار غیر از اقرار العقلاء است ، اصطلاح اقرار چون ما این را اجازه اسمش گذاشتیم این منشاء اشتباه من هم همین شد ، چون منشاء اشتباه من همین شده تاکید میکنم که این اشتباه را واقع نشوم این اصطلاحات را که عوض میکنند این خیلی مهم است که انسان کاملا مسلط به اصطلاح طرف مقابل باشد .
و سواء اجاز المشتری البیع ، فان المالک الحقیقی اجنبی عن هذا البیع فلا یسری فی حقه ومن ثم یبقی المالک الحقیقی مالکا للمبیع اذا لم یقر البیع و لا تنتقل منه الملکیة الی المشتری ولو اجاز المشتری البیع فانقلب صحیحا ویترتب علی ذلک انه اذا سلم البایع المبیع الی المشتری فان المالک الحقیقی یستطیع ان یرجع علی المشتری بدعوی الاستحقاق وان یرجع علی البایع بدعوی التعویض یعنی ضمان که این ضامن است . بعد ایشان شرح میدهد این رجوعها را و اینها را .
مسالهی بعدی : اذا لم یقر ، اما اذا اقر المالک الحقیقی فرع بعدی ایشان ، وقد یقر المالک الحقیقی البیع بالرغم من انه وهذا خصوصیة فی بیع ملک الغیر کما قدمنا وهذا الاقرار من شأنه ان ینقل الملکیة من المالک الحقیقی الی المشتری چون من میگفتم ظاهر عبارت سنهوری کشف است اینجا تصریح به نقل دارد ، این را من خواندم برای این
یکی از حضار : ینقل گفته ولی باز هم
آیت الله مددی : ینقل بله و هذا الاقرار من شأنه ان ینقل الملکیة من المالک ، اقرار یعنی اجازه این اجازه نقل میکند من المالک الحقیقی الی المشتری واذا زال العایق الذی کان یحول بعد ایشان میگوید وینقلب العقد صحیحا من حق المشتری من وقت صدوره در حق مشتری ، اما در حق مالک از وقت اجازهی مالک است .
یعنی ایشان یک چیزی ما بین کشف و نقل قائل است ، اگر اشتباه برای ما درست کرد که دیروز اول هم توضیح دادیم ایشان یک چیزی بین کشف و نقل ، اگر مالک اجازه داد نسبت به مالک نقل است نسبت به مشتری کشف است . آن وقت نتیجهاش این است که اگر مثلا روز شنبه این عقد واقع شده روز دوشنبه مالک اجازه داد در این وسط از این گاو شیر خورده شده ، مالک خودش را مالک میداند شیر خورده ایشان میگوید مالک شیری که خورده درست است برای او هست لکن چون مشتری اجازه داده ملک مشتری هم هست چون از حین صدور عقد از روز شنبه لکن چون این کار را فضولی کرده پس جمع میکنیم درش قاعدهی ضمان درستش میکنیم پس عین مال برای مالک بوده عین شیر که خورده بدلش را از بایع میگیرد روشن شد ؟
یعنی هر دو را قبول میکند هم نقل را قبول میکند هم کشف را قبول میکند روشن شد چه میخواهد بگوید این اصطلاحا این طوری است اگر ما هر دو را قبول کردیم به آن میگوییم ضمان ، پس هم مالک شیر خورده کار درستی کرده هم مشتری حق دارد بگوید این شیر برای من است چون حالا منقلب شد از روز شنبه ملک من است این شیر ملک من است چه کسی این را تلف کرده بایع ، فضولی . پس برمیگردد بدلش را از فضولی میگیرد .
هر دو را قبول میکنیم هم کار مالک درست است که شیر را خورده هم کار مشتری درست است که میگوید شیر برای من است چون از روز شنبه عقد برای من واقع شده لکن چون تلف شده برمیگردد به جناب آقای فضولی چون المغرور یرجع الی من غر ایشان منشاء این مشکل شده است .
یکی از حضار : شما قبول دارید این را ؟
آیت الله مددی : حرف بدی نیست اجمالا اما در فقه ما ظاهرا نیامده است اما حرف بدی نیست انصافا ، گفت حرف بدی نیست ولو گفت که ، گفتم به شما مرحوم آقای حکیم با مرحوم آقای یثربی ، آقای یثربی برادر پسر عموی ، میر سید علی کاشی به او میگفتند شاگرد آقا ضیاء بود ، گفت مرحوم آقای یثربی برای پدرم نقل کرد ، گفت مرحوم آقای حکیم گاهی اشکال میکرد به آقا ضیاء من جواب میدادم بعد آقای حکیم میگفت سیدنا ان فی بیانک لسحرا الا ان الاشکال بحاله ، قشنگ صحبت کردی اما اشکال هنوز به حال خودش محفوظ است اشکال حل نشد ، ان فی بیانک لسحرا الا ان الاشکال بحاله .
الان انصافا حرف بدی نیست حالا یعنی یک جمعی ما بین امرین کردند بد نیست به اجمال مطلب بعد منتقل میشود به غیر این تمام بحث ما از کتاب سنهوری دیگر تمام شد چون بعد میرود در بیع مال شایع دیگر اقسام دیگر فضولی چون شش تایش کرد دیگر آنها ربطی به ما ندارد ما اصل مطلبی را که از ایشان میخواستیم این مقداری بود که نقل کردیم این حالی داشتم فردا قانون جدید فرانسه را هم میخوانیم و بعد میرویم روی قواعد .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
دیدگاهتان را بنویسید