معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1394
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1394
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1394
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1394
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

فهرست الحدیث (جلسه12) پنجشنبه 1403/12/23

حدیث، فهرست الحدیث

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

چون بحث راجع‌ به مصادر اولیه شد، عرض کردیم انصافاً این بحث اقتضا می‌کند که برای شناخت بهتر مصادر اولیه شیعه که محل کلام ما فعلاً این قسمت است، آن کل دنیای اسلام را یک مروری بکنیم و این را بررسی بکنیم و هدف ما از این بررسی، به اصطلاح بیشتر جنبه‌ی درایت و فهم حدیث و یعنی تاریخ حدیث است. حالا مضمون حدیث ممکن است با این جهات تاریخی هم عوض بشود. آن قسمت است؛ یعنی به عبارت دیگر، یک تحلیلی بکنیم از کیفیت صدور؛ یعنی هدف. حالا مثلاً یک مثال می‌زنم. به‌نظرم ابراهیم بن ابی یحیی، شما «موطأ» مالک را که بیاورید، ابراهیم «لا ضرر و لا ضرار» در موطأ مالک، در موطأ مالک این حدیث را از ابراهیم بن ابی یحیی، ظاهراً ثقه هم باشد، محل اشکال نیست. یک جریانی از عمر نقل می‌کند همین ابراهیم و بعد می‌گوید: «و قال رسول الله: لا ضرر و لا ضرار.» این توی موطأ مالک آمده. خب موطأ مالک در سال ۱۵۰ نوشته شده. این قصه حالا در چه سالی بوده؟ دقیقاً کلام رسول الله، سال ۱۰-۱۱ که ایشان فوت کردند. یعنی ۱۴۰ سال فاصله است ما بین ثبت حدیث و رسیدنش به ما تا صدور حدیث، علی تقدیر صحت.

لکن در کتاب‌های اهل سنت، نمی‌توانیم تشخیص بدهیم مثلاً تا کی سماعی بوده، کی مثلاً کتبی شده، کی این را نوشته، کی به کی نوشته، این مشکل کار را داریم؛ یعنی مشکل کار این است. همین حدیث، حدیث لا ضرر که الان خواندیم، این را از کتاب «کافی» بیاورید، مرحوم به اصطلاح کلینی در کتاب کافی، قضیه، وقت، در کتب اهل سنت، حدیث موطأ مالک را به‌عنوان یک فقیه عرض کردیم در قرن اول و دوم، تا اواخر قرن دوم، حدیث را از زاویه فقاهت نگاه می‌کنند. چون مثل یک فقیهی مثل مالک این را می‌آورد، این معنایش این است که حدیث جاافتاده، مخصوصاً لااقل نشان می‌دهد که این حدیث در مدینه جا افتاده. چون مالک روی فقهای مدینه خیلی نگاه دارد، خیلی اعتقاد دارد به فقهای مدینه. یعنی لااقل تا اواخر، تا اوایل قرن دوم، این حدیث جا افتاده. چون مالک متولد به‌نظرم ۱۲۴ باشد، زمان امام صادق، امام باقر را درک نکرد. تا این، تا اوایل قرن دوم، این حدیث توی مدینه جا افتاده بود که مالک می‌آورد. بعدها که اهل سنت، مثل بخاری و این‌ها، می‌روند دنبال حکایت و سند و این‌ها، اشکالشان به این است که این ابراهیم بن ابی یحیی، رسول الله را درک نکرده. کلامش از عمر درست است، او را درک کرده، با اینکه فاصله بین این دو، یعنی بین حضرت سلام الله علیه و آن دومی، به لحاظ وفات، ۱۳ سال است، چیزی نیست، فاصله زیادی نیست، ۱۳ سال کمتر. لکن آن را درک کرده و رسول الله را درک نکرده. لذا مثل بخاری و مسلم و این‌ها، به‌عنوان اینکه این مرسل است و قابل اعتماد یعنی «لم یلق النبی»، این را نقل نکردند. حدیث «لا ضرر» را آن‌ها ندارند.

لکن از زاویه فقاهت، چرا، دارند. اصولاً من عرض کردم شواهد نشان می‌دهد از قرن دوم، در مباحث فقهی، بلکه شاید از قرن اول، «لا ضرر» بین عامه فقهای اسلام خیلی جا باز می‌کند، «لا ضرر». حالا جلال‌الدین سیوطی در «اشباح و النظائر» می‌گوید خمس فقه یا ربع فقه لا ضرر است. چند تا قاعده نقل می‌کند که مثلاً ربع فقه یا خمس فقه آن‌هاست، یکی‌اش هم لا ضرر است. علی ای حال، لکن در وقتی که می‌رسد به مسئله حدیث و سند و این‌ها، می‌گویند نه آقا، این مشکل سندی دارد.

البته چون بعدها اهل سنت در دوران فقه، این جا افتاده بود، سعی کردند شواهد و مقویات و مقارنات و این‌ها را اضافه کنند تا بتوانند درستش بکنند، و الا سنداً اشکال داشته؛ یعنی سنداً پیش آن‌ها این حدیث لا ضرر اشکال داشته، آن هم به خاطر خود ابراهیم بن ابی یحیی الان در ذهنم ثقه است؛ یعنی در آن بحثی نیست. بحثش در این است که أدرک النبی یا نه، بحث سر این جهت است.

آن وقت نگاه بکنید، این فاصله ۱۴۰ سال را در مصادر اهل سنت ما خیلی واضح نمی‌بینیم؛ یعنی مشکل کار این است. در آن روش فهرستی ما عرض کردیم، ما به جای اینکه از این، به اول سند بررسی بکنیم، از آخر بررسی می‌کنیم، از آنجا می‌آییم جلو که این حدیث مثلاً از رسول الله گفته شده، کجا نوشته شده، چند نفر نقل کردند، کی بوده، به چه مناسبت بوده، کجا بوده. البته ایشان مناسبتی نقل نمی‌کند، یک، دو تا مناسبت خارجی از عمر نقل می‌کند که آن‌ها می‌خورد به قضیه خارجی و می‌خورد تقریباً به حکم ولایی. یکی‌اش همین که یک نفری یک زمینی داشت، دو قسمت بود، یک زمینش این‌ور بود، یک زمینش، وسط زمین یک نفر دیگر بود. آن زمین اولش آب داشت، آن دومی آب نداشت. این می‌خواست که یک جوب آب از توی زمین این شخص بکشد، برود آن جوب دوم، برای زمین دوم.

یکی از حضار: موطأ است؟

آیت الله مددی: این در موطأ است. این را هم در موطأ همین را نقل می‌کند.

بعد به آن طرف گفت: آقا، بگذار من این از این زمین، آب بکشم به زمین دوم خودم، از روی زمین تو و به نفع تو هم هست، آب تو زمین تو جاری می‌شود دیگر، آب تو زمینش جاری می‌شود. او گفت: نه، من راضی نیستم. من حاضر نیستم، راضی نیستم. اجازه نداد. بعد رفت پیش عمر. عمر گفت: نه حتی توی یک متنی دارد که: من اگر شده روی شکمت هم شده، این آب را می‌کشم عمر گفت که: نه، این حق نداری و این می‌تواند آب را از زمین تو رد بکند به آن زمین دومش که آب ندارد، به آنجا آب برساند بعد از نقل این قصه از عمر، می‌گوید: و قال رسول الله: لا ضرر و لا ضرار. دقت کردید؟ یعنی از خود پیغمبر، قصه‌ای را نقل نمی‌کند. آنچه که نقل می‌کند، یک قصه از عمر است. این فوقش نشان می‌دهد که این مطلب در زمان عمر واقع شده یا لااقل نقل کردند اهل مدینه که عمر همچین کاری کرده و این البته اگر باشد، یعنی این اگر این‌طور باشد، این چیزی که بعدها در لا ضرر آقایان آمدند لا ضرر را به احکام زدند، نیست، این شبیه یک چیز است، حکم سلطانی دارند آقای خمینی. البته آن حکم سلطانی ایشان باید توضیح داده بشود.

این معلوم می‌شود یک قضیه به اصطلاح حکومتی، ولایی است و آن این است که اگر اجرای احکام به طبع اولیه‌اش منتهی شد به ضرر بعضی از افراد، حاکم باید کاری کند ضرر را بردارد. این معنایش این است. این ربطی به احکام ندارد که در حق من چیست. مثلاً من زمینی دارم، پهلوی من هم رفیق‌ من زمین دارد، می‌خواهد یک ساختمان ۱۰ طبقه بسازد. خب این جلوی آفتاب ما را می‌گیرد. دولت می‌آید مثلاً می‌گوید تو تا سه طبقه، دو طبقه، سه طبقه بیشتر حق نداری بسازی. مفاد لا ضرر این می‌شود اصلاً.

یکی از حضار: ربطی به وجود یک ضرری این‌ها ندارد؟

یکی از حضار: ولی عجیب است که در خود این روایت، حضرت پیغمبر طوری اقدام می‌کند که طرف مقابل ضرر می‌کند، در حالی که فقها می‌گویند این لا ضرر امتنانی است و جایی که دیگری ضرر کند، جاری نمی‌شود. عجیب است.

آیت الله مددی: در این قصه عمر، این نیست. در قصه عبدالله بن بکیر این است.

یکی از حضار: نه، قصه عمر هم هست و قصه سمره هم هست دیگر. در قصه عمر این است که این می‌گوید باید بکشی، این بابا یک جورهایی ضرر است دیگر، آب رفتن. آب از جوی آقا، توی زمین رفتنش می‌گوید خب تصرف. همین که تصرف است.

آیت الله مددی: چرا ، خب اجازه می‌خواهد، قبول کرده، اما ضرر نیست.

یکی از حضار: اصل روایت در سمره زد.

آیت الله مددی: ولذا در آنجا ندارد عمر گفت لا ضرر و لا ضرار. عمر به لا ضرر تمسک نکرده. بعد از اون آورده، بله.

یکی از حضار : سمره خیلی روشن است.

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: در سمره که دیگه روشن‌تر از این.

آیت الله مددی: آن روشنی هم که شما می‌فرمایید.

یکی از حضار: چه جور، حضرت پیغمبر درخت او را می‌کند، می‌اندازد کنار، می‌گوید دیگر ضرر از این روشن‌تر؟

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: می‌گوید: لا ضرر و لا ضرار، ولی به این سمره ضرر وارد شد.

یکی از حضار: دو سال پیش بحثش شد اینجا.

آیت الله مددی: عرض کردم خدمتتان که این قصه.

یکی از حضار : آقا ضیاء دارد ظاهراً اینجا.

آیت الله مددی : همه‌شان دارند، نه اینکه آقا ضیاء دارد، همه‌شان دارند. اشکال کردند که این خودش ضرری بوده برای او، چیکارش کردند؟

عرض کردم مشکل کار در همان متنی است که علمای ما مشکل دارند، مشکل سر این نیست. روی متن حدیث درست کار نمی‌کنند. اگر بکنند، این قصه سمره در چند تا از کتب اهل سنت آمده، اما لا ضرر توش نیست. نیست. در چند تا از کتب اهل سنت، مثل سنن بیهقی آمده، حتی مثلاً شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید دارد، عده‌ای دارند، الاحکام السلطانیه دارد، این‌هایی که من دیدم. این را از محمد بن علی، ابی جعفر محمد بن علی عن النبی که سمره این کار را کرد. این را دارند، اما توش لا ضرر ندارد. دقت کردید؟

إنک رجل مضار بله و اینکه أمر بها، اینکه در روایت هست: فقلعها، ارم بها وجهه، این در روایت ماست. اما آن‌ها روایتی که دارند، متون مختلف دارد. در یکی از متونش این است، اصلاً این باغ اساساً مال خود سمره بوده، این باغ را به آن انصاری می‌فروشد. این یک درختی بوده که خیلی نسل، یعنی خرمای بسیار خوبی داشته، جنس بسیار ممتازی داشته.

یکی از حضار: سمره مهاجر بوده، با این حال باغ مال او بوده؟

آیت الله مددی: بله، باغ مال او بوده.

آن وقت این یک درخت را استثنا می‌کند که این درخت مثلاً نباشد، برای خودش باشد و لذا پیغمبر در همان قضایای عبادة، عبادة دارد که پیغمبر گفتند یک راهی هم باید برای سمره قرار بدهی که وارد بشود؛ یعنی چون درخت خودش است، ملک خودش است، توی همان زمین انصاری، ایشان یک راهی هم پیغمبر برایش قرار دادند که این برود به درختش برسد. آن وقت از آن طرف هم اجازه دادند که بیاید آنجا، پای درخت هم استراحت بکند، حد درخت را، حد حریم به اصطلاح، حریم برای آن درخت، به مقداری که برگ‌های آن درخت می‌رسد، سایه‌اش، سایه برگ درخت می‌رسد، می‌گفتند حالا زمین، زمین آن انصاری است، لکن حریم آن درخت به این مقدار است، به مقداری که سایه درخت باشد، ایشان بیاید در آنجا بنشیند، استراحت کند، بخوابد، مثلاً کارش را انجام بدهد. این به اصطلاح، این هم جزو همین اقضیة النبی است، در همین قضایایی که عبادة بن صامت نقل می‌کند. و لا ضرر هم اینجا است، البته لا ضرر را به این نزده، لا ضرر را جداگانه و قال لا ضرر و لا ضرار، چیزی ندارد، و قال یا قال لا ضرر و لا ضرار.

اما در متون اهل سنت هست، اما این ذیل لا ضرر نیامده. آنجا هم همین معضله است؛ یعنی آنجا اهل سنت به‌عنوان اینکه مثلاً امام باقر فقیهی است از فقهای اسلام، قبول می‌کنند روایتش را. لکن بعدها که به مرحله حکایت رسید، دارند خودشان محمد بن علی عن النبی مرسل. اشکال کردند که این مرسل است، ایشان لم یدرک رسول الله. این، این مال مرحله بعد است، این مرسل بودن، حکم به ارسال، این مرحله بعدی است که پیدا شده، حکم به ارسال شده. می‌خواهم عرض کنم و الا این به اصطلاح روایت، روایت را چیز نمی‌کنند؛ یعنی قصه سمره را نقل می‌کنند، اما به‌عنوان فقاهت قبول نمی‌کنند، چون امام باقر لم یدرک رسول الله، محمد بن علی عن النبی مرسل، اشکال به ارسال می‌کنند. شبیه همین حرفی که در آن روایت دارند. آن وقت این متون مختلف را که ما بعضی‌هایش را هم خواندیم، مال احکام السلطانیه، مال این‌ها، در بعضی از متونش دارد که این درخت، یک درخت جوانی بوده، نهال مانند بوده. این استثنایش مال این بوده.

یکی از حضار: می‌شود بکند،

یکی از حضار : ازق یا ازق.

آیت الله مددی: ازق، ازق به معنای شاخه نه، ازق به معنای شاخه دارد. این را به‌عنوان یک درخت جوانی بوده.

یکی از حضار: نهال.

آیت الله مددی: ها، نهال بوده. لذا توش دارد که: اِقلعها و اغرسها حیث شئت جای دیگری می‌خواهی، بکارش. اما در روایت ما دارد: اِقلعها و ارم بها وجهه این درست آن متن نقل نشده؛ یعنی اشکال سر این است.

یکی از حضار: دو جورش هم در متون شیعه نیست؟

آیت الله مددی: نه، یک جورش است، متأسفانه یک جورش است. همین روایت عبدالله بن بکیر است. متأسفانه آنی که در شیعه هست: اِقلعها، این است که همه اشکال کردند.

یکی از حضار: چرا؟ انطلق بها، انطلق، فاغرسها حیث شئت. این را من دیدم در یک جایی.

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: در کافی، اونی که هست: «فعال. ثم رمی بها الیه و قال رسول الله»

آیت الله مددی: ثم رما بها

یکی از حضار: ثم رما بها الی حالا چون قلعت دارد ثم رمی بها الیه و قال له رسول الله: انطلق، فاغرسها حیث شئت

آیت الله مددی: از کی نقل می‌کند؟

یکی از حضار: این کافی است، آن روایتی است که مال زراره است.

آیت الله مددی: خب همین، عبدالله بن بکیر از زراره نقل می‌کند. این یکی دیگر است، شاید سندش روشن نباشد. آن‌ها هم دارند، نه اصلاً دارند که نهال بوده، تعبیر این دارد.

یکی از حضار: ابن بکیر را در، مال تهذیب و صدوق آورده، مال ابن بکیر را.

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: چیز مال زراره را دارد.

آیت الله مددی: نه، مال ابن بکیر هم از زراره نقل می‌کند.

یکی از حضار: زراره باب الضرار، عن عدة، محمد بن بندار، عن احمد بن ابی عبدالله، عن ابیه، عن بعض اصحابه، عن عبدالله بن مسکان، عن زرارة، عن ابی جعفر علیه السلام.

آیت الله مددی: این را کی آورده؟

یکی از حضار: کافی.

آیت الله مددی: این سندش ضعیف است که. نه، عبدالله بن بکیر عن زراره.

یکی از حضار: مال عبدالله بن بکیر، توی،

آیت الله مددی: آن هم توی کافی است، باب «ضرر» و «ضرار»، توی کافی است به‌نظرم.

یکی از حضار: عرض کردم، اونی که مال فقیه است، مال همین روایت «سمرة بن جندب». بعد،

آیت الله مددی: خود کافی، باب الضرر و الضرار یا اضرار، نسخ کافی هم، چاپ کافی،

یکی از حضار: مُضارَّة یا نه،

یکی از حضار : ضرار چاپ شده، در چاپ آقای غفاری.

آیت الله مددی: می‌دانم، اِضرار هم چاپ شده، ضِرار هم چاپ شده، باب ضرر و ضرار

یکی از حضار: توی چاپ دارالحدیث، باب المُضارَّة بر اساس نسخ چاپ کرده.

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: با ضِرار یکی است.

آیت الله مددی: با «ضِرار» یکی است، «مفاعله» یکی است. علی ای حال، آنجا روایت عبدالله بن بکیر هست، عن زراره.

یکی از حضار: عرض می‌کنم، الان می‌آرم، نقل دیگر کافی هم. آن که: اِقلعها و ارم بها الیه، روایت دوم این باب است، ابن بکیر عن زراره، عن ابی جعفر. این روایت هشتم باب بود که: انطلق، فاغرسها حیث شئت

آیت الله مددی: این فاغرسها را هم اهل سنت دارد، فاِقلعها و اغرسها حیث شئت، حالا آنجا دارد که نهال است، اینجا کلمه نهال را هم ندارد. آنجا دارد که این نهال بوده، پس این ضرر نبوده، این که این آقا می‌فرمایند که این ضرر بوده، نه. این قابلیت کشت داشته. عرض کردم، این باغ را فروخته بوده، این درخت را استثنا کرده. ایشان می‌گوید خب مال خودت است، بردار برو هر جا می‌خواهی بکار. این دیگر چیزی ندارد؛ یعنی ضرری برای شخص ندارد.

یکی از حضار: نه، ضرر همین که آن قسمت را دیگر ازش گرفتند دیگر.

آیت الله مددی: حریم بود

یکی از حضار : یک حق انتفاعی را گرفتند دیگر

آیت الله مددی : خب مادام درخت هست،

یکی از حضار: بله دیگر، به هر حال حق.

آیت الله مددی: خب درخت را وقتی برداشتند، دیگر اصلاً موضوع ساقط شد.

یکی از حضار: نه، برداشتنش است دیگر.

آیت الله مددی: بله، چون اجازه نمی‌گرفت؛ یعنی منشأ ضرر شده بود.

یکی از حضار: منشأ ضرر شده بود. درست است، من عرضم این است.

آیت الله مددی: ببینید، در روایت، در روایت آنچه که آمده: إنک رجل مضار من، ظاهرش این است که پیغمبر به مضار تمسک کردند، نه لا ضرر. به لا ضرار تمسک کردند. إنک رجل مضار چون تو مضاری و عرض کردیم مضار عبارت از این است که انسان یک ضرری، نقصی را بر کسی وارد کند و به او برسد.

یکی از حضار: یک کسی را ضرر، اضرار کردن.

آیت الله مددی: نه، نه کسی را، نه، به او برسد. اگر نقصی را درست بکند، اما هنوز به او نرسیده، بعدها در لغت عرب، اَضَرَّ می‌گفتند، من اضر بطریق المسلمین مثلاً چاهی بکند در راه که کسی رد می‌شود، خدای نکرده توی چاه بیفتد.

این، این فرق، البته این هم بحثی کردیم لغوی مفصل راجع‌ به اینکه شاید در زمان پیغمبر، باب افعال به کار نمی‌بردند، باب مفاعله به کار می‌بردند، چون در قرآن هم آمده، و لا تضار والدة بولدها و لا مولود له بولده، دیناً غیر مضار، در قرآن و لا تضار والدة، در خود قرآن چند جا ضرار و مضاره آمده. احتمالاً مراد از مضاره این باشد که انسان قصد این بکند، یک ضرری عملاً هم به غیر برسد، نقص به دیگری هم برسد، نه اینکه مقدماتش را آماده کند. مقدماتش را آماده کند، آن را شاید اضرار بگویند؛ یعنی باب.

یکی از حضار: جالب این است که سمره ضرر مادی به او نمی‌زده‌ها، فقط ضرر حیثیتی بود.

آیت الله مددی: خب نه،

یکی از حضار: می‌گویند این‌جور که در می‌آید این ضرر فقط ضرر مادی نیست.

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: اینجا مضار یعنی چون هر چی بهش گفتند اجازه بگیر، یعنی من درست است من این راه را برای تو قرار دادم، برای درختت هم برای تو حریم قرار دادم، لکن این معنایش این نیست که تو حق صاحب باغ را هم باید محفوظ باشه، مراعات حق صاحب باغ را نمی‌کرده. دقت کردید؟

لذا حضرت فرمودند: إنک رجل مضار، آن وقت از این روایت، از اینکه امام فرمودند لا ضرر، شاید بشود این‌جور فهمید، ضرر نسبت به آن انصاری است، ضرار نسبت به این سمره است؛ یعنی پیغمبر می‌خواهد بفرمایند به اینکه نه بر انصاری صحیح است تحمل ضرر، نه بر تو صحیح است که به او ضرر برسانی. آن وقت این خیلی نتیجه خیلی خاصی می‌دهد؛ یعنی اگر یک کسی قبول کرد، فرض کنید مثلاً من باب مثال، باید مثلاً ۶۰ درصد ساختمان بسازند، حالا من همسایه‌ام قبول کرده ۸۰ درصد بسازد. حتی اگر همسایه قبول کرد، نباید دولت اجازه بدهد ۸۰ درصد. چرا؟ چون این زیادتر از ۶۰ درصد، ضرر است.

اصولاً اصلاً خود ضرر و ولو آن طرف بگوید آقا من تحمل می‌کنم، اصلاً هدف این است که نه تحمل بکند و لذا من عرض کردم من از دوستانی که سؤال می‌کردیم، مثلاً فرض کنید در مثل کویت، خانه‌ها باید ویلا، ویلایی در اصطلاح آن‌ها یعنی دیواری که مال حیاط هست، دیوار ساختمان جدا باشد، ویلایی اصطلاحاً، دیوار ساختمان از دیوار حیاط جدا باشد، نه ویلایی مثل ما که درست می‌کنند این‌ها، نه. اگر همسایه اجازه بدهد، بگوید نه اشکال ندارد شما بیاورید تا دیوار، اشکال نمی‌کند. اما در بعضی از کشورها حتی همسایه اجازه بدهد، قبول نمی‌کنند. چرا؟ چون می‌گوید این ضرر است حالا، حالا اینکه همسایه اجازه قبول کرده. ما باید زمینه‌ی ضرر را برداریم، نه فقط اضرار، نه مضاره. این یک معنای جدیدی می‌شود. روشن شد چی می‌خواهم بگویم؟

یکی از حضار: ولی نمی‌شود ملتزم شد دیگر، واقعاً احکام اسلامی، من الان می‌خواهم ۲ تومن ضرر کنم اینجا، به شما ارزان‌تر بفروشم، عمومیت ندارد.

آیت الله مددی: نه، آن که خب علم دارد که، آن ضرر نیست.

یکی از حضار: چرا دیگر، ۲ تومن دارم ضرر می‌کنم.

آیت الله مددی: نه، طرف قرارداد، معاطاتی باشد یا غیر معاطاتی باشد، چون آن قرارداد است. نه، آنکه قرارداد است. بیع معاطاتی را اگر باطل بدانیم که باطل است، آن بحثش… بله، آن ضرر نیست.

یکی از حضار : بله معاطاتی است عذر می‌خواهم .

آیت الله مددی : آن می‌داند اینقدر قیمتش است، گران‌تر می‌فروشد، اشکال ندارد. نه، آن ضرر نیست.

علی ای حال، این روایت مبارک، این روایت… روایت عبدالله بن بکیر را بخوانید از زراره از ابی جعفر علیه السلام. ببینید، آنچه که در آن روایت آمده، روشن نیست که چطور این نوشته شد، به کجا رسید. اجمالاً می‌شود فهمید چون مالک روی فقه مدینه و علمای مدینه خیلی کار می‌کرده و از طرف دیگر هم واقعاً خب مدینه شهر پیغمبر بوده، در و دیوار مدینه، به حساب بچه‌های تابعین، بچه‌های صحابه شاید هنوز هم بعضی‌هایشان موجود بودند. زمان مالک نه، بعد از مالک، بچه‌های صحابه شاید نادری از بچه‌های صحابه.

علی ای حال، لذا این را باید در نظر گرفت. اما تاریخ ندارد. اما فرض کنید مثلاً ما الان به نحو شفاهی این قصه را از حضرت باقر داریم؛ یعنی حدود سال ۱۰۰ مثلاً. چون ۹۵-۹۴-۹۵ وفات حضرت سجاد است، تا ۱۱۴ که حضرت باقر وفاتشان است. ما حدود سال‌های ۱۰۰ داریم. خب این می‌دانیم که حالا این مسئله فقاهت هم بین ما مطرح نیست. مطرحی که بین ما هست، مسئله امامت و وصایت است. اصلاً مسئله فقاهت مطرح نیست. حکایت هم مطرح نیست. اصلاً آن‌ها کلاً مطرح نیستند. آنکه مطرح است، مسئله وصایت و مسئله امامت و این‌هاست.

آن وقت از آن طرف هم به زراره گفتند. زراره هم اگر هم نوشته، نوشته‌اش را به عبدالله بن بکیر نداده. پس این تاریخ روشن می‌کند. خیلی قبل از موطأ مالک، این در کتاب عبدالله بن بکیر ثبت شده. و می‌دانیم تا، اولاً با مراجعه به کتاب موطأ مالک، اجمالاً در فضای مدینه این مطلب نقل شده بوده. در فضای مدینه اجمالاً این مطلب که حاکم جلوی ضرر را بگیرد، در جاهایی که احکام اولیه خودش نشود به آن تمسک کرد. بگوید آقا این زمین من است، هر کار بخواهم می‌کنم، نه. بگوید آقا من زمین من است، می‌خواهم ۱۰ طبقه بسازم، نه، نمی‌شود. لذا این معنای لا ضرر اگر باشد، با این لا ضرری که آقایان دارند، خیلی فرق می‌کند.

این است که مرحوم شیخ‌الشریعه در رساله لا ضرر خودش همین را نوشته دیگر. نوشته من تعجب می‌کنم با اینکه لا ضرر به این صورت هست، فقهای ما به این صورتش عمل نکردند. به این صورت کلی‌اش در فقه، در ابواب فقه چرا عمل نکردند؟ عده‌ای از روایات هست که خیلی ظاهرش روشن است، مثلاً القرعة لکل امر مجهول، لکن فقهای ما عمل نکردند. معروف است در جواهر چند بار می‌گوید. می‌گوید قرعه جایی به آن زده می‌شود که اجماع علما باشد جایز است، نه اینکه هر جا که بود برویم مثلاً به قرعه رجوع کنیم. می‌گوید با اینکه روایت دارد القرعة لکل امر مشکل، لکل امر مجهول. یکی هم لا ضرر را مثال می‌زند، چون رساله‌اش در لا ضرر است. ما توضیح دادیم القرعة لکل امر مجهول معروف شده صحیح، صحیح‌السند نیست. این اشکال سر آن است که صحیح‌السند نیست.

یکی از حضار: ابن ادریس در مستطرفاتشان آورده این را.

آیت الله مددی: نه، کس دیگری آورده، صحیح‌السند نیست اصلاً، سند ندارد. آن هم که القرعة لکل امر مشکل است. این چیزهایی که ایشان مثلاً خیال کرده، حدیث رفع هم وضع روشنی ندارد مثلاً، چرا به آن اینقدر تمسک نمی‌کنند و لا ضرر را.

این مشکلی که ایشان بیشتر، حالا ایشان به قول خودش دغدغه فکری من بود، غیر از دغدغه فکری، این بود که حدیث لا ضرر در ابواب متعدد فقه ما چند مورد محدود داریم که در حکم امام اشاره‌ای به آن کردند. اصلاً عنوان لا ضرر را نیاوردند. مثلاً أن الرجل یضره القیام فی الصلاة، این این‌طوری، اشاره مانند، که مثلاً قیام حکم اولی، این مثلاً منشأ مثلاً ضرر شده برای او. الی آخر است دیگر، حالا چون بحث لا ضرر است، من نمی‌خواهم. سندش را نخواندیم، مال عبدالله بن بکیر را بیاور، حالا کار به بقیه‌اش نداریم. علی ای حال،

یکی از حضار: در موطأ، امام باقر شنیده باشد، به آن اعتماد کرده باشد؟

آیت الله مددی: احتمال دارد. ایشان نشنیده از امام باقر، بعد از امام باقر است. از امام صادق هم معلوم نیست، حدثنی جعفر بن محمد. موطأ نقل می‌کند، از امام صادق نقل می‌کند، اما از امام باقر نشنیده. و زمان موسی بن جعفر، ۱۶۷ وفاتش است، هنوز موسی بن جعفر زنده بودند. موسی بن جعفر شهادتشان سال ۱۸۳ است؛ یعنی ۱۶ سال قبل از شهادت موسی بن جعفر وفات مالک است. بله؟

یکی از حضار: امام باقر را ندیده؟

آیت الله مددی: نه.

یکی از حضار: ۱۱۵ تولدش است؟

آیت الله مددی: ۲۵، ۲۴.

به نظرم می‌آید که به اصطلاح حدثنی جعفر بن محمد دارد، یعنی یقینی می‌دانم دارد. حالا بابش الان در ذهنم نیست. امام صادق چرا.

یکی از حضار: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابیه عن عبدالله بن بکیر عن زراره.

آیت الله مددی: این تاریخش روشن است دیگر الان. این نسخه کتاب عبدالله بن بکیر است که توسط محمد بن خالد برقی به قم آمده. ببینید، این چقدر روشن است. حدیث معلوم شد در فضای مدینه اجمالاً معروف بوده، امام باقر نقل می‌کنند که آن دیگر نه مسئله فقاهت مطرح است، نه حکایت. زراره هم از ایشان که نقل کرده، عبدالله بن بکیر شاگرد ایشان کتاب دارد، نوشته. یکی از کسانی که احادیث کوفه، مصادر اولیه ما را به قم آوردند، همین محمد بن خالد است. البته ایشان کان ضعیفاً فی الحدیث، عرض کردیم، کان ضعیفاً. این نسخه معلوم می‌شود قابل است، مخصوصاً چون گفته عدة من اصحابنا، در چندین نسخه این را دیده، نقل کرده.

یعنی ببینید شما الان فاصله زمانی را ما به لحاظ به حساب تحلیل علمی و تاریخی و خیلی روشن می‌بینیم. این در بین اهل سنت نداریم. تمام کلام ما این است. آن‌ها می‌آیند مثلاً می‌گویند مالک، عن فلان، این ثقه، عن فلان، ثقه، تا ابراهیم بن ابی یحیی. اما این تحلیلی که ما الان عرض می‌کنیم، کی آورده، نسخه چطور بوده، در مدینه از امام صادر شده، در کوفه ثبت شده، بعد این نسخه ثبت شده به قم آمده، توسط کلینی اوایل قرن چهارم در مرحله تنقیح احادیث مورد قبول قرار گرفته و نقل کرده. این خیلی روشن است؛ یعنی این فایده مباحث فهرستی ما این است؛ یعنی اصولاً در مباحث فهرستی ما از ریشه‌های بحث وارد می‌شویم. دقت می‌کنید؟ از آن ریشه‌ها که وارد شدیم، خیلی مطلب واضح‌تر به ما می‌رسد. آن‌ها بیشتر از فاصله تعبد و حکایت و مثلاً موطأ از کی نقل کرده؟ او از کی نقل کرده؟ تا ابراهیم بن ابی یحیی. این‌ها را حساب می‌کنند. آیا نوشته شده؟ نوشته نشده؟ بر کسی عرضه شده؟ نشده؟ این خصوصیات را دیگر اصلاً یعنی درنمی‌آید از کتاب‌هایشان، متعرض نشدند، اصلاً اهتمامی روی این قسمت نبوده.

لذا مصادر اولیه یک اهتمامی است و ثانویه، فرق نمی‌کند، مصادر متوسط هم همین‌طور، مصادر متأخر هم همین‌طور. کاری را که ما الان، مثلاً مصدر اولیه ما کتاب عبدالله بن بکیر است، احتمالاً کتاب برقی، چون می‌گوید عدة من اصحابنا. برقی، برقی پسر. این مصدر متوسط باشد، کتاب کلینی هم مصدر متأخر است. یا به هر حال نسخه، نسخه محمد بن خالد برقی است. البته ایشان ضعیف فی الحدیث است.

یکی از حضار: در مصدر اول شما شرط نکردید که از امام شنیده باشد؟

آیت الله مددی: نه، شرط نیست.

یکی از حضار: آن که عبدالله بن بکیر…

آیت الله مددی: راوی اول نیست، مراد از مصدر اول، اولین نوشتار است. یعنی می‌بینید کاملاً روشن است حدیث را ما طبق تصورات خود ما، همین است که رابرت گلیو نقل کرده ، علیرضا گفت شیعه منابع داشته؛ یعنی واقعاً وقتی نگاه می‌کند، می‌بیند مطلب روشن رسیده. این روشنی را ما در اسانید اهل سنت، حتی در مثل موطأ مالک هم نداریم؛ یعنی این فاصله ۱۴۰ ساله را چطور ایشان پر کرده، این را ما نداریم.

یکی از حضار: خب طبق مبنای آن‌ها، ما هم نداریم. طبق مبنای اهل سنت، ما هم نداریم.

آیت الله مددی: چرا؟

یکی از حضار: چون که آن‌ها ائمه ما را در واقع راوی می‌بینند و روایتشان را هم مرسل می‌دانند.

آیت الله مددی: خیلی خب، اما فقیه که می‌دانستند، طبق مبنای اولیه‌شان داریم. بعدش هم چون امام باقر، حالا خود اهل سنت، خود اهل سنت مراسیل صحابه را حجت می‌دانند. خود اهل سنت می‌گویند مرسل صحابه حجت است. اگر برایشان شد مرسل صحابه حجت باشد… نه، اصلاً مرسل…  بحثی دارند اصلاً در بحث مراسیل که مرسل صحابه حجت است و بیشترش هم چون روایت عبدالله بن عباس، معظمش تک و توکی است که…

یکی از حضار: یعنی روایت را به صحابی که می‌رساندند، تمام است دیگر.

آیت الله مددی: نه، غیر از آن، اصولاً می‌دانند اگر اسم هم نبرد صحابی، مرسل هم باشد، ثابت هم باشد مرسل است، قبول می‌کنند. این‌ها اصلاً بحثی دارند قبول مراسیل صحابه. خب اگر بنا بشود مراسیل صحابه قبول بشود، مراسیل اهل بیت که اولی است به قبول که. یعنی آن شرایطی که آن‌ها…

یکی از حضار: صحابی چطور می‌تواند مرسل بگوید؟ وقتی می‌گوید «عن رسول الله»، یعنی بگوید؟

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: همان کلمه «عن رسول الله» خودش می‌تواند از رسول الله نقل کند؟

آیت الله مددی: کی؟

یکی از حضار : صحابی؟

آیت الله مددی : می‌تواند هم نقل نکرده باشد قطعاً.

یکی از حضار: یعنی فقط واژه «عن» را نیاورد، بگوید قال رسول الله

آیت الله مددی: آورده، بله، قال رسول الله هم بله، فرق نمی‌کند؟

آیت الله مددی: وقتی می‌گوید «قال»، مرسل نیست.

یکی از حضار: آن‌ها می‌گویند عن ابن عباس مرفوعاً، مرفوعاً یعنی رفعه الی النبی، یعنی قال رسول الله، نسبت داده. اصلاً بعضی‌هایشان دارند که در کل احادیث عبدالله بن عباس هفت تا حدیث ثابت شده ایشان از رسول الله شنیده. بعضی‌ها هم چهار تا گفتند، بعضی‌ها هم سه تا گفتند، بعضی‌ها هم یکی گفتند. چون در حین وفات رسول الله گفتند ۱۰ ساله بوده، ۱۰ ساله، ۱۲ ساله تا ۱۴ ساله. این هم یکی از عجایب است؛ یعنی نحوه‌ی تعارض که در خارج واقع می‌شود، این‌طور نیست که حالا در کلمات اهل بیت خیال کنید تمام این اقوال در عمر عبدالله بن عباس برمی‌گردد به سعید بن جبیر، شاگرد ایشان. همه این سه قول را او نقل می‌کند که ۱۰ ساله بود یا ۱۲ ساله بوده، همه هم برمی‌گردد به سعید بن جبیر. که آدم اصلاً نمی‌فهمد سعید بن جبیر چه صحبتی کرده بالاخره، یک عمر.

خب لذا آن یکی هم که این‌ها مثلاً ثابت می‌دانند که در بخاری آمده، یک شبی ایشان خانه خاله‌اش، خاله‌اش ام‌المؤمنین میمونه، خاله‌اش است دیگر، خواهر، یعنی پیغمبر با عباس هم‌ باجناق بودند. خاله عبدالله، که پیغمبر نصف شب بلند شدند و وضو گرفتند و نماز خواندند و بعد خوابیدند، من خرخر و پف ایشان را شنیدم و باز بلند شدند نماز خواندند. خب این هم باطل است، این هم حدیثی هم که می‌گویند سماعاً درست است، ثابت است، این هم حدیث باطلی است. اصلاً خود این حدیث ثابت نیست، باطل است. که مثلاً پیغمبر این‌طور خوابیدند و تا آنجا رسید و بعد مثلاً باز بلند شدند بدون وضو نماز خواندند. این تازه حدیث خوبشان است.

آن وقت خودشان نوشتند یکی دو تا حدیث، البته آن به این مقداری که این‌ها نوشتند، خیلی کم است، مثلاً می‌گویند از برادرش فضل شنیده، آوردند، ذکر کردند، در بحث مرسل صحابی، در مثل تدریب‌الراوی این‌ها آوردند احادیثش را. در بحث مرسل… خب، امام باقر، اولاً سیدالشهدا را که درک کردند، بعد پدرشان حضرت سجاد را که مفصل دیدند، از خاندان نبوت و رسالت، حالا غیر از اینکه خود شهر مدینه و عرض کردیم شواهد نشان می‌دهد که حدیث در مدینه اجمالاً معروف افتاده بوده، جا افتاده بوده، به حیثی که مالک مثلاً جزو ارسال، یعنی قبول می‌کند حدیث را، عن رسول الله لا ضرر و لا ضرار. و شواهد قبول به خاطر اهل بیت بودن، به خاطر عمر حضرت و به خاطر مثلاً مسئله اینکه اصلاً ایشان از اهل بیت را درک کردند، حالا غیر از پدربزرگوارشان که طولانی بودند، با جد بزرگوارشان هم سه چهار سالی بودند. غرض این شواهد تأیید می‌کند که نقل ایشان یک نقل عادی نیست که حالا بگوییم مرسل است و مثلاً مشکل دارد. نقل عادی نیست، دقت می‌کنید؟ از مرسل صحابه به مراتب بهتر است. اینکه شما فرمودید آن‌ها اشکال می‌کنند، چون خودشان آن بحث را دارند. یعنی این ارسال مضر نیست.

آن وقت زراره هم طبیعتاً، بله، من اخیراً نگاه کردم به نظرم الجرح و التعدیل ابن ابی‌حاتم بیاریم به نظرم، نه پارسال نگاه کردم، تا حالا ندیده بودم. در الجرح و التعدیل ابن ابی‌حاتم به نظرم نقل می‌کند از یحیی بن معین یا یکی دیگر مثل همان. یکی از ائمه شأن اهل سنت که زراره لم یلق ابا جعفر، این دیگر خیلی عجیب است. اصلاً زراره از حضرت باقر را ندیده. آنجا دارد، من هم در نسخه معجم آقای خوئی برداشتم نوشتم نمی‌دانم حالا این از یحیی بن معین، کدام یکشان است، در این الجرح و التعدیل ابن ابی‌حاتم می‌آید کلمه زراره، می‌گوید ان زراره لم یلق ابا جعفر محمد بن علی. یعنی احادیث ایشان هم به نحو سماع است، برایش نقل کردند. خود ایشان با امام باقر روبرو نشده. خب این در تصورات ما قطعاً اشتباه است، نه اینکه احتمال است.

یکی از حضار: بله، این نقل از چیز می‌کند، می‌گوید حدثنا عبدالرحمن بن صالح بن احمد، در مورد در مدخل ابن عیینه آورده، دارد، حدثنا عبدالرحمن بن عبدالرحمن، حدثنا صالح بن احمد بن حنبل، حدثنا ابی، علی یعنی ابن‌المدینی.

آیت الله مددی: علی در رتبه یحیی بن معین. گفتیم یک کسی در رتبه‌اش، یحیی… به او می‌گویند علی بن المدینی. این خیلی راوی بزرگواری است، خیلی جلیل‌القدر است. لکن چون در قصه احمد بن حنبل، با احمد بن حنبل مخالفت کرد، شأنش آمد پایین. خیلی از او نقل نمی‌کنند و الا در جلالت قدر مثل یحیی بن معین است. لکن کمتر نقل کردند چون او قائل شد به اینکه قرآن قدیم است، ایشان گفتند قدیم نیست و الی آخر مطالبی که شد و لذا خود علی بن مدینی، و الا علی بن مدینی خیلی شخصیت بزرگی است از نظر حدیثی و توثیق و رجالی‌تش و این‌ها در بین اهل سنت خیلی، یعنی جزو در طبقه‌ای مثل یحیی بن معین نوشته خودشان که ایشان بسیار طبقه بالایی دارد، لکن چون در قصه خلق قرآن با احمد بن حنبل مخالفت کرد، ایشان به حساب از دید محدثین افتاد پایین؛ یعنی یک کمی شأنش پایین‌تر آمد. علی بن مدینی نوشته که ان زراره لم یلق ابا جعفر. خب این حرف بیهوده‌ای است.

یکی از حضار: نه، نقل می‌کند از سفیان بن عیینه، می‌گوید که قال سمعت سفیان، یعنی ابن عیینه، و قیل له روا زرارة بن اعین عن ابی جعفر کتاباً. فقال سفیان: ما رآه و ابا جعفر و لکنه کان یتبع حدیثه و قال سفیان کانوا ثلاثة اخوه، عبدالملک و فلان و کانوا شیعه.

آیت الله مددی: نه، آنجایی را که لم یلق

یکی از حضار: می‌گوید، خب می‌گوید ما رآه دیگر، ما رآه ابا جعفر.

آیت الله مددی: بله.

یکی از حضار: زراره متوفی کی بود؟

آیت الله مددی: ۱۵۰. بعد از امام صادق، پنج شش ماه. بله، بعد از امام صادق چند ماه.

این چهار نفر، زراره و محمد بن مسلم، برید و ابو بصیر، تقریباً با امام صادق هستند، یک چند ماهی بعد از امام صادق. علی ای حال، این مطلب، این مطلب باطلی است و اینکه ایشان یک کتابی هم از امام صادق نقل کرده، خب معلوم شد گفته شده، اما پیش ما الان روشن نیست. اگر هم ایشان، عرض کردم که فتح الواحه، بر فرض هم کتابی نوشته، روشن نیست کتاب را به دیگری داده. ما عمده در باب فهرست این را می‌خواستیم که آن نوشته را به کس دیگری داده باشد که او باز نقل کرده باشد.

یکی از حضار: خودش در مدخل که آن فتح الواحه را شما نپذیرفتید روایتش را، ضعیف است.

آیت الله مددی: نه، بد نبود، نه، قبول کردیم، اما از این درنیامد که نوشته را به دیگری داده. البته آنجا دارد که حضرت جواب ندادند، بست الواح را، انتم اعلم بما…

یکی از حضار: خودش در مدخل چیز زراره این‌طور می‌گوید، می‌گوید زرارة بن اعین کوفیون، روی عن ابی جعفر، روی عنه سه نقطه، انگار نسخه ناقص دارد، سمعت ابی یقول ذلک. خودش اینجا…

یکی از حضار عبارت چه کسی را خواندید؟

آیت الله مددی : ابن ابی حاتم است، الجرح و التعدیل ابن ابی حاتم، علی ای حال، رازی.

یکی از حضار: پس این کتابش هم جالب است.

آیت الله مددی: بله، معلوم می‌شود کتاب هم داشته. اما این کتاب الان ما پیش ما روشن نیست، ممکن است باشد کتاب، نگفتم.

یکی از حضار: یعنی زراره را صاحب کتاب می‌داند، ما داشتیم هی دنبالش می‌گشتیم.

آیت الله مددی: ایشان می‌گوید و لا رآه، اصلاً ندیده‌اش، امام باقر را ندیده. و انما…

یکی از حضار: اینقدر شوت بوده به قول چیز که می‌گفته من امام باقر را ندیدم؟

آیت الله مددی: بله، یتتبع احادیثه، می‌شنیده از این و آن می‌آوردند، ایشان چیزی نقل می‌کرده، ایشان نوشته و الا خودش امام باقر را ندیده. خب این‌ها را نمی‌شود قبول کرد، حرف‌های بیهوده‌ای است.

علی ای حال، ما هدفمان از این بحث این است که مصادر اولیه، نکته‌ای را که روشن می‌کند، این سیر تاریخی و یعنی واضح می‌کند. اگر شبهه‌ای باشد، همان که گفت، خب همین است که شما فرمودید، ارسال امام باقر از رسول الله، که آن هم با شواهدی که هست که در همین فن هم ذکر شده، قابل قبول است، حالا غیر از آن بحث امامتی که ما قائل هستیم، آن هم قابل قبول است، جای بحث ندارد. علی ای حال، این اجمال این مطلب.

نکته دومی که در اینجا می‌خواستیم ما در باب مصادر اولیه قبل از ورود در بحثش بگوییم، این اصولاً شناخت مضامین این روایاتی است که در مصادر اولیه آمده. ما به نظر ما می‌آید که باید اول آن مطلب روشن بشود، خود روشن شدن مطلب تأثیر می‌کند. مثلاً ما الان در زمان پیغمبر، آنچه که با حدیث نقل می‌شده، بیشتر جنبه سنن رسول الله است. مثلاً ما در مکه جنبه سنن نداریم. در آن مدت ۱۳ سال که در مکه بودند، البته در فتح مکه که رفتند الولد للفراش را در مکه گفتند، اما در بعد از فتح مکه، در همان فتح مکه الولد للفراش، لکن بعد از مدینه است. یا مثلاً نهی عن بیعتین فی، بیع و شرط فلان، این هم بعد از، این در فتح مکه است. این است که عبدالله پسر عباس، در روایت ما هم آمده، نقل کرده، و الی آخره.

پس آنچه که ما داریم، این سننی است که پیغمبر در مدینه گفتند. آن وقت لذا این صحبت مطرح می‌شود، اصلاً طرح این مسئله که سنن چرا آن وقت مطرح شد؟ و لذا ما یکی از احتمالاتی که دادیم، عرض کردیم خب اهل سنت چیزهای دیگر نوشتند، یکی از احتمالاتی که ما دادیم این بود که شاید نظر عمر که می‌گفت سنن را تدوین نکنیم، می‌گفت سنن جزو شئون حکومتی رسول الله است. ما هم حکومت داشته باشیم، همان سنن را می‌توانیم بگذاریم، تغییر بدهیم، دقت کردید؟ و لذا پیغمبر در مدینه که، مکه که بودند، سنن نداشتند. و لذا متعتان کانتا علی عهد رسول الله و أنا أحرمهما، و أنهی عنهما، احتمال دادیم که چند تا نکته باشد، غیر از حالا آن حرفی که ایشان دارد.

یکی از حضار: خلق با قرآن و این‌ها، آن‌ها هم گفتند که احتمال اینکه مخلوط بشود با قرآن حرف رسول.

آیت الله مددی: ایشان نه، با قرآن نه، ایشان می‌گوید که چون میشنا اهل کتاب، کتاب، کلمات پیغمبر را نوشتند با کلام الله مخلوط شد، این مرادش مطلق اهل کتاب نیست، کتاب میشنا یا مسنا یا میشنا که یهود داشتند. خواندیم عبارتش را هم خواندیم. که عمر با میشنا رابطه خوبی نداشت اصولاً، قبول نداشت. احتمالاً عمر چون عمر از اوایلی که، اصلاً عمر آمدنش به مدینه قبل از پیغمبر است. یک گروهی هستند که قبل از هجرت پیغمبر به مدینه آمدند. این‌ها را در تاریخ، در این سیره ابن هشام یک فصلی گذاشته. الذین هاجروا قبل هجرة النبی الی المدینه، یکی‌شان هم همین عمر بن الخطاب است.

یکی از حضار: عمر در آن که فرمودید در مورد متعتان این کار را کرد، یک جورهایی در روایات ما که در زکات، حضرت امیرمؤمنان آن کار را کرد، این‌ها یک جورهایی مؤید همدیگر هستند که یعنی حق داشته که… حکم سلطانی. منتها در نگاه شیعه، نه در نگاه سنی. در نگاه سنی… ببینید امامت را ادامه رسالت می‌داند.

آیت الله مددی: نه، ببینید این‌ها فرق می‌کند. آن حق تحریم نداشته. این آقای مطهری هم نوشته تصادفا که اگر خلافتش ثابت بوده، حق تحریم داشته. لکن این تحریم را باید موقت به زمان خودش بداند، مطلق نداند. به نظر ما حق تحریم ندارد، نه. آنچه که حق دارد، محدودیت بتواند ایجاد کند. الان در مثلاً…

یکی از حضار: این تحریم این دائم که من می‌گوید قبلاً بوده…

آیت الله مددی: حق ندارد بگوید و أنا عنها عنهما

یکی از حضار: اشتباه فهمیدم.

آیت الله مددی: بله، عنهما عنهما و أحرمهما، بعد در بعضی از متونش دارد که اگر کسی را آوردند که متعه کرده، به اصطلاح أقیموا علیه حد الزنا

یکی از حضار: نگفته الی الابد، نگفته اصلاً…

آیت الله مددی: نمی‌خواهد بگوید، اصلاً حتی در زمان خودش هم حق ندارد. حق چنین کاری ندارد.

یکی از حضار: حکم حکومتی می‌تواند…

آیت الله مددی: حتی حکم حکومتی. حکم حکومتی باید دارای یک حساب و کتابی است. مثلاً الان حکم حکومتی این است که… نه، چون احکام شرعی، خصوصاً ما تابع مصالح واقعیه می‌دانیم، این مصالح واقعیه با زمان عوض نمی‌شوند. می‌تواند محدودیت ایجاد کند. الان مثلاً خب برای نکاح، عقد نکاح، عقد ازدواج، سند می‌آورند. مثلاً می‌روند سند می‌نویسند. ما در اسلام که سند نداریم که.

یکی از حضار: این فرمایش آقای خامنه‌ای یک بار در خطبه نماز جمعه گفت و حضرت امام خیلی شدید این را نفی‌اش کرد.

آیت الله مددی: بله، چرا یادم می‌آید، چرا. که حتی گفتم می‌تواند نماز، نماز هم… گفتند این حرف‌ها چیست… خب این را کسی قائل نیست، نه.

علی ای حال، این مطلب را نمی‌شود قبول کرد، نه به آن صورتی که ایشان گفتند، نه به این صورتی که شما نقل کردید. این قابل قبول نیست. بله، می‌تواند به‌عنوان امر شخصی، آن هم محدود، مثل که آنجا حضرت به دو نفر از اهل کوفه فرمودند: إنی أحرم علیکم ما دمتم فی المدینه أن تتمتعوا مادامی که در مدینه هستید متعه نکنید. شما در کوفه بروید مکه. چون مکه، اهل مکه خودشان متعه می‌کردند. سنی‌های مکه از ابن جریج نقل کردند هفتاد تا زن متعه گرفته بود. از ابن عباس هم نقل کردند، فقیه مکه. معروف بوده اهل مکه به متعه معروف بودند.

آن روایت را هم خواندم مال خلال در کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر هست، حتماً شاید چاپ شده باشد آنجا…

یکی از حضار: قبل از اسلام هم یک جورهایی داشتند متعه را.

آیت الله مددی:بعد در آنجا خلال این‌طور نقل می‌کند از بعضی‌هایشان نقل می‌کند: لو أن أحداً عمل بقول أهل المدینة فی الغناء،  چون آن‌ها غنا را جایز می‌دانستند، و بقول أهل مکة فی المتعة و بقول أهل الکوفة در نبیذ، لخرج عن ربقة الاسلام. یعنی این‌ها می‌گفتند نمی‌شود از مذاهب متعدد رخص را جمع کرد. از یک مذهبش کار ندارد. هر چی این مذهب رخصت داده، آن مذهب رخصت داده، همه رخصت‌ها را با همدیگر جمع بکنی. خب این دیگر دین را آدم…

یکی از حضار: حرفش قشنگ است.

آیت الله مددی: این اگر منشأ بشود، آن وقت اینجا بله، لخرج عن، اصلاً تعبیرشان این است و بقول أهل مکة فی المتعة. تعبیر اصلاً این است. معلوم می‌شود این کاملاً آن زمان جا افتاده بوده که اهل مکه قائل به متعه هستند. این‌ها هم از کوفه آمدند که بروند مکه برای عمره یا حج. امام می‌فرمایند در کوفه این کار را بکنید خیلی خوب، در مکه می‌کنید خیلی خوب، در مدینه نه، چون برای من مشکل درست می‌کنند، مشکل برای ما درست می‌کنند. شما این را می‌شود، مشکل ندارد. حکم فردی.

یکی از حضار: اون که غاصب بود و حکم نمی‌توانست بده.

آیت الله مددی: آن غصبش به جای خودش اما حق ندارد بگوید و أنا أحرمهما حق تحریم… مثلاً مثل این بگوید آقا ثبت بکنید، متعه را مثلاً ثبت بکنید، معین بکنید، مدتش را معین بکنید، زمان، مثل ماها خب.

و لذا یک احتمال دارد که یک متعه‌ای در یکی از جنگ‌ها، حالا در فتح مکه بوده، کجا بوده، خیلی محدود نبوده؛ یعنی مثلاً مثلاً می‌گفتند با هم باشیم، نه زمان معینی داشته، نه مهر معینی درسته حسابی داشته. این لذا این متعه‌ای که در روایات ما آمده با شرایط معینی است. لذا امام در آن روایت دارد که ابن جریج را ببین، راجع‌ به متعه از او سؤال بکن، بعد می‌گوید از او پرسیدم، بعد ایشان حد و حدود متعه را گفت که باید این‌طور باشد، این‌طور باشد. در همین کتاب‌های ما آمده روایت که حضرت فرمودند درست گفته این مطلب را، ایشان درست گفته.

علی ای حال، دقت بفرمایید این سنن ظاهراً در مدینه مطرح شده. ما حتی در آیات کتابی هم این‌جور هستیم. مثلاً در آیات کتابی، اوصاف حورالعین و بهشت و این‌ها، این در آیات مکی زیاد است، در آیات مدنی کم است اصلاً. اصلاً این اوصاف حورالعین و چنین و چنان می‌شود، این در آیات مکی زیاد است. حتی مثلاً الفاظی که به ثمود می‌خورد در آیات مکی زیادتر است، در آیات مدنی کم است.

آیاتی که به احکام می‌خورد، چون در مدینه تحت تأثیر یهود هم بود، آیا واقعاً مثلاً سر اینکه سنن از آنجا مطرح شد، همین وجود کتاب مسنا بود در بین یهود؟ چون مسنا در بین یهود بر این اساس بود که سنن شفاهی حضرت موسی است. غیر از آنچه که بر حضرت موسی وحی شده، آنکه وحی شد تورات است. غیر از آنکه وحی شده بر حضرت موسی، سنن شفاهی حضرت موسی است. البته این سنن شفاهی را ربیون یا علمای یهود بعد از ایشان جمع‌آوری کردند، حدود ۷۰۰ سال، ۶۰۰ سال طول کشیده تا جمع‌آوری بکنند. تا سال ۲۱۷ میلادی این تمام می‌شود. نوشتند مانتوس، مالتوس، ربی مانتوس ایشان تمامش می‌کند. این کتاب، کتاب میشنا، من هم دارم کتاب میشنا را، شش جلد است، الان چاپ شده شش جلد است و خیلی هم شروح دارد. فوق…

یکی از حضار: تلمود هم زیاد آن آوردند دیگر؟

آیت الله مددی: نه اینکه زیاد آوردند، تلمود شرح میشنا است دیگر.

یکی از حضار: تلمود خودش شرح…

آیت الله مددی: تلمود خودش شرح تورات است.

یکی از حضار: نه، تلمود میشنا است.

آیت الله مددی: اصلاً تلمود که لفظ عربی تلمیذ هم از این گرفته شده، تلمود در لغت عبری یعنی تعلیم است. که تلمیذ که ما می‌گوییم از این گرفته شده. میشنا هم لفظ عبری است که المثنی از این گرفته شده. مثل اینکه می‌گویند شناسنامه المثنی. این میشنا یعنی المثنای تورات. یعنی تورات احکام بوده که وحی الهی بوده، این‌ها اقوال رسول الله هستند. البته از خود پیغمبر، از خود حضرت موسی، در ذهنم نیست که باشد، اما از علمای یهود است تا سال ۲۱۷ میلادی. تقریباً ۴۰۰ سال قبل از اسلام این کتاب تکمیل می‌شود، کتاب. بعد هم شروحی دارد که اساساً دو قسم هستند، شروح، یعنی تلمود فلسطینی داریم و تلمود بابلی؛ یعنی علمای فلسطین و علمای بابل، شرح بر آن نوشتند. شرح و شرح و شرح و این‌ها

عرض کردم نقل کردند که خود یهودی‌ها نقل کردند که یک نسخه‌ای از تلمود بود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار صفحه بود. اینقدر مثلاً شرح و توضیحات. من هم خودم یک مقدارش را خواندم، یک مقدارش را می‌فهمم، یک مقدارش را هم نمی‌فهمم، اصطلاحات خودشان است، خیلی سرم نشد چی نوشته درست.

علی ای حال، کتاب نافعی است؛ یعنی انصافاً برای قسمت‌هایی از بحث‌های فقهی ما هم این کتاب نافع است. بحث دیات را مفصل دارد. دیات را به‌عنوان الاضرار، کتاب چهارمش الاضرار است یا پنجمش نمی‌دانم. الاضرار به معنای لا ضرر ما نیست‌ها، اشتباه نشود. این کتاب دیات است، دیات آن‌ها را دارد. اولش، آخرش هم طهارت است برخلاف ما که ما همیشه آخرش طهارت است، طهاروت. طهاروت ششمین، جلد ششم میشنا است.

یکی از حضار: دیگر به تلمود تورات شفاهی هم می‌گویند.

آیت الله مددی: نه تورات، ها، سنن شفاهی حضرت موسی. روشن شد؟ این سنن شفاهی را، آن وقت لذا ظاهراً پیغمبر اکرم، یعنی می‌خواهم ریشه‌ها که این اصلاً حدیث از کجا شروع شد؟ نظر من دارم دنبال این می‌گردم. دقت می‌کنید؟ مثلاً در ایام مکه ما سنن نداریم، دقت کردید؟ در ایام مدینه.

ظاهراً احتمالاً از اینکه امیرالمؤمنین مطرح می‌کنند بیاییم سنن را جمع‌آوری بکنیم و عمر مخالفت می‌کند، احتمالاً، و او می‌گوید مشنا کمشنا أهل الکتاب، این‌طور می‌گوید. اما احتمالاً نظرش به این بوده که این‌ها احکام ولایی است که پیغمبر گفته. اگر احکام ولایی بوده، حاکم بعدی‌اش دستش باز است، می‌تواند انجام بدهد. دقت کردید؟ اگر احکام ولایی باشد، دست حاکم باز است، آن هم می‌تواند انجام بدهد، منحصر نیست. احتمال دارد که، البته احتمال دیگر هم دارد که عمر احاطه‌ای به سنن نداشته، این هم واضح است کاملاً.

یکی از حضار: یعنی از نقل هم می‌کند، نه فقط کتابت، حتی نهی از نقل هم می‌کند، حتی ابن مسعود را می‌گوید و دیگر وقتی می‌گویی من تفسیر می‌گویم و این‌ها، در واقع می‌گوید تفسیر هم نگو دیگر، می‌گوید…

آیت الله مددی: ببینید کارهای عمر مختلف است، یکنواخت نیست حالا شما آن مفصل…

یکی از حضار: آن بحث مفصل…

آیت الله مددی: مفصل بحث کردیم دیگر، نمی‌خواهیم الان صحبت کنیم.

یکی از حضار: آیین‌نامه‌ای است، می‌گوید کارش شدیم بله.

آیت الله مددی: نه، این چون احتیاج به بحث طولانی دارد. بله حالا آن عطف همانجا است، عطف همانجا.

آنکه امیرالمؤمنین مطرح کرد، تدوین سنن بود که بیاییم سنن نماز و روزه… البته در میان اهل سنت، در نوشتارها، در بخاری هم هست، کتاب ابی‌بکر در زکات انعام. از ابی‌بکر نقل شده. جزو کتاب‌ها، جزو چون ما الان مصدر داریم کار می‌کنیم، این در بخاری هم هست. و تقریباً اختلافش با ما خیلی کم است. من نگاه کردم آن را، اختلافش با ما خیلی کم است. کتاب ابی‌بکر در زکات، در زکات انعام. به نظرم در آن ۲۵ تا ۲۶ تا، یک اختلافٌ مایی دارد با ما. و الا اختلافش اصولاً کم است. همان پنج تا، در هر پنج تا مثلاً هشت، مثلاً به حساب هر، در پنج تا یک گوسفند مثلاً این‌طور الی آخره. دقت کردید؟

آنجا، مثل هم است به نظرم در ۲۵ و ۲۶ با همدیگر یک اختلاف داریم، شاید هم در ۲۰۰ و ۳۰۰ یک جایی. من کتاب را تازگی‌ها نگاه نکردم، فرض کنید ۴۰ سال قبل نگاه کردم، شاید هم بیشتر. علی ای حال، اختلافش با ما در این قسمت، اما این کار را کردند. دقت کردید؟

پس بنابراین یکی از آثاری که راجع به حدیث بود، یعنی این را ما کاملاً بشناسیم که حدیث چه‌جوری شکل گرفت اصلاً، اصلاً چرا شکل گرفت؟ یک مقداری از حدیث راجع به تفسیر قرآن و آیات و این‌ها بود، یک مقداری‌اش که از رسول الله باشد کم است، بیشترش از صحابه و تابعین است. یعنی یکی‌یکی این‌ها را ما دسته‌بندی بکنیم. یک مقدار احادیث در طب است. اصلاً بخاری کتاب طب دارد. حالا عده‌ای‌شان هم نوشتند لم یصح عن رسول الله الا حدیث همین سیاهدانه، حبة السودا. خب البته سیاهدانه هم آثار عجیبی دارد، نمی‌شود انکار کرد. انصافاً همین چیز عجیبی است سیاهدانه. این حبة السودا را که به اصطلاح، حتی ادوارد … درآوردند در طب اسلامی، یک کتابی دارد طب اسلامی، به نظرم مسخره کرده که صحیح‌ترین روایتشان فقط راجع به سیاهدانه است. ما هم داریم، روایت ما هم از امام صادق صحیح است. آن‌ها هم صحیح دارند: علیکم بالحبة السوداء فإنها شفاء من کل داء الا السام. قیل و ما السام؟ قال الموت.این ذیل هم مختلف اهل سنت دارد. قیل لعایشة و ما السام؟ فقالت الموت. و بعضی‌هایشان دارند که نه از خود رسول الله به معنای… و این حتی بعدها اطبای اسلامی مفصل بحث دارند، حتی مثل ابن قیم و دیگران که جزو اطباء اصطلاحاً نیستند، که این حدیث نبوی را می‌شود قبول کرد یا نه. تا مدت‌ها می‌گفتند قبولش مشکل است، چون نمی‌شود یک به اصطلاح گیاه واحد برای همه بیماری‌ها خوب باشد. چون بالاخره یا طبعش گرم است یا سرد است، آن بیماری یا گرم است، الی آخر حرف‌هایی که داشتند، نمی‌شود یک گیاه واحد، داروی واحد برای همه بیماری‌ها درست باشد. و لذا غالباً اینجا حصر را حصر اضافی گرفتند، نه حصر حقیقی. یعنی اکثر امراض، نه اینکه کل، دواء لکل

یکی از حضار: حصر نیست که.

آیت الله مددی: چرا، فإنها دواء لکل داء الا السام. فقط مرگ، مرگ جلوی آن را نمی‌گیرد. و عرض کردم، سعودی‌ها یک تحقیقی کردند، دیده بودند در آمریکا یا من دیدم آن را، چاپ کرده بودند در سعود، در حدود ۲۰ سال پیش که رفتم، رساله کوچکی الحبة السوداء آنجا در آمریکا یک مرکز تحقیقاتی روی این سیاهدانه روی چندین مریض، ۲۰۰ تا، ۳۰۰ تا، ۵۰۰ تا، مثلاً به یک عده روزی دو بار دادند، به یک عده روزی یک بار، نتیجه‌ای که به آن رسیدند این است که سیاهدانه آن به اصطلاح طبیعت انسان که مقاومت در مقابل مرض است، آن را می‌برد بالا. چیز عجیبی که این‌ها الان فهمیدند، فهمیدند این حصر حقیقی است. به اصطلاح آن، به به قول عرب‌ها، آن مناعت بشر، یعنی آن اینکه نفع…

یکی از حضار: سیستم دفاعی بدن را…

آیت الله مددی: سیستم دفاعی… لذا یکی از امیدهایشان در مثل ایدز و این‌ها هم روی همین سیاهدانه است الان. اصلاً روی کل بیماری‌ها چون سیستم دفاعی را می‌برد بالا. یک آمار داده اصلاً آمار داده. اسم این سیاهدانه هم با همین لغت علمی‌اش، نمی‌دانم «سی‌دو»، نمی‌دانم «او»، چند، همین‌جوری یک چیزی نوشته. دارم من رساله را، اما چون رساله کوچک است نمی‌دانم کجا گذاشتم، دارند، داشتم آنجا دیدم. و اثبات می‌کند که این مطلبی که پیغمبر فرمودند درست است. واقعاً دواء لکل داء است. چون اساساً سیستم دفاعی بدن را تقویت می‌کند، لذا هیچ مرضی نمی‌تواند در انسان نفوذ بکند. آن طبق چیز یعنی طبق به حساب بالینی عمل کردند. به ۲۰۰ تا اینقدر دادند، به ۳۰۰ تا آنقدر دادند، هی نوشته، به این‌ها چند جرعه دادند، تمام این نکات را ثبت کرده و به این نتیجه و چیز عجیبی هم است. انصافاً یک چیز، معجزه عجیبی است که…

یکی از حضار: عسل مخلوط می‌کنند که هم شفای قرآنی و این هم که روایی…

آیت الله مددی: بله، با عسل مخصوصاً کوبیده‌اش را. چون گیاهان وقتی کوبیده شدند، جذب میکروب می‌کنند. بله، آسیاب که کردند، برای اینکه آثار داشته باشد، سهولت، آسیاب می‌کنند لکن آثارش را از دست می‌دهد، میکروب‌پذیر است. در عسل می‌گذارند که نمی‌پذیرد؛ یعنی ماده فساد را به خودش راه نمی‌دهد. این سر اینکه در عسل می‌گذارند مال این است. علی ای حال، از بحث خارج…

یکی از حضار: دقیقاً باید بیاییم.

آیت الله مددی: بله، آقا استغفرالله.

پس ببینید ما روایت طبی داریم، روایت سنن داریم، روایت مثلاً سنن… اصلش سنن بود، روایاتی که در باب انبیای سابق هست، روایاتی که حالات رسول الله، سفر رسول الله، روایاتی که سنن عملی رسول الله. این همین‌جور در طی زمان، یعنی ما مجموعه‌ای که داریم، آن وقت این‌ها همه می‌شود الان دسته‌بندی کرد. فرض کنید در روایات طبی، می‌شود معین کرد این کاری که ابن قیم کرده. ابن قیم این را هم در زاد المعاد، آخر زاد المعاد انجام داده، هم آخر کتاب الطب النبوی. تمام روایات اهل سنت را در طب یک جا آورده، اما به صورت اجمالی. مثلاً روایتی که در باب خس هست یعنی کاهو، روایتی که در باب فرض کنید لحم. ایشان می‌گوید مثلاً چهار تا روایت، هر چهار تا ضعیف است. آن در آنجا سه تا روایت، هر سه ضعیف است. ایشان ارزیابی کرده. ایشان تمام روایات طبیه را کلاً. من الان یادم نمی‌آید در شیعه کسی این کار را کرده باشد. من یادم نمی‌آید که در شیعه کسی روایات… جمع‌آوری کردند، اخیراً چند تا هم جمع‌آوری کردند. همین بخش روایات طبی مال عوالِم هم چاپ کردند جداگانه، البته چاپ محدود، ۱۰۰ نسخه‌ای.

به من هم دادند یک دوره هدیه دادند. و بهار دارد، جلد ۵۹ این‌ها، و دیگران دارند. اخیراً مثل اینکه آقای ری‌شهری هم یک چیزی دارد، روایات طبی… و این‌ها که طب النبی و الائمه علیهم السلام داریم. علی ای حال، به عناوین مختلف ما داریم.

یکی از حضار: یعنی اینکه روایت از کجا شروع شد، عذر می‌خواهم، نمی‌شود ببریم واقعاً به آن تشویق‌هایی که پیغمبر داشته، بگوییم قطعاً در زمان پیغمبر می‌نوشتند، چون پیغمبر زیاد تشویق کرده؟ برخلاف آن روایتی که آن‌ها می‌گویند که ننویسید و این‌ها، ولی روایت مشوق زیاد داریم. به آنجاها نمی‌شود برد؟

آیت الله مددی: می‌دانم، می‌رسد، اما چی می‌نوشتند؟ آقا سؤال سر این است که چی می‌نوشتند؟ سنن می‌نوشتند؟ چون آنکه در قرآن بود، خب در قرآن بود. سنن بود که این بعد، بحث، یعنی بحثی که زیربنای بحث‌های فقه قرار گرفت، همین بود؛ تشخیص سنن از غیر سنن. و آیا این سنت، سنت دائمی است یا سنت موقت است؟ بعد مسئله تفسیر بود.

من همیشه عرض کردم، در این معارف حوزوی ما آنکه از همه قدیم‌تر است در از صحابه شروع شده، یکی تفسیر، یکی فقه است. حدیث و رجال این‌ها نبودند. یکی تفسیر، یکی فقه. بعد حالات انبیا، چون در قرآن آمده، یک مقدار حالات انبیا در زبان رسول الله آمده. دیگر این‌ها همه عنوان دارد؛ یعنی همه احادیث را همین‌طور که بخاری جمع کرده، فرض کنید باب ایمان، باب فلان، باب زکات، احادیث را می‌شود دسته‌بندی کرد و طبق این دسته‌بندی می‌شود حتی ارزیابی مختصری هم کرد. یعنی ریشه‌ی این‌ها.

و در سنن پیغمبر، مقدار زیادی از این‌ها توسط خود پیغمبر نوشته شده، همین کتاب عمرو بن حزم مثلاً، توسط خود پیغمبر. نامه‌هایی که حضرت به یمن نوشتند، به این‌ها که اسلام بیاورند، احکام، این نامه‌ها در قرن اول جمع‌آوری شد و بعدها عرض کردم، روایاتی که این از ابوهریره نقل می‌کند، چون نوشتاری شد، این‌ها ریشه‌های اصلی نوشتارها در دنیای اسلام، همین‌طور ما در دنیای شیعه. و ما به خلاف این تصورات عمومی، اصل ریشه گفتار، نوشتاری ما به خود امیرالمؤمنین برمی‌گردد که عرض کردیم در روایت دارد که من آنجا بودم و ام‌سلمه که علی بن ابی‌طالب نوشت از رسول الله. ام‌سلمه برداشت، یعنی علی بن ابی‌طالب نوشت. و در روایات ما زیاد تأکید شده که صحیفة علی. یا کتاب علی. البته این کتاب علی و صحیفة علی، در ظاهراً باید در همان ایام مدینه نوشته شده باشد، حالا بعد از دوران رحلت پیغمبر اکرم. این کتاب علی در کوفه نیست، ظاهراً در مدینه است.

یکی از حضار: این هم معلوم است چی بوده، کی نوشته…

آیت الله مددی: و یک مقدار زیادی‌اش به ما الان رسیده. مثلاً أرانی کتاب علی. آن وقت کتاب علی در روایت ما، چون یک بحث مفصل راجع به آن کردیم، حالا نمی‌خواهیم وارد بشویم. این کتاب علی دو جور توصیف شده؛ یکی اینکه پیچیده بوده مثل، در روایت دارد فخذ بعیر، مثل ران یک شتر. در بعضی از آن نه، صفحه صفحه است، صفحه می‌زد از آن. احتمالاً دو کتاب بوده. مثلاً فرض کنید یک مقدارش مثلاً روی پوست بوده، این پوست‌ها را به هم پیچانده بودند، شبیه ران شتر، پوست‌ها را به همدیگر پیچانده بودند. نه اینکه یک نامه طویل و عریض، بحر طویلی بوده. این پوست‌ها را به هم پیچانده بودند، این به صورت ران شتر. و مقدارش هم به‌عنوان کتابت بوده، حالا یا کاغذ بوده یا پاپیروس بوده، یک چیزی بوده، به‌عنوان کتابت بوده و شرح این‌ها و یک روایتی داریم در باب همین ارث زن که زن از زمین ارث نمی‌برد، این در روایات ما عبدالملک عن ابی جعفر. که این عبدالملک هنوز نمی‌شود شناخت، خیلی مشکل دارد شناخت این عبدالملک در اینجا، که إن المرأة لا ترث من عقار الرجل شیئاً. اینکه این عبدالملک… چون این همین یک روایت واحده هم هست. ما چندین روایت داریم. عده‌ای جمع کردند، چند نفر از این معاصرین جمع کردند، کتاب‌های علی را، صحیفة علی را، روایات علی را جمع‌آوری کردند. اما این یکی منحصر به فرد است، از شخصی به نام عبدالملک عن ابی جعفر.

از آن طرف در کتاب ابن ابی الحدید هم نقل می‌کند که پیش عمر بن عبدالعزیز بودم، صحبت ارث زن بود، گفتند مثلاً نمی‌برد ارث. عمر گفت: چرا؟ فأتی بسجل عبدالملک، سجل یعنی آیین‌نامه. آن آیین‌نامه‌ای که عبدالملک بن مروان، اینجا مراد از عبدالملک، عبدالملک مروان است که عمر بن عبدالعزیز می‌گوید یک جوری گفته خیال که می‌گوید آیه قرآن است یا یک روایت رسول الله. اینجا دارد که این آیین‌نامه بوده که عبدالملک بن مروان نوشته. این عبدالملک بن مروان، این آیین‌نامه را نوشته.

یکی از حضار: آن هم حرمان را قائل بوده؟

آیت الله مددی: بله، بله که. بعد عمر بن عبدالعزیز قبول نمی‌کند، می‌گوید نه، ارث می‌برد. دقت کردید؟ اما بعید، نمی‌دانم حالا واقعاً آن عبدالملک… پیش ما هم، چون خود عبدالملک بن مروان اصلاً قبل از اینکه امام باقر به دنیا بیاید، والی مدینه شد، ۱۶ ساله بود والی مدینه شد. از طرف معاویه به‌عنوان والی مدینه سال ۴۶ به نظرم هجری، ایشان به‌عنوان والی مدینه تعیین می‌شود. هنوز امام باقر ۵۷ به دنیا آمد. امام باقر هم به دنیا نیامده بودند. و فکر می‌کنم وفاتش هم زمان حضرت سجاد باشد. شاید پیش امام باقر دیده یا از امام باقر… الان عبدالملک در روایات ما راجع به کتاب علی همین یکی است، این را هم الان نمی‌شناسیمش. در میان اهل سنت هم این نسبت داده شده به یک آیین‌نامه‌ی اجرایی مال عبدالملک بن مروان که زن محروم می‌شود از ارث زمین.

یکی از حضار: عبدالملک مروان؟

آیت الله مددی: مروان. که عمر بن عبدالعزیز اشکال می‌کند. شاید عبارت چیز بخوانید سجل عبدالملک بیارید. فأتی بسجل عبدالملک. عبارت قشنگی دارد ابن ابی الحدید که جناب آقای عمر بن عبدالعزیز هم مخالفت می‌کند.

علی ای حال، این مجموعه‌ای که الان ما داریم، مجموع… وقت این روایات را می‌شود خیلی راحت، مثلاً روایات طبی چون در مدینه دو سه جور گیاه بیشتر نبود، یکی سواک بودند، مسواک، یک اسخر بود، وقت روایات طبی که فرض کنید در باب میوه‌جات و این‌ها می‌آید، اصلاً در مکه نبود، مدینه بیشتر بود چون چاه داشتند و آبیاری بود و آنجا وادی غیر ذی‌زرع بود. و روایات طبی در روایات ما طبیعتاً بیشتر است، چون زمان امام صادق بیشتر پخش شد دیگر، آوردند، از خارج آوردند، رفت و آمد بود.

مثلاً زمان حضرت رضا عادتاً خیلی بیشتر است چون ایشان به‌عنوان ولیعهد در دستگاه خلافت بود، انواع غذاها را، انواع میوه‌ها، میوه‌جات و سبزیجات را از هر جا می‌خواستند می‌آوردند. لذا طبیعت مثلاً روایات طبیه را می‌شود شناخت. یعنی این نکته‌ای که ما الان… روایت تفسیری، عادتاً از صحابه است یا از تابعین است. عادتاً. از خود پیغمبر نسبتاً کم است. ما هیچ شاهدی نداریم که در زمان خود پیغمبر حدیث معارضی از پیغمبر شده که به رسول الله گفته باشند شما حدیثتان متعارض است ما چیکار بکنیم؟ پس معلوم می‌شود اگر تعارضی بوده، بعد پیدا شده. یعنی این‌ها می‌توانند این حدیث… ریشه‌های مصادر اولیه را اگر بخواهیم بشناسیم، بخش قصص انبیا. مشکل قصص انبیا این است که حضرت فرمودند: حدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج. از بنی‌اسرائیل هرچی می‌خواهید بگویید بگویید، مشکل ندارد، هرچی نقل می‌خواهید بکنید، مثلاً حضرت موسی این‌طور کرد. خب این احادیث اسرائیلیات را کلاً زیر سؤال می‌برد دیگر، مشکل می‌کند. دقت می‌کنید؟ یعنی معلوم شد؟ وقتی دسته‌بندی کردیم، و هکذا حال صحابه.

مثلاً ما اگر از جناب عبدالله بن عباس راجع به جنگ خندق یا جنگ خیبر مثلاً روایتی داشته باشیم، قطعاً هم باطل است، چون ابن عباس با پدرش سال هشتم، این‌ها قضایای مدینه قبل از سال هشتم است، اصلاً ایشان مدینه نبود، خبر ندارد. سال هشتم با پدرش آمد که آن هم وارد مدینه نشدند، چون پیغمبر عازم فتح مکه بود، در مسجد شجره پیغمبر رسید، از آنجا هم رفت به طرف فتح مکه. بعد هم فتح طائف و حنین و الی آخره. اصلاً وارد مدینه نشد سال هشتم هم. حالا ۱۰ سال، ۸ ساله بود آن وقت، ۹ ساله بوده، ۱۰ ساله بوده همان وقت سال هشتمش.

پس روایات ابن عباس از این، مثلاً یک باب مفصلی دارد جناب بخاری: کیف کان بدء الوحی؟ ایشان دارد به این عنوان، بدء الوحی دو تا روایت هم، دو تا روایت با یک سند واحد جدا کرده، تقطیعش کرده. یکی شاید دو سه صفحه است، خیلی طولانی است که عایشه کیفیت بدء وحی را می‌گوید که این‌طور بود. خب عایشه طبق گفته خودش می‌گوید وقتی که عقد کرد رسول الله با من، من هفت ساله بودم؛ یعنی سال سیزدهم که پیغمبر سیزدهم مبعث که عقد کردند، پس ایشان سال ششم به دنیا آمده، بدء وحی اصلاً در دنیا نبوده. یا باید بگوید سمعت رسول الله مثلاً، ندارد در آن سمعت رسول الله عجیب است، من نگاه کردم تا آنجا که من نگاه کردم، احتمال می‌دهم حتماً سنی‌ها ملتفت شدند، فکر نمی‌کنم به این افتضاح باشد که من فکر می‌کنم.

یکی از حضار: اعتراض نکردند؟

آیت الله مددی: ها؟ اعتنا نکردند، آقا گذاشتند آوردند بردند به‌عنوان حدیث صحیح. ولی در آن سمعت رسول الله ندارد، یا سمعت ابی، یا یک کسی بالاخره. طبق تصور آن‌ها اصلاً این به دنیا نیامده.

یکی از حضار: اشکالش را خواندیم همین. اشکالش از فتح‌الباری این‌ها خواندیم.

آیت الله مددی: فتح‌الباری نوشته بود؟

یکی از حضار: بله.

آیت الله مددی: یادم نمی‌آید، نه، نوشته بود.

یکی از حضار: که می‌گویم که گذشته‌مان را هم این‌جور.

آیت الله مددی: من یادم نمی‌آید که در فتح‌الباری این اشکال را کرده باشد. من الان یادم نمی‌آید. اشکال را من کردم. گفتم من نگاه کردم فتح‌الباری جواب نداده؛ یعنی این مسئله کیف کان بدء الوحی را نگفته عایشه هنوز به دنیا نیامده طبق نظر خودشان. طبق نظر ما نه، به دنیا آمده، اما به هر حال پیش پیغمبر نبوده، ابوبکر هم نبوده، ابوبکر هم هنوز مسلمان نبوده، این‌طور نبوده که از ابتدای، یا باید بگوید سمعت ابی، یا باید بگوید سمعت. تازه حتی پدرش، پدرش هم آن اول که اسلام نیاورده بود که.

یعنی اصولاً یک، یعنی احادیث ما اگر آمدیم دسته‌بندی کردیم، این دسته‌بندی کاملاً روشن می‌کند که چه احادیثی مناسب با چه زمانی است. در روایات اهل سنت چه احادیثی از رسول الله بوده، چه احادیثی از امیرالمؤمنین بوده که بعد امیرالمؤمنین را ما جداگانه می‌گوییم، و چه احادیثی که بعدها تابعین و فقها به اصطلاح مطرح کردند. این اجمال قصه راجع به مصادر اولیه که این مصادر اولیه را می‌شود دسته‌بندی کرد؛ یعنی عده‌ای از احادیثش خود به ‌خود باطل می‌شود، اصلاً دیگر احتیاج به بحث ندارد. مثل احادیث طبیه که اصلاً در آنجا مطرح نبوده. عرض کردم این مثل ابن حزم، مثل ابن قیم، اکثرش را گفته باطل، روایت ضعیف است. ایشان به ترتیب حروف الفبا تمام کلمات را آورده، مثلاً کباب در کاف، ماء مثلاً، لحم مثلاً، فرض کنید مثلاً کراس یا کراس.

یکی از حضار : چه کسی ؟

آیت الله مددی: ابن قیم

یکی از حضار: نه، دروغ و این‌ها ضعیف باشد، دواعی بر جعل این‌ها چیست؟

آیت الله مددی: این‌ها می‌خواستند یک قداستی بدهند به این مطلب.

یکی از حضار: فتح‌الباری می‌گوید: قال النووی هذا من مراسیل الصحابة لأن عایشة لم تدرک هذه القصة، فتکون سمعتها من النبی او من صحابی

آیت الله مددی: چه صحابی بوده؟ چون در بدء وحی که صحابی… آن صحابی هم باید از رسول الله شنیده باشد. چون کسی نبوده که، اول من آمن حضرت خدیجه است، تازه این اولی که پیغمبر در حرا بودند و فلان شده، بعد آمدند پایین، آمدند خانه خدیجه…

یکی از حضار: امیر‌المؤمنین شنیده باشد.

آیت الله مددی: مثلاً. با امیرالمؤمنین اصلا بد بود ایشان.

یکی از حضار: بعد اسمش را نمی‌آورد دیگر، چون بد بوده.

آیت الله مددی: بله، بد بود. با خدیجه هم که ایشان نبود، نه، درک کرده خدیجه را اما از او نقل نمی‌کند.

یکی از حضار: حالا غیر از، نکته‌اش این است که از کی، چون حدیث قبلی‌ترش، سه چهار تا حدیث قبلی‌ترش این است که «حدثنا عبدالله بن یوسف قال أخبرنا مالک عن هشام بن عروة عن ابیه عن عایشة أن الحرث بن هشام سئل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال یا رسول الله کیف یأتیک الوحی؟

آیت الله مددی: آن حرث نیست، حارث بن هشام. بله، سأل رسول الله کیف، اما آن بدء وحی ربطی به این ندارد.

یکی از حضار: یعنی این را که سه چهار تا حدیث قبل‌ترش سنددارش این‌جوری آمده، اما این یکی را بدون سند آمده، این‌ها اشکال مرسل را گرفتند.

آیت الله مددی: انصافاً خیلی عجیب غریب است. خب این باید بگوید سمعت النبی دیگر، اصلاً از صحابی هم وجود نداشته. از همان باب مراسیل این را آوردند. چون صحابی هم نبوده به، در بدء وحی صحابی هم نبوده. یا باید علی بن ابی‌طالب باشد که این‌ها خب می‌گویند بچه بوده و فلان. از بالا و کوه حرا که… آن هم علی بن ابی‌طالب باید از رسول الله شنیده باشد. بله، باید از خود پیغمبر شنیده باشد، راه دیگر ندارد. این خودش این راهی را که ما عرض کردیم، یک دسته‌بندی کلی برای احادیث اسلامی‌ها را مطرح کردیم که این‌ها اقسام مختلف است. این اقسام مختلف بعضی‌هایش دیگر از زمان خود پیغمبر است، بعضی‌هایش که بعد از ایشان جمع‌آوری شده، بعضی‌هایش اختلافاتی است که بعد پیدا شده، مخصوصاً در سنن.

بعضی‌هایش مربوط به انبیا، بعضی‌هایش مربوط به خود حالات پیغمبر، با ایشان سفر کردیم، چنین شد، چنان شد، پیغمبر در سفر چنین گفتند. بعضی‌هایش مربوط به حالات عملی پیغمبر است، مثل همین زاد المعاد. زاد المعاد را ابن قیم بر اساس افعال، سنن فعلی رسول الله نوشته، نه سنن قولی. سنن فعلی رسول الله را جمع‌آوری کرده و کار قشنگی هم هست انصافاً زاد المعاد. من همیشه فکر می‌کردم یک کاری بکنیم شبیه این راجع به ائمه علیهم السلام.

یکی از حضار: هدی خیر العباد این‌جور.

آیت الله مددی: هدی است ظاهراً. لکن این آقای شرقاوی آن هدی الساری که ما می‌خواندیم مال مقدمه فتح‌الباری، گفت من نسخه خود ابن حجر را به خط خودش دیدم. این شرقاوی به من گفت. گفت من نسخه ابن حجر را به خط خودش دیدم هُدی الساری نوشته، اعراب گذاشته. هدی الساری نیست هدی. ما می‌خواندیم هدی الساری الان. ایشان گفت من دیدم نسخه خود مؤلف هدی الساری، هدی دارد، کلمه هدی دارد. این نقل از آقای شرقاوی. من چون ندیدم نمی‌دانم. بله.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دانلود فایل‌ها

MP322MBدانلود
WORD353KBدانلود
PDF346KBدانلود
برچسب ها: 1403-1404فهرست الحدیث
قبلی فهرست الحدیث (جلسه11) سه‌شنبه 1403/12/21
بعدی فهرست الحدیث (جلسه13) جمعه 1403/12/24

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

اصول فقه

فقه

حدیث