معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1394
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1394
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1394
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1394
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

خارج فقه (جلسه69) چهارشنبه 1394/11/28

1395-1394، فقه، مکاسب محرمه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

بحثی را عرض کردم و مرحوم آقای حاج شیخ هم مفصل مطرح کردند و مرحوم استاد همان بحث‌های ایشان را تلخیص کردند. و آن به عنوان اینجا در این کتاب صفحه 473 جلد 1 به عنوان حقیقة النیابة علی العبادات، به این عنوان مطرح فرمودند.

دیروز توضیح دادیم، البته انصافش در کلمات مرحوم حاج شیخ مرتب‌تر است. اینجا کمی متأسفانه در کلمات ایشان یک کمی خیلی مرتب نیست.

بحثی که در اینجا می‌شود چون مخصوصاً الان کاملاً رواج پیدا کرده است، اجرت بر عبادات فائته، مثل نماز و روزه و اینها که کاملاً متعارف شده، این بحث بعدها یعنی اخیراً بین شیعه، البته اصل خود قضاء از میت خودش هم محل کلام بوده است.

عرض کردم سابقاً یکی از رساله‌هایی که مرحوم سید بن طاووس نوشته، معروف است که این سید اجتناب می‌کرده از افتاء. می‌گوید بعد از اینکه خداوند به پیغمبرش فرمود تقبل علینا بعض الاقابیل، این شدت را با پیغمبر به کار برده، دیگر ما حساب کار خودمان را کردیم و وارد افتاء نشدیم. رحمة الله علیه

آن وقت ایشان یک بحث قضاء میت را نوشتند مفصلاً. به نظرم نسخه‌اش هم موجود نباشد همین مقداری است که جواهر نقل کرده است.

س:

ج: چاپ شده؟

س:

ج: می‌دانم، از همان مقدار وسائل جمع کردند، مستقلاً نگاه کنید فکر کنم…

س:

ج: پیدا کردند؟ در ذهن من سابق این بود، سابق حالا چون دیگر ذهن ما مال خیلی قبل است. چهل پنجاه سال قبل.

قیاس سلطان الوار لسکان الثری، به ذهنم می‌آمد که

س:

ج: نه، کار به آن نداریم، چرا دیده بودم که بعضی‌ها جمع کردند. اما به نظرم روایات را از کتاب وسائل جمع کردند. اما اینکه نسخه مستقلی الان داشته باشد، این نسخه

س:

ج: عرض کردم جمع کردند، خب همان حرف من، وسائل هم به نظرم از ذکری گرفته است. ببینید دو بحث است. یک بحث این است که خود کتاب کامل نسخه داشته باشد، در ذهن من حالا این طور است. حالا نمی‌دانم کامپیوتر چه کار کرده… آنی که به ذهن من است به لحاظ کتابشناسی خود کتاب نسخه‌اش موجود نیست. به ذهن من اینطور است. اگر چاپ شده این به مطلب من اضافه می‌شود. آنی که چاپ کردند جمع آوری است، آنی که در کتاب‌های دیگر آمده جمع کردند و چاپ کردند. آن بحث دیگری است حالا. و آنهایی که اینها چاپ کردند بیشتر قسمت، نه بیشتر فقط قسمت حدیث است. خود نحوه استظهار سید بن طاووس و استدلالش و اینها را و البته عرض کردم کرارا و مرارا و تکرارا، سید بن طاووس با اینکه در قرن هفتم است ایشان متوفای 664 است، هشت سال بعد از حمله مغول به بغداد، 656 هلاکو به بغداد حمله کرد، ایشان و بعد در بغداد ماند، بعد از خرابی بغداد، بلکه به عنوان نقابة الاشراف که یک منصب اجتماعی بود. کارش رسیدگی به نسب سادات بود، انساب سادات را بررسی، مثلاً سادات فلان منطقه درست است یا نه، این یک چیزی بود به اصطلاح امروزه NGO به اصطلاح امروزی‌ها، نهادهای غیر حکومتی، یک چیز متوسطی بود ما بین مردم و دولت، از طرف دولت هم تعیین می‌شد. بنام نقابة الاشراف.

خوب است زمان ما هم درست بشود این نقابة الاشراف کار خوبی است. به هر حال این نقابة الاشراف، نقیب الاشراف هم شد اما زمان هلاکو، از 656 تا 664 که وفات ایشان است در بغداد، ایشان نقیب الاشراف هم بود. و عرض کردم چون مرحوم سید بن طاووس حالا غیر از آثار روایی‌اش معلوم می‌شود که خیلی مصادر داشته است. عرض کردم حتی ایشان از نسخی نقل می‌کند که تاریخ کتابتش قبل از شیخ است. مثلاً می‌گوید تاریخ این نسخه 337 است یا چند، و این کتاب‌ها در اختیار شیخ هم نبوده، اصلاً شیخ اسمی از اینها نبرده، خیلی واقعاً شخصیت قابل استفاده‌ای است سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه.

در همین کتاب هم خیلی روایات آورده که الان نداریم ما، منحصر به همین کتاب است.

و این طبیعی است چون ما می‌دانیم ایشان مصادری در اختیارش بوده که در اختیار دیگران نبوده است. انما الکلام حالا اینکه آیا اجازه داشته یا نداشته، اجازه‌اش درست است یانه، آن نسخ قابل اعتماد هستند یا نیستند، حکم مرسل پیدا می‌کنند؟ آن بحث دیگری است حالا من فعلاً در حجیت بحث نمی‌کنم. آن بحثی را که الان دارم می‌کنم در بحث وجود و واقعیتی است که در خارج بوده است. آن بحث حجیت جداگانه است.

س:

ج: دقت ایشان را که نمی‌دانم چه عرض بکنم، چون مقایسه نکردم. اما اصولاً ایشان حدیث‌شناس نیست آن قدر، شاید مرادشان از دقت این است. خود من خیلی اعتقاد داشتم، یک جایی دیدم در همین کتابش یک کتابی است فرج المهموم است یا یک کتاب دیگرش، مثلاً یک روایتی از عمر سعد در یک کتاب

س:

ج: نفس المهمومش نه، یک جای دیگر، فرج المهموم یا فرج الهموم، دو تا اسم است. یک کتاب دیگر هم دارد، احتمال می‌دهم آنجا دیدم. می‌گوید اول ما فی هذا الخبر راویه عمر بن سعد و هو قاتل الحسین(ع)، خیلی خنده‌دار است، عجیب و غریب است، این عمر بن سعد راوی است که نصر بن مزاحم ازش نقل می‌کند چه ربطی به عمر سعد ملعون دارد. خیلی این عبارت ایشان برای ما خیلی زننده بود، یعنی فکر نمی‌کردم ایشان این مقدار راجل باشد در رجال، خیلی، این نصر بن مزاحم دارد البته خودش هم بحث دارند که این عمر سعد کیست؟ در کتاب صفین نصر بن مزاحم نقل می‌کند از عمر بن سعد، این ربطی به عمر سعد قاتل امام حسین(ع) ندارد، اصلا چه ربطی دارد؟

غرض یک چیزی ما این دفعه از ایشان دیدیم که خیلی برای ما تعجب آور بود که مثلاً ایشان در شاید تسامحشان مراد این است،

س:

ج: فرج الهموم یا فرج المهموم، اول ما فی هذا الخبر ان راویه عمر بن سعد و هو قاتل الحسین(ع)، خیلی خنده‌دار بود حرف.

به هر حال و یکی هم مسئله خب ارزش علمی آنها، به مجرد اینکه بگوییم نسخه‌ای تاریخش فلان است، این چه قدر ارزش علمی دارد؟ یعنی متعارف علمای ما نبوده که با تاریخ نسخه حساب بکنند. شاید این که گفتند دقیق نیست مرادشان این است. اما اینکه در متن تصرف کرده باشد کم و زیاد نمی‌دانم، الان نمی‌دانم.

چون دو تا بخش است، یک بخش تحمل و اسباب تحمل و نسخه‌شناسی و مباحث اینجوری، اجازه و صحت اجازه وبطلان اجازه است. یک بحث در متن است. در متن چقدر دقت دارد، آن را الان من نمی‌دانم.

علی ای حال عرض کردم خدمت شما که اصل مطلب این بود که عبادات استیجاری کاملاً متعارف شده الان. این بین اصحاب عده‌ای، الان هم منکر داریم دیگر، عده‌ای از اصحاب منکرند و می‌گویند نمی‌شود عبادت استیجاری، پول بدهید نماز بخوانند نمی‌شود. داریم ما منکر هم داریم که می‌گویند این نمی‌شود و درست هم نیست. این بحث الان بیشتر مطرح شده است. و لکن دیروز عرض کردیم بحث از یک زاویه نیست. مرحوم حاج شیخ محمد حسین از سه زاویه بررسی می‌کند.

حالا دو زاویه‌اش خیلی مهم است. یکی اینکه اصلاً تصویر نیابت می‌شود یا نمی‌شود؟

خوب دقت بکنید. کار به پول ندارد، پول هم نباشد، مجانی، این اشکالی است که ایشان از شیخ من الاستاد، یعنی صاحب کفایه نقل می‌کند، چون عبادت قوامش به قرب است، قرب چیزی نیست که قابل نیابت باشد. چون وقتی شما می‌گویی من نمازم  را از طرف میت قربة الله، مرده رفته پی کارش، مخصوصا معروف این طور است دیگر، با موت احکام ساقط می‌شوند دیگر. این مرد و رفت پی کارش و احکامش هم تمام شد، نه ادایی در آن هست و نه قضایی برایش هست. آن وقت من چطور بگویم اتقرب الی الله من تقرب بکنم این برای اوواقع بشود. این طور که نقل کرده ایشان مثل قرب مکانی حالا مثلاً مثال ایشان. من عرض کردم به جای این تعبیر قرب مکانی، فنی‌تر این است، ای کاش ایشان این جور می‌گفت. قصد قربت اصولاً جزء اعمالی است، حالا اعمال جوانحی، اعمال قلبی که قابل به اصطلاح نیابت نیست. چون ما عرض کردیم عده‌ای از اعمال طبیعتاً قابل نیابت نیستند مثل خوردن، نمی‌شود بگوییم من از طرف فلانی خوردم، خب این بخورد که او سیر نمی‌شود، خوردن تابع نیابت نیست. شاید نظر کفایه این بوده، اگر این جور تعبیر می‌کرد بهتر بود.

س:

ج: نه تنزیل نمی‌گیرد، می‌گوید اصلاً تنزیل نمی‌گیرد. چرا؟ چون قرب الی الله مثل قرب مکانی است. حالا اگر به جای این مثال، حالا یک مثال دیگر من بزنم خدمت شما، بگوییم مثلاً مکان، شما مکان را می‌توانید تنزیل بکنید؟ خب نمی‌توانید. مثلاً اینجا بگویند دو رکعت نماز بخوان به منزله اینکه در حرم حضرت معصومه(س) باشید. این نیابت بر می‌دارد؟ این تنزیل بر می‌دارد؟ چون نیابت یک نوع تنزیل است. حالا این مثال من خیلی روشن است دیگر، خیلی مثال واضحی است. در فقه ما این را داریم، در فقه به این عنوان داریم: آیا می‌تواند روزه یک روز را بگیرد به عنوان قضاء از روزهای خاص، مثلاً روز عرفه خیلی روزه‌اش مستحب است، بگوید امروز را روزه می‌گیرم قضای عرفه، چون عرفه نگرفتم. مشکلش چیست؟ روزه هر روز خودش فی نفسه مستحب است، دقت کردید؟ با نیت قضا یعنی ثواب یک روز معین به او داده بشود. و الا خود هر روز روزه‌اش مستحب است. این مثال در آنجا و لذا بعضی آنجا می‌گفتند این نیابت برنمی‌دارد، دقت کنید، قضا بر نمی‌دارد. قضاء مثل نیابت است، فرقی نمی‌کند. می‌گوید من امروز روزه می‌گیرم به عنوان قضا، می‌گویند نه امروز که گرفتی مال همین امروز است، ثواب امروز، شما می‌گویید به جای روز عرفه، این به جا تأثیر نمی‌کند، روشن شد؟ این تنزیل تأثیرگذار نیست. نمی‌تواند کاری بکند. مثال دیگری که من زدم، مکان، شبیه عبارت کفایه اگر راست باشد، که آقای خویی هم اینجا آوردند نوشتند بعضی از اجله، می‌گوید مکان قابل نیابت نیست، قرب مکانی. قرب الی الله هم قابل نیابت نیست.

پس یک بحث سر این است خوب دقت بکنید. اصلاً نیابت در قصد قربت تصویر می‌شود یا نمی‌شود؟ این یک بحث است. این اصلاً پول هم در آن بحث نیست اصلاً پول نباشد مجانی. همان مثالی که من زدم به نظرم خیلی واضح‌تر از مثال کفایه است. شما اینجا بلند می‌شوید می‌گویید دو رکعت نماز بخوانم به قصد اینکه در حرم حضرت معصومه باشم، تنزیلش می‌کنم به حرم حضرت معصومه، خب این تنزیل ثابت               قصد بکنید چه فایده‌ای دارد؟ یک بحثی است که، یعنی در حقیقت یک تصویر، این که ایشان نوشته: حقیقة نیابة علی العبادات، یک بحث این که این نیابت چه هست؟ بحث پول نیست، اصلا بی پول، و لذا شما مثلا رفیقتان فوت کرده است، دو سال نماز نخوانده است، خودتان بی‌پول، می‌گویید من از طرف ایشان قضا می‌خوانم قربة الی الله، این می‌خواهد بگوید که در عبادات قربة الی الله معنا ندارد، مقصد میت است، آن اشکال میت که کلی است اصلا ربطی به اینجا ندارد، روشن شد که چه می‌خواهم عرض کنم؟ پس یک بحث این است که نیابت در عبادت چه دارد؟مشکل‌اش هم در سر قصد قربت است، این است که مطرح کردم، این که مطرح شد. چطور می‌شود که شما قصد قربت کنید، این قربت برای یکی دیگه واقع بشود؟ خوب دقت کنید، مثل اینکه شما غذا بخورید، خوردن برای کس دیگر واقع بشود، پس این روشن شد؟ در حقیقت یک بحث راجع به خود نیابت است در عبادات، و مشکل‌اش همین‌طور که ایشان تقریبی فرمودند، مشکل این آقا، این که قصد قربت متمشی نمی‌شود،و عبادات هم قصد قربت می‌خواهد، و قصد قربت شما، قصد قربت منوب عنه نمی‌شود. نائب قصد قربت بکند، خب بکند، مال نائب است.

س:

ج: خب همین اگر قربت نباشد عبادت نیست.

س:

ج: حالا در واجب در میت، در مستحب که حی هم اشکال ندارد. فرض کنید نماز شب می‌خواند برای برادرش که الان زنده است، من باب مثال، برای پدرش که زنده است، چون بنا بر معروف نماز شب برای احیاء می‌شود خواند.

می‌گوید شما چطور با این عمل تقرب، تو می‌گویی قربة الی الله، این قربة الی الله تو چطور برای آن شخص واقع می‌شود؟ اشکال روشن شد؟

یک دفعه اشکال این است، این ربطی به پول و اجاره و اینها ندارد. یک دفعه اشکال این است که قصد قربت با گرفتن اجرت متمشی نمی‌شود. متأسفانه در این کلمات حضرت استاد قدس الله سره هم عنوانش خرابی دارد هم معنونش خرابی دارد هر دو خرابی دارد. ایشان باید می‌نوشتند حقیقة النیابة علی العبادات و عن العبادات و اخذ الاجرة علیها، چون دو تا بحث است، نه یک بحث. یک بحث حقیقت نیابت، مثل همین مثالی که برای شما زدم، خب خیلی مثال عرفی روشن، یعنی عرفی شرعی. آیا می‌شود شما در این اتاق نماز بخوانید بگویید به نیت این که من این نماز را مثل نماز حرم حضرت معصومه(س) قرار دادم. این تنزیل درست است؟ خب درست نیست.

س:

ج: چه اشکال دارد؟ می‌خواهد بگوید مثل قرب مکانی است.

س:

ج: یعنی اینها در ذهنشان این جور آمده که قرب یک چیزی مثل اکل است، یک چیزی است که نیابت بر نمی‌دارد.

من اگر می‌خواهم قرب کنم مال خودم، شما هم مال خودتان، من بگویم نماز شب از طرف شما می‌خوانم که شما تقرب الی الله پیدا کنید، می‌گوید نمی‌شود، شما نمی‌شود تقرب الی الله پیدا کنید، من تقرب الی الله پیدا می‌کنم. این قرب برای شما نمی‌شود. اشکال روشن شد؟

اشکال این است. اگر اشکال این است خب این یک بحث است. این ربطی به اخذ اجرت ندارد. اصلاً من از طرف میت نمی‌توانم نماز بخوانم، این اخذ اجرت نمی‌خواهد، از طرف حی نمی‌توانم مستحب نماز شب بخوانم، نمی‌توانم زیارت حضرت معصومه(س) بکنم، اینهایی که قصد قربت می‌خواهد. بحث دوم …

س:

ج: خب آن نص دارد، اگر نصش قابل قبول باشد. چون خیلی‌هایش هم ندارد، آن صورت قبر هم ندارد، بعضی‌هایش دارد. آنی که از پیغمبر(ص) دارد که مثلاً سلموا علیه، صلوا علیه قالوا یا رسول الله و ان کنت میت، بعد ما ارمت، ارم در آنجا، ارم یعنی پوسیدن استخوان، فان صلاتکم تبلغنی. من یک شب تصادفاً در مسجدالنبی بودم، سنی وهابی هم بود داشت این را می‌خواند، تعجب آور بود، چون اینها خیلی مخالفندبا این حرف، فان صلاتکم تبلغنی، صبح بود، بعد از نماز صبح بود، نشسته بود در همان مسجد النبی این حدیث را خواند. حتی آن ضبط کلمه ارمت، ارمت، علم و ضرب به اصطلاح از دو باب.

علی ای حال فقال ان الله حرم علی الارض اجساد الانبیاء، این روایت را اهل سنت هم دارند. خیلی عجیب است یعنی چیز غریبی است. آن بحث دیگری است، در آن صورت ندارد.

حالا این راجع به این، مسئله الان روشن شد؟

بحث دوم این است که ما در نیابت تصویر قربت می‌کنیم اما چون شما پول می‌گیرید قربت محقق نمی‌شود. چون شما پول می‌گیرید دقت می‌کنید؟ پول می‌گیرید که این نماز را بخوانید، حالا که پول می‌گیرید این نماز را بخوانید، پس قربت محقق نمی‌شود، اجرت موثر است. و من فکر می‌کنم در کلمات استاد هم یک کمی گفتیم می‌خوانیم حالا به هر حال برای احترام بزرگواران، عرض کردیم دیروز وجه اول این بود ما ذکره المصنف دیگر حالا چون می‌خواهیم این را تند تند تقریباً بخوانیم، آن نق نق‌هایمان در همان وسط می‌گوییم، بحث کلی را هم آخر می‌گذاریم.

ان الاجیر یجعل نفسه بدلا عن المیت، این از جواب شیخ انصاری. عرض کردم خدمتتان سابقا هم عرض کردیم در همین بحث، حالا بعد هم انشاء الله می‌گویم. این مطلب امکان دارد چون بحث تنزیل است. تنزیل امکان دارد. من الان اجمالاً عرض بکنم بعدبرسیم در عبارات تطبیق بکنیم.

عرض کردیم آنی که معقول است و ممکن است و بیشتر واقع شده، ما در بحث‌هایی که در مقام ثبوت چند تا تصویر بکنیم، اینها را قبول نمی‌کنیم، چون مقام ثبوت در اعتباریات خیلی واسع است. احتمال است دیگر همین اعتبار است تابع اعتبار است. لذا هیچ وقت ما در مقام اعتبارات مقام ثبوت را از اثبات جدا نمی‌کنیم، مقام ثبوت و اثبات یکی است.

ببینید در مقام تصویر ده‌ها جور می‌شود تصویر کرد در عبادت. لکن سه نحو آن تقریباً می‌شود گفت که قابل تعقل است و قابل آثار است.

نحو اول تنزیل بدن باشد. تنزیل بدن نه به این، اینجا که مرحوم ایشان نوشته یجعل نفسه بدلا عن المیت، این مرادش این معنایی که من گفتم نیست. می‌گویم کمی کلمات بزرگان هم خلط شده است. تنزیل بدن معنایش چیست؟ معنایش این است که منی که نائب هستم فرض می‌کنم منوب عنه، آن وقت چون فرض می‌کنم منوب عنه طبق قاعده باید تمام آثار این فرض مراعات بشود، خوب دقت بکنید. مثلاً این طور نیست که لفظ باشد، ما در بحث اول هم عرض کردیم، بحث‌های قانونی خیلی دقیق است، باید دقیقاً تمام خصوصیات حساب بشود. اگر تنزیل بدن شده، امکان دارد؟ بله، هیچ مشکلی ندارد. مثلاً در موارد حج مندوب تنزیل بدن امکان دارد، لکن این آثار دارد، این طور نیست که لفظ باشد. آثارش این است که اگر نائب رفت مکه و احرام بست، بگوییم این منوب عنه هم حالت احرام، احرام محرمات حرم، احرامی نه حرمی، دیگر مثلاً زن برایش حرام می‌شود، نمی‌دانم فلان، همین جور برایش حرام می‌شود دیگر امور. با اینکه یک شهر دیگر هم هست. تنزیل بدن اینکه یجعل نفسه، تنزیل بدن لفظ نگویید عادت کردند آقایان یک لفظی بگویند، اگر شما تنزیل بدن گرفتید باید به لوازمش التزام، تا آن آقا از احرام خارج شد، طواف نساء کرد و همه کار انجام داد، این آقا هم اینجا از احرام خارج می‌شود. تنزیل بدن معنایش این است. حالا مثلاً یک کسی گفت آقا برو حرم حضرت معصومه(س) زیارت بکن، خب وقتی زیارت کردن تنزیل بدن باشد، باید به طرف بگوییم من ساعت، فرض کنید مثلاً طرف در این ساعت بلانسبت در توالت نباشد، خب این مناسب با زیارت نیست که آدم در توالت باشد، اگر تنزیل بدن شد باید به تمام لوازمش ملتزم بشویم. لذا خوب دقت بکنید ما عرض می‌کنیم که تنزیل بدن ممکن است و معقول است، و ممکن است عقلاء هم قبول کنند، اما این واقع نیست. ما تنزیل بدن در نیابت نداریم اما ممکن است، این را به خاطر این عبارت ایشان که ان یجعل نفسه بدلا، ایشان خیال کردند یجعل نفسه همین جور یللی تللی گفتیم ما آقا نفس من بدل و بعد هیچ آثارش را ملتزم نشویم. این جعلش لغو است خب اصلاً. لذا خوب دقت بکنید ما در باب اعتبارات و تنزیل‌ها همیشه قائل هستیم که اینها به اصطلاح عرض عریضی دارند تابع جعل و تابع اعتبارند. و در اینها باید دنبال معقولیت نباشیم، دنبال مقبولیت باشیم.

س:

ج: نه، دیگر چادر تنزیل این طرف نه، آن طرفش را ما کردیم. این تنزیل هم ممکن است بشود، چرا، ما تنزیل آن طرف کردیم آخر، تنزیل شما این طرف می‌خواهید بکنید، روشن شد؟

س:

ج: شما می‌خواهید از دو طرف باشد. اشکال ندارد ممکن است. این هم یکی از آثارش است. بگوید تو هم باید چادر بپوشی مثل همان مثلاً فلان. ممکن است حد امکان دارد، مقبول نیست، واقع، راست است این مطلب،

س:

ج: نیست، ما در زندگی این کار را نمی‌کنیم. آن وقت خوب دقت بکنید، تنزیل و اعتبار در اصطلاح ما این است: اعطاء حد شیء لغیره، یعنی جعل شیء برای غیر واقعش. این اسمش تنزیل است.

هر وقت شما تصرف در واقع کردید این می‌شود تنزیل.

یک وقتی مشهد بودیم، زیارت نامه می‌خواندند، گفت زیارت حضرت را از طرف خودم و پدرم و مادرم. این طرف خودم غلط است، طرف خودم تنزیل نمی‌خواهد. این قاعده این است که شما هر عملی انجام بدهید مال خودتان است. لذا خودتان قصد نمی‌خواهد،

س:

ج: طبعاً همین طور است دیگر.

س:

ج: اجازه بفرمایید، عمل خودش، عمل یا اجسام یک واقعیتی دارند. اگر شما…

س:

ج: چرا، اجازه بدهید، معنا دارد، امکان دارد نه اینکه ندارد.

س:

ج: چون اعتبار نکردیم.

س:

ج: عزیز من چون تنزیل بدن نکردیم، تنزیل عمل است. قبول، سلمنا، ما هم نمی‌گوییم چادر سر بکند، لکن چون تنزیل بدن نکرده، من می‌خواهم بگویم وقتی گفتی تنزیل بدن باید به آثارش ملتزم بشویم، چون تنزیل بدن نیست، اما امکان دارد.

س:

ج: باشد، تنزیل خودش تصرف در خارج است. اگر گفت نه، شما وقتی می‌خواهیداز طرف کسی، باید آن طرف هم همین حالت را بگیرد. چه مشکلی دارد؟ مشکلی که ندارد، نیست این. اشکال را دقت بفرمایید. این کار را ما نمی‌کنیم.

پس ما یک واقع داریم، یک اعتبار داریم. اعتبار تصرف در واقع است. لذا اگر شما گفتید نماز می‌خوانم، نیت نمی‌خواهد نماز ظهر وقت ظهر خواندید، الان اگر گفتید نماز صبح می‌خوانم، این نیت نمی‌خواهد یعنی قضاءاً چون وقتش نیست. اما اگر شما سر ظهر خواندید نماز را، این نماز نیت نمی‌خواهد، اداء و قضاء گفتند نیت نمی‌خواهد، برای همین جهت احتیاج ندارد به تصرف. احتیاجی به بیان ندارد.

اما گفتید نماز شب می‌خوانم از طرف فلان، این می‌خواهد. نماز شب می‌خوانم از طرف خودم، این نمی‌خواهد، نماز شب از طرف خودم که نیت نمی‌خواهد. چرا؟ چون عمل هر کسی تابع خودش است، مال خود ذات است.

آن وقت تنزیل که می‌آید، تنزیل اعطاء حق شیء لغیر است.

س:

ج: خب همان تنزیل دیگر، تنزیل …

س:

ج: خود تنزیل یک اعتبار است.

س:

ج: همین، چون می‌خواهیم بگوییم یک تکوین دارد و یک تنزیل دارد. تکوینش این است که نماز شب را او خوانده، تنزیلش این است که برای پدرش می‌خواهد قرار دهد.

حالا که آمد تنزیل ممکن است بگوید من، این امکان دارد، محال که نیست حالا بگوییم وقت زیارت چادر هم بپوشد، این محال است؟ محال که نیست که. متعارف نیست، مقبول نیست، جا نیفتاده، نشده، عملاً نشده، قبول هم داریم عملاً، این را که منکر نیستم که، من دارم تصویر می‌کنم. پس یک چون ایشان فرمود یجعل نفسه بدلا، پس یک: خودش را جای او قرار بدهد. این لفظ نیست خوب دقت بکنید. اگر گفتیم نیابت یعنی نفس خودت را، بدن خودت را بدن غیر، می‌گوییم پس باید به لوازمش هم التزام پیدا بکنید.

اگر شما احرام حج بستید، آن طرف هم باید در شهر خودش چون مثلاً مستحب است، یا پیرمرد است واجب است نمی‌تواند برود، نائب گرفته در واجب. باید بگوییم از لحظه‌ای که شما احرام بستید بدن او هم در احرام است. خب این نیست. من که نمی‌خواهم بگویم هست. قابل تصویر هست، اما نیست. ما چنین کاری نمی‌کنیم.

این که یجعل نفسه بدلا عن المیت فی الاتیان، ببینید می‌گوید فی الاتیان، اتیان یعنی عمل. ما یک: تنزیل بدن، دو: تنزیل عمل، سه: تنزیل ثواب. ما معتقدیم احتمالات خیلی زیاد است، این سه احتمال معقول‌تر و صریح‌تر است.

س:

ج: مثل بدن میت حساب کند خودش را.

س:

ج: پوسیده شده باشد، تنزیل که احتیاجی ندارد…

س:

ج: تنزیل که احتیاج به وجود خارجی ندارد …

س:

ج: باز شما تکوین و تنزیل را با همدیگر خلط فرمودید.

ببینید دو، من عملم را برای دیگری کأنما دیگری عمل را انجام داده، عمل من، نه بدن من، بدن من بدن خودم است. لکن این عمل را مثلاً میت باید نماز می‌خواند، یک هفته نخوانده، من نماز یک هفته را می‌خوانم، این را برای میت قرار می‌دهم، این نماز را برای میت قرار می‌دهم. فکانما میت این یک هفته را خواند. فراغ ذمه حاصل می‌شود. اگر تنزیل عمل بود، لازم نیست بدن من عین بدن میت بشود، کاری اصلاً به آن جهت نداریم. او ممکن است زن باشد این مرد باشد، او ممکن است فرض کنید کذا باشد، هیچ ربطی به هم ندارد. اصلاً نمی‌خواهد بدنش موجود باشد.

س: تنزیل ثواب، چون اعمال ثواب هم دارند، بگوییم تنزیل ثواب.

عرض کردیم در اینجا از مرحوم آشیخ محمد تقی شیرازی نقل شده که در عبادات استیجاری حقیقتش تنزیل ثواب است. تنزیل عمل را هم قبول نکردند.

س:

ج: خب این را می‌شود در فقه آورد، به عنوان اینکه یترتب، چون مستحب است یعنی، به عنوان استحباب و اینها چرا.

س:

ج: ما آنی که خلاصه‌ای که ما عرض می‌کنیم، چون خلاصه‌اش را عرض کنم، بعد هم نتیجه نهایی را به بیان دیگری عرض  می‌کنم.

خلاصه‌ای را که ما عرض داریم این است که انصافاً در عبادات نیابی تنزیل بدن نیست، لفظ نیست لفظ، این بحث واقعی است، یعنی بحث قانونی است. و ظواهر نصوص این است که در باب واجبات تنزیل عمل است. و الا فراغ ذمه پیدا نمی‌شود. و در باب مستحبات تنزیل ثواب است.

یعنی در باب مستحبات آنجا هم می‌شود عمل فرض کند، مثلاً بگوید آقا من عملی که الان زیارت حضرت معصومه(س) می‌کنم عمل فلانی، ممکن است، بدن هم بدن، همه‌اش ممکن است. لکن متعارف در باب مستحبات تنزیل عمل نیست، تنزیل ثواب، و لذا در روایات هم دارد که اگر این کار را کردید ثوابش به او می‌رسد، ثواب تو هم محفوظ است. ببینید، ثواب تو هم محفوظ است.

معلوم می‌شود نکته‌ای را که در اینجا تصرف کرده، ثواب است.

آن وقت در اینجا از شیخ نقل کرده: الاجیر یجعل نفسه بدلا عن المیت، این نفسه بدلا مرادش تنزیل عمل است. خوب دقت بکنید. مراد ایشان تنزیل عمل است. چون تنزیل بدن عرض کردم متعارف نیست و گفته هم نشده. من فقط تصویرا گفتم.

س:

ج: باشد، بدنش را قرار نمی‌دهیم، می‌شود تفکیک کرد، اعتبار است دیگر، در مقام اعتبار واسعه.

لذا گفت فی الاتیان بتکالیفه، ببینید، یجعل نفسه بدلا فی الاتیان، یعنی عمل، اتیان بتکالیفه یعنی عمل.

س:

ج: می‌دانم، اگر به خاطر عمل شد که دیگر نکته‌ای ندارد که بگوییم تنزیل بدن، می‌گوییم تنزیل عمل.

س:

ج: خب همان است دیگر، قبول کردم، اما وقتی می‌گوییم تنزیل بدن، از نظر قانونی می‌توانیم برایش اثر خاص بار کنیم. نکردیم، می‌شود. نمی‌دانم مثل اینکه یا کلام من فارسی نیست و یا مشکل دارد. امکان دارد نه اینکه، اما اگر گفتیم باید ملتزم بشویم. خوب دقت بکنید، به آثارش باید ملتزم شویم. اما این نیست واقعاً الان در نیابت این نیست. چه با اجاره چه بدون اجاره. اما امکان دارد بشود این کار را بکند. بگوید آقا شما وقتی می‌خواهید بروید زیارت، یک کاری بکنید من رو به قبله بنشینم مثلاً، در همان لحظه‌ای که شما دارید زیارت حضرت معصومه(س) می‌کنید، کأنما من فرض کنم در حرم حضرت معصومه(س) هستم. می‌شود، خب اشکال دارد این؟ خب امکان دارد، اما این متعارف نیست، چنین چیزی متعارف نیست که بیاید منوب عنه بگوید تو وقتی نیابت کن که من هم حالت زیارتی به خودم بگیرم.

چرا؟ چون آن نظر به ثواب است، حالا می‌خواهد خواب باشد، بلا نسبت توالت باشد، هر کجا که می‌خواهد باشد، ثوابش برای او محفوظ است.

فالمنوب عنه یتقرب الیه، ببینید به فعل نائبه، خوب دقت کردید؟ من می‌گویم تنزیل فعل است، چون کلمه نفس را به کار برد. این اشکال این را دیروز خواندیم دیگر نمی‌خواهم تکرار کنم.

و فیه آن وقت این تصویر شیخ رضوان الله تعالی علیه، این است، خلاصه‌اش این است: ما با این عبادی خودم تنزیل، عمل عبادی من نماز به قصد قربت، این نماز به قصد قربت را برای میت قرار دادم. چه اشکالی دارد؟ همچنان که نماز ثوابش می‌رسد، قصد قربت هم می‌رسد، همه با هم، من تنزیل کردم در همه‌اش.

بعد و فیه، آقای خویی دیروز اشکال آقای خویی را خواندیم، اما اخذ الاجره اما لتنزیل، من تعجب می‌کنم ایشان چرا اخذ اجرت را مطرح کردند، این بحث دیگری است اصلاً. بحث الان در تفسیر نیابت است نه در بحث اخذ اجرت. اخذ اجرت یک بحث دیگری است. روشن شد در مقدمه‌ای که من عرض کردم؟

در تصویر نیابت می‌گوید اگر اصلاً قصد قربت قابل نیابت نیست مثل اکل است. یک بحث است. یک بحث دیگر این است که شما اگر قصد قربت را پول گرفتید، دیگر قربت نمی‌شود. لذا ایشان می‌گوید ان اخذ الاجره اما، اصلاً از بحث خارج شدیم، نفهمیدیم که اشکال ایشان چیست؟

بعد مسئله دوم دیگر من چون سریع می‌خوانم نمی‌خواهم، ما ذکره المصنف فی رسالة القضاء من ان النیة، این را هم مرحوم آشیخ محمد حسین نقل می‌کند از مرحوم شیخ انصاری، مشتملة علی قیود، خود نیت قیودی دارد، منها کون الفعل خالصا لله، منها کونه اداءاً و قضاءاً، عن نفسی، این کونه عن نفسه نمی‌‌خواهد، قضاءاً عن نفسه هم طبیعت خود عمل است. در وقت انجام قصد نمی‌خواهد نیت نمی‌خواهد. در وقت انجام داد برای خودش، لذا این قسمتی که ثواب به او برسد یا عمل، عمل او بشود این تنزیل نمی‌خواهد. حالا نمی‌دانم چرا مرحوم شیخ نوشتند؟

عن الغیر، عن  الغیرش درست است. اما عن نفسه که نمی‌خواهد. باجرة او بغیرها، و کل من هذه القیود غیر مناف لقصد الاخلاص و الاجرة فی ما نحن فیه، این هم خیلی عجیب است باز رفتند روی اجرت، شاید کلام شیخ در بحث اجرت بوده. انما وقعت اول بالذات بازاء قید الثانی، أعنی عن نیابة عن زید الی آخر، ایشان فرمودند اولاً، ثانیاً، کلام مرحوم آشیخ محمد حسین را نقل کردند، نگاه بفرمایید. کلام خود آشیخ محمد حسین هم روشن نیست، بحث اجرت مطرح نیست اینجا، بحث نیابت است. اگر بحث اجرت مطرح باشد، همان جوابی که داعی بر داعی گفتیم جواب همان جواب است. احتیاج ندارد.

الثالث ما ذکره شیخنا الاستاد، مرحوم نائینی قدس الله نفسه، توجیها انه لا شبهة فی عدم اعتبار المباشرة فی فعل المنوب عنه، یعنی ما در جایی نائب می‌شویم که مباشرت در آن شرط نباشد. اگر مباشرت در آن شرط باشد که نیابت معنا ندارد، مثل خوردن، خوردن که نیابت بر نمی‌دارد. بل جاز للغیر الاتیان بالفعل عنه نیابة، می‌تواند انجام دهد. ویجوز تبرع عنه فی ذلک من دون عن یعتبر قصد القربة فی الامر التبرعی، بل اعتباره فی فعل نائب بالاجل اعتباره فی المنوب عنه، اگر نائب هم قصد قربت، ثم لا ریب فی ان هذا الامر التبرعی یصبح واجباً اذا وقعت علیه الاجاره، این همان مطلبی است که چندبار هم دیروز و پریروز در خلال صحبت‌ها عرض کردیم، خیلی راحت، آقا اگر شخصی فوت کرده باشد، شما می‌توانید از طرف او نماز بخوانید؟ تبرعاً؟ بله، خب همین کار که درست شد، قصد قربت که درست شد، همین را در مقابلش پول می‌گیرد چون عمل محترمی است. خیلی راحت است این و هیچ مشکل خاصی ندارد. این را مرحوم نائینی به این بیان فرمودند: لا ریب فی ان هذا الامر التبرعی یصبح واجباً، دقت کردید چه شد؟ من نمی‌فهمم اینها بحثشان ظاهراً سر اجرت است دیگر و الا، بحث اولش سر نیابت بود، من نمی‌فهمم می‌گویم خلط شده، خیلی حالا ما هر چه می‌خوانیم متوجه نمی‌شویم.

س:

ج: بله، اصلاً نحوه بحث نمی‌دانم یا من بد می‌فهمم یا…

و بعد هم والتحقیق، حالا چون سه چهار تا اشکال فرمودند. من هم مزاجاً اهل سه چهارتایی نیستم، یک و دو و سه و چهار آقایان دارند. و التحقیق فی ان الامر الاستحباب، جواب خود آقای خویی. آقای خویی می‌فرمایند که یک امر استحبابی متوجه الی جمیع الناس، ناس هم نباید مرادشان باشد، مومنین هستند، و الا سنی‌ها و مسیحی‌ها که بر نمی‌دارد که، متوجه الی جمیع الناس لنیابة فی العبادة عن المیت، این را من واقعاً نمی‌دانم ایشان در اینجا فرمودند التزام فقهی به آن دارند؟ من که هنوز نفهمیدم اصلاً معنای این عبارت چیست. حالا مثلاً دهها نفر می‌میرند هر روز، فرض کنید نماز هم نخواندند، مخصوصاً آقای خویی کنایه از این که فاسق و فاجر هم باشد باید قضاء بشود، چون ایشان فرق بیان حالت و عذر ندارد، عرض کردم دیروز بود پریروز بود، بعد از درس عرض کردم این در لبنان خیلی مشکل درست کرد، چون آنجا خیلی هستند که مثلاً هفتاد سال نماز نخوانده پدر، بعد پسری مذهبی شده بود و باید تمام این را قضاء می‌کرد. علی ای حال به هرحال چون ایشان می‌گوید مطلقاً فسقاً فجوراً، من تا حالا نشنیدم، نمی‌دانم شاید هم فتوا باشد، در ذهنم نیست، حالا خود من هم که اعتقاد به این حرف ندارم. هر کسی مرد مستحب هست برای من قضاء نماز او، نمی‌فهمم این عبارت که این جور است. ان الامر الاستحبابی متوجه الی جمیع الناس، حالا ناسش که باطل است، جمیع مومنین، معلوم نیست که مسیحی‌ها و سنی‌ها و بی دین‌ها و مارکسیست‌ها…

س:

ج: اینکه کفار و بودایی‌ها و همه مردم کره زمین مکلف بشوند برای نیابت از عبادت از این میت، بل الحی فی بعض الموارد، که مراد حج است، و لا شبهة فی ان هذا الامر الاستحبابی المتوجه، من نمی‌فهمم امر استحبابی چیست؟ الی کل احد امر عبادی، پس خود این یک امر عبادی است که من نماز از طرف میت. حالا روزانه هزاران نفر می‌میرند، البته ایشان کفار را مکلف به فروع نمی‌دانند و الا مسیحی‌ها که می‌میرند هست دیگر، فرقی نمی‌کند، مسیحی و یهودی و… فیعتبر فیه قصد تقرب الاخلاص و قد یکون واجب اذا تعلقت به الاجاره. ظاهراً عبادی بودنش را از امر خودش گرفته، این هم ما سر در نیاوردیم، چون وقتی انسان قصد عبادی می‌کند از طرف میت قصد می‌کند نه از طرف خودش. وقتی می‌گوید نماز صبح می‌خوانم از طرف فلان قربة، یعنی قربت برای میت نه قربت برای خودش، نمی‌فهمم حالا، می‌گویم عبارت ایشان را کسی سر در نیاورده. و قد یکون واجب اذا تعلقت به الاجاره و قد تقدم بیان ذلک و علیه فالنائب عن الغیر فی امتثال عبادته انما یتقرب الی الله تعالی بالامر المتوجه الی نفسه، این امر استحبابی به خودش، من دون ان یکون له … بالامر العبادی المتوجه الی المنوب عنه. ظاهراً خلاف وجدان است. ظاهرش که این طور است. یعنی ظاهراً شما اگر نماز شب از پدرتان زنده هست می‌خوانید، می‌گویید نماز شبی که مستحب است قربة الله برای فلانی بجا می‌آورم، ظاهراً که ایشان می‌گوید من غیر مساس من المنوب عنه.

بل لا یعقل عن یقصد النائب، پس در حقیقت ایشان باید بگوید منکر باید بشود عبادت نیابت در عبادت را. تعبیر ایشان لا یقعل عن یقصد النائب تقرب المنوب عنه، این معقول نیست که این همان حرف کفایه شد دیگر. ولذا عرض کردیم مرحوم شیرازی می‌گوید اصلاً چون معقول نیست اهداء ثواب است و ربطی به نیابت ندارد.

او یتقرب الی الله تعالی بامر المنوب عنه.

علی ای حال یک جوابی هم که ایشان فرمودند اصلاً نه مقدمه اولش روشن است و نه مقدمه دوم و سومش، و نتیجه‌گیری ایشان هم متأسفانه روشن نیست.

عرض کردم تمام این بحث‌ها یک مشکل اساسی دارد. مثل اینکه آقایان می‌خواهند روی قواعد و چیزهایی که ذهنیت خودشان است، آن را درست بکنند.

خود آقای خویی سطر اولش می‌فرمایند لا خلاف نصاً و فتواً، اصلاً این مسائل جای این بحث‌ها را ندارد. من تعجب می‌کنم. این مسائل بحث‌های تعبدی است. مسائل تنزیلی است اعتباری است. اگر شارع اعتبار کرده آن درست است، اعتبار نکرد باطل است. با این قواعد درست نمی‌شود. اگر شارع آمد گفت آقا شما نماز خواندید از طرف میت قربت الی الله من این را قبول می‌کنم، تنزیل کرد، این درست است. به قواعد بر، نمی‌دانم تعجب می‌کنم، مثل اینکه یک قواعدی را فکر کردند، می‌خواهند، خب قطعاً همین طور است تقرب من غیر از تقرب منوب عنه است. عرض کردیم در یک جاهایی نیامده من این را چند بار عرض کردم. اموری که التزامات شخصی است، اینها باید امضاء بشود و الا اصل اولی عدم صحتش است. اینها چون از این راه اصلاً وارد نشدند. این را ما کرارا  و مرارا و تکرارا،

ببینید ما طبیعتاً اعتبارات قانونی داریم. قانون می‌گوید این کار را بکن، شارع می‌گوید این کار را نکن این کار را بکن. یک اعتبارات شخصی هم داریم. من این کتاب را فروختم به هزار تومان. من گفتم خدایا بر خودم واجب کردم گوسفندی بکشم، این شخصی است دیگر. این الان در لغت عرب معاصر ما در مباحث قانونی به آن می‌گویند التزامات شخصیه. حالا اسمش شده اعتبارات شخصی. این را اصطلاحاً التزامات شخصی.

التزام و اعتبار یعنی شخص تصرف می‌کند نه مقنن. مثلاً شما نماز عصر می‌خوانید یادتان می‌آید ظهر را نخوانده‌اید. روایت دارد برگرد به ظهر. این تنزیل است دیگر. شما نماز چون الواقع لا ینقل به اما هو علیه، شما نماز خواندید به نیت نماز عصر، خب این نماز عصر است دیگر، دست شما نیست که عوضش بکنید. این تنزیل است، یعنی آنچه که تا حالا به عنوان عصر بوده می‌خواهم ظهر قرارش بدهم، این می‌شود تنزیل. اینها هم تنزیل کلاً دو جور می‌شود: یک دفعه شارع قرار می‌دهد، یک دفعه اعتبارات شخصی است. شخص قرار می‌دهد. باب نیابت، باب کفالت، اینها تمام اعتبارات شخصی است، تمام التزامات شخصی است. التزامات شخصی خوب دقت بکنید قاعده‌اش این است که تا امضاء نیاید باطل است. شما بگویید من اینجا نماز می‌خوانم مثل اینکه در حرم حضرت معصومه(س) نماز می‌خوانم. این باطل است. تو حق نداری چنین کاری بکنی، تو در این اتاق نماز خواندی، نماز این اتاق را قرار می‌دهی نماز در حرم حضرت معصومه(س)، حق نداری چنین کاری بکنی.

هیچ مکلفی، هیچ به اصطلاح شهروندی به اصطلاح امروزی‌ها، مواطن به قول عرب‌ها، هیچ مواطنی هیچ شهروندی حق ندارد تصرف بکند. اصل اولی نه تنزیل بدن می‌تواند بکند، نه تنزیل عمل می‌تواند بکند، نه تنزیل ثواب، هیچی را حق ندارد.

س:

ج: باید شارع امضایش بکند.

لذا خوب دقت بکنید. مثلاً تنزیل بدن، آقا من بدنم را، خب قرار بده، بگوید آن آقا هم در وقتی که من زیارت می‌کنم رو به قبله باشد. اینها شخصی است هیچ فایده هم ندارد شارع امضاء نکرده. لذا خوب دقت بکنید این جور تنزیل‌ها و اعتبارات شخصی اساسش و قوامش به امضاء است و تا امضاء نیامده هیچ ارزشی ندارد.

این بحث‌ها چیست؟ من متوجه نمی‌شوم این بحث‌ها چیست.

من می‌آیم تنزیل می‌کنم، دارم نماز می‌خوانم، این نماز صبحی است که از پدرم فوت شده، از برادرم فوت شده، از عمه‌ام فوت شده، قرار می‌دهم، خیلی خب، تنزیل می‌کنیم. این ارزش ندارد، اگر بخواهیم با این بحث‌ها درست کنیم، درست نمی‌شود.

اینی که این عمل من عمل او بشود، این درست نمی‌شود. با تنزیل من درست نمی‌شود. تنها راهش اعتبار شارع است. خوب دقت بکنید. لذا گفتیم تنزیل بدن باطل است چون اعتبار نکرده است شارع. اصلاً تنزیلات شخصی، اگر آقایان از این راه می‌رفتند خیلی از این بحث‌ها بهتر بود. آن وقت این تعبد است. اگر تعبد آمد گفت عمل شما برای دیگری می‌شود، یکی از چیزهایش هم قصد قربت است. اگر تعبد آمد که ما لکم لا تصومون عن والدیکم حیا او میتاً، گفت میتش هم تصوم عنه، تصوم عنه ببینید تصوم عنه، کلمه عنه در لغت عربی برای مجاوزه است، برای تجاوز است. مجاوزه معنایش این است: تصویر یک شیئی بشود یک شیئ از او رد بشود. و لذا کرارا عرض کردیم مثلاً علی بن ابراهیم عن ابیه، نگفتند من ابیه، لذا بین اهل سنت هم مشهور است که عن یعنی ازش شنیده، خب الان بعضی می‌گویند نه عن اعم است، از او نقل می‌کنم حالا ممکن است از او شنیده باشم وجاده باشد. از او ممکن است مستقیم نباشد. عرض کردیم بالای 95 درصد از علمای حدیث و رجال اهل سنت، چون این بحث به این عنوان نزد ما بعد شده، آنها که اصل بودند، حرفشان این است که عن عنه مطابق با اتصال است. خوب دقت بکنید. عن عنه مطابق با اتصال است. اگر گفت عن علی عن ابیه، یعنی این حدیث از پدرش صادر شده، تجاوز شده به این رسیده، نگفت من ابیه، ما در فارسی از می‌گوییم، از در فارسی عن هم می‌سازد من هم می‌سازد، هر دو را می‌سازد. من از پدرم این طور گفت، از که گفت خب ممکن است از او نشنیده باشد، از کس دیگری شنیده باشد، به نحو وجاده باشد، به نحو آقایان تدلیس باشد واسطه داشته باشد. اما اینها آمدند گفتند اگر گفت عن لذا عده‌ای از آنها هم گفتند خب اهل سنت هم داریم، در شیعه هم نادر داریم، که من ممکن است از او نشنیدم، در کتابش دیدم، می‌توانم بگویم عنه، عن الکلینی، عن الکافی، با اینکه من از کلینی نشنیدم، می‌گویند نمی‌شود عن نمی‌شود بگویی عن الکافی، فی الکافی باید بگویی، نمی‌شود بگویی عن الکافی، چون اگر گفتی عن الکلینی یعنی از او شنیدی، عن عنه مطابق با اتصال است. دقت فرمودید؟

این نکات فنی است در قصه.

ببینید تصوموا عنه، دقت بکنید، در روایت دارد. ما استظهار کردیم چون کلمه عن آمد یعنی شارع این را قبول کرد که این روزه تو روزه پدر باشد. این نماز تو نماز، روشن شد؟ این نماز تو نماز پدر باشد. این که می‌گوید تصوموا عنهما، والدین، یا مثلاً در آن روایت صحیحه به حساب موسی بن قاسم می‌گوید اطوفوا عنک، اطوفوا عن الزهرا، اطوفوا عن یعنی این طواف که عمل مستحبی است به عنوان امیرالمومنین قرار می‌دهم. این عن که می‌آید اینجا فایده‌اش این است.

انما الکلام در باب مستحبات چون یک قاعده دیگر هم داریم. تنزیل اگر جایی داشتیم، اخذ قدر متیقن چون تصرف است، اخذ به مقدار متیقن می‌کنیم در تصرف. ما در باب استحباب، مستحبات، لازم ندارد تنزیل عمل کنیم تنزیل ثواب کافی است. و الا آنجا هم تنزیل عمل صحیح است. بگوید این طواف استحبابی من طواف استحبابی رسول الله(ص)، طواف استحبابی حضرت زهرا(س)، در آن روایت دارد که این یکی از همه افضل است، از پدرتان و از فلان، از نظر جواز صحبت می‌کند، بعد حضرت زهرا، می‌گوید این افضل است، اکثر منها، این مال حضرت زهرا(س) از همه‌شان افضل است سلام الله علیها.

پس بنابراین دقت بکنید نکته فنی این است، نکته اساسی. این حرف‌ها من متوجه نمی‌شوم یعنی چه؟ اخذ اجرت هم که جوابش داده شد. اگر شارع اعتبار کرده به قول ایشان لا خلاف نصا، این اعتبار روی اعتبار شارع است. شارع که گفت روزه بگیر، روزه عمل عبادی است. تصوموا عنهما یعنی این صوم از آنها کأنما از آنها صادر شده، مجاوزه معنایش تجاوز است، این است خب، عن للمجاوزه، در لغت عرب، کأنما صوم از آنها واقع شده است.

عرض کردیم ممکن است در باب مستحبات هم تنزیل عمل باشد. ممکن است و هیچ مشکلی ندارد.

لکن چون قدر متیقن دارد و قدر متیقن تنزیل ثواب است. در باب واجبات چون سقوط ذمه می‌خواهد. به تنزیل ثواب حل نمی‌شود. خوب دقت کردید نکته فنی چیست؟

س:

ج: نه، وقتی می‌گوید تصوموا عنهما در مستحبین، آنی که می‌فهمیم بعد هم در آنجا، در همین ذیل حدیث دارد و یکون لهما الثواب من دون ان ینقص من ثوابک، در همین ذیل همین حدیث است. به این قرینه می‌فهمیم تنزیل ثواب بود. و الا ممکن است تنزیل عمل هم باشد. نیازی به تنزیل عمل نیست، دقت بکنید، در باب مستحبات، نیازی به تنزیل عمل نیست. اما در باب واجبات نیاز دارد چرا، چون می‌خواهد سقوط ذمه کند. این آقا یک هفته نماز نخوانده، شما می‌خواهید کاری کنید که این یک هفته را خوانده. این کار را می‌خواهید بکنید، آنجا احتیاج داریم به تنزیل عمل. خب نکته فنی روشن شد؟ آنجا این مطلبی که من عرض می‌کنم جمع ما بین نصوص و قواعد فهم عقلایی است. اگر بنا شد این مجزی باشد این معنایش باید تنزیل عمل باشد دیگر، اما در مستحبات هم ممکن است تنزیل عمل، تنزیل بدن هم ممکن است. اما فهم طبیعی ما در باب مستحبات تنزیل ثواب است. همین روایت هم اگر ایشان بخوانند در ذیلش دارد می‌گوید ثواب به آنها می‌رسد، ثواب به تو هم می‌رسد. دقت می‌کنید؟

لذا اصلاً به نظر من نفهمیدم بالاخره این بحثی که ایشان فرمودند. پس حقیقت نیابت یک نوع تنزیل است. تنزیل هم تا شارع امضاء ندهد هیچ فایده ندارد، این بحث‌ها به جایی نمی‌رسد.

بدون امضای شارع نه می‌توانم درستش کنیم قواعد، با امضای شارع هم درست است احتیاجی به این قواعد نداریم. به این بحث‌ها اصلاً کلی نیازی نداریم.

هر تنزیلی هم که شما انجام می‌دهید، مثلاً شما داشتید نماز عصر می‌خواندید، یک رکعت خواندید، یادتان آمد نماز صبح نخواندید، شما عدول به نماز صبح می‌کنید، آقایان اشکال می‌کنند، می‌گویند چون روایت آمده عدول به نماز ظهر، نداریم به نماز صبح. این نکته‌اش همان است. چون عدول را علی خلاف القاعده می‌دانند، این که عدول علی خلاف القاعده، چون عدول تنزیل است. شما می‌خواهید قرار بدهید چه کسی گفت این جعل شما درست است؟ اصل اولی این است که مکلف بما هو مکلف حق جعل ندارد، حق تنزیل ندارد، حق اعتبار ندارد. خوب دقت بکنید. تنزیل هم کرد ارزش ندارد، ممکن است بکند ارزش ندارد، تا شارع امضاء بیاورد. تا امضاء نیاید هیچ ارزشی ندارد.

لذا ممکن است بگوید من اینجا نماز می‌خوانم مثل حرم، ممکن است اشکال ندارد که، چون شارع امضاء نکرده ارزش ندارد. این سرش این است. امضاء می‌خواهد. با این قواعد و فلان و قصد چی و … نه من نفهمیدم حالا این را. تندتر خواندیم.

آنی که به ذهن ما می‌آید نکته اساسی‌اش این است. و فقط نکته اشکال عرض کردم چون روایت اجرت نیامده، اجرت را آقایان قاعده درست کردند. یک دفعه نیابت بحث است، یک دفعه اجرت. عرض کردیم این دو تا با هم خلط نشود. نیابت نصوص دارد، همان جایی که نصوص دارد قبول می‌کنیم، بقیه‌اش هم قبول نمی‌کنیم. خوب دقت بکنید. همان مقداری که نص دارد قبول می‌کنیم.

س:

ج: نداریم، عمومات اجاره نمی‌تواند کاری کند. عمومات اجاره مشرع نیست.

در باب اجرت، آن وقت یک قاعده کلی داریم. عمل انسان محترم است. می‌شود من نماز صبح بخوانم از طرف میت؟ می‌گوید بله، درست است.

می‌گوید خب در مقابل این نماز و عمل خودم پول می‌گیرم. اشکال ندارد، هیچ مشکلی ندارد. همان عمومات اجاره هم مشکل ندارد.

پس یک: باید بگوییم این عمل صحیح است. من خودم را به جای او قرار دادم. عملم را به جای او قرار دهم یا ثواب، این عمل صحیح است این نیابت صحیح است. حالا که صحیح شد این عمل من ارزش پیدا کرد، پول می‌گیرم. هیچ مشکلی ندارد، مشکل خاصی ندارد.

بله، عرض کردم مشکل اجاره بیشتر نه روی جهت قاعده است، مشکل این است که در روایات نیامده است. یک کسی خیلی ملا لغتی بشود بگوید این یکی در روایات نیامده، و الا اصل نیابت در روایات آمده تعبد، آن مقداری هم که روایت آمده امضاء کرده قبول می‌کنیم، احتیاج به این حرف‌ها هم نداریم اصلا.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دانلود فایل‌ها

WORD288KBدانلود
PDF181KBدانلود
MP315MBدانلود
برچسب ها: 1394-1395خارج فقهمکاسب محرمه
قبلی خارج فقه (جلسه68) سه‌شنبه 1394/11/27
بعدی خارج فقه (جلسه70) شنبه 1394/12/08

اصول فقه

فقه

حدیث