خارج اصول فقه (جلسه75) چهارشنبه 1394/12/12
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین
اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین
بحث راجع به در حدیث لا ضرر در محور دوم راجع به شرح مفردات و هیئت هایی که در اینجا هست می گویند این مضمون کلام یکی ماده ضرر و یکی هم اشتقاقی ضرار به اصطلاح. بحث هیئت ضرار و اینکه از چه خصوصیتی است.
عرض شد که راجع به این مسئله متعرض کلمات لغوی ها می شویم البته ما سابقا کرارا عرض کردیم کلمات لغوی ها به عنوان خودش فی نفسه حجیتش ثابت نیست آنها هم یا مجموعه شواهدی داریم یا تحلیلاتی دارند. و دیروز توضیحات این مطلب را عرض کردیم.
و عرض شد اجمالا که در لغت عربی یک مقداری بحث ها راجع به تاریخ این لغات است چون اکثر این لغات از یمن آمده اند و یک مقدارش هم تحت تأثیر جوامع دیگر واقع شده اند چون دیروز یک اشاره ای عرض کردیم دیروز صحبت هایی راجع به این جهت شد و کلیاتی عرض شد. گفته شد من جمله که یکی از راه هایی که از سابق هم مطرح بوده است در دنیای اسلام بیش از هزار سال این آن تعبیر ما تعبیر بنده این است که بر گردد به جانب صوت یعنی معنا را رابطه با صوت بدهیم یعنی ماده علم یا عَلَمَ را ربط بدهیم به عین و لام و میم، به هر شکلی می خواهد قرار گیرد. همچنین ماده ضرّ را چون این ماده ضرّ دیگر تشدید دارد مضاعف آن شش احتمال مثل علم نیست. این را گفتیم که الفاظی که مشابه این است یا در تلفظ نزدیک این است اینها هم مؤثر هستند. مثل رضّ، رضّ یعنی کوبیدن. خیلی شبیه ضرر است. و همچنین فرض کنید که ضیر و ضرر و ضرّ خیلی شبیه هم هستند ضیر را به معنای ضرّ گرفته اند. و مواد دیگری که ممکن است با این اشتباه پیدا کنیم مثلا ضلّ چون «ر» و «ل» نزدیک هستند. بعضی ها «ر» نمی گویند به جایش «ل» می گویند. لکن در ضلّ این معنای نقص نخوابیده است. معنای ضنّ مثل ضرر که در قرآن هم استعمال شده است و ما هو علی الغیر را بزنید آن هم در آن نقص نخوابیده است. یعنی انسان احساس می کند که بین این مواد یک نحوه ارتباطی به لحاظ صوتی وجود دارد. عرض کردم یکی از راه هایی است که در تحویل لغت مطرح می شود. آن وقت طبیعتا بحث ما در اینجا در بحث لا ضرر بحث لغوی نیست. ریشه های لغت و تاریخش و تأثیرش و اینها چون بحث خاص خودش است. و طبیعتا آن بحث همین جور رو به ادامه است. یعنی هر روز اکتشافات جدیدی می شود راه های جدیدی پیدا می شود سندهای جدیدی پیدا می شود نوشتارهای جدیدی پیدا می شود و مطالب تازه ای به لحاظ لغت عرب و خصائص عشایر عربی پیدا می شود این هست این مطلب وجود دارد اما ما الآن در اینجا نظرمان در حدود قرآن و سنت است. لذا آن تنوعی که بعد می شود الآن خیلی برای ما ضرر ند ارد. در مجموعه آیات و روایاتی که ما در اختیار داریم این ماده و این هیئت چطوری استعمال شده است پس بحث محور دوم راجع به ماده و هیئت افرادی است یعنی هیئت خود هم ضرر و هم ضرار و بحث سوم که انشاء الله محور می آید مفاد این کلام. اصلا مفاد این کلام چیست که بعد انشاء الله.
عرض کنم من اجمالا از این کتاب لسان العرب عرض می کنم مطالب را البته یک مقدار زیادی اش را سعی می کنیم بخوانیم و نکات فنی ای که دارد طبعا لسان العرب چون از مصادر متعدد گرفته است یکنواخت نیست یعنی مرتب نیست بحثش. یکدفعه می رود باز بر می گردد خیلی اخذ و رد و کر و فر دارد. من آن اسنادی که مربوط به کار ما است می خوانیم نه کل مطلبی را که ایشان در ماده ضرر آورده است. ایشان می گوید که ایشان در ماده ضرر اولا جزء اسماء الله تعالی النافع الضارّ، بله این حالا این بحث صفات الهی را وارد نمی شویم همین جوری خواندم اشتباه کردیم نباید می خواندم. آن بحث را اصلا وارد نمی شویم چون ربطی به ما نحن فیه ندارد. بعد ایشان دارد الضرّ و الضُرّ لغتان، ضدّ النفع. این بحث، بحثی است که الآن به درد ما می خورد و تا آخر هم عرض می کنیم چون ما هم کلمه ضرّ در قرآن استعمال شده است هم کلمه ضُرّ و کلمه ضرر یکبار استعمال شده است. آنها بیشتر استعمال شده است. اصولا بین ضُّر و ضرر، ضَّر و ضرر، آیا فرقی هست یا خیر؟ من در بحث های گذشته اشاره کردم که آنچه که ما الآن در قرآن داریم از ثلاثی مجرد داریم موارد نسبتا زیادی است که مثلا یضرّ لا یضرّکم که بعد اشاره می کنم. و ضرّ و ضُرّ هم داریم اینها که به اصطلاح حالت و مسئله ضرر هم داریم. اینهایی که ما از ثلاثی مجرد. از ثلاثی مزید در قرآن از باب مفاعله داریم. لا یضارّ لا تضارّ لا تضارّون. ضرار دینا به اصطلاح غیر مضارّ مضارّش هم داریم اسم فاعلش هم د اریم. و از باب افعال و اینها دیگر نداریم. باب تفعّل تضرّر اینها را در قرآن نداریم باب افتعال هم داریم. فما اضطرّ فی مخمصه. کلمه اضطرار ان من یجیب المضطرّ کلمه به اسم فاعل به هیئت فعل فاعل از مضطرّ هم داریم. پس از ثلاثی مجرد هم در قرآن داریم.
از ثلاثی مزید هم این دو تا را فقط داریم. باب مفاعله و باب افتعال. ابواب دیگر نداریم اما در روایات داریم اضرّ بطریق المسلمین. در روایات دیگر باب افعال داریم. اما در آیات مبارکه ثلاثی مجرد داریم و دو تا هم از ثلاثی مزید. البته از ثلاثی مزید ضارّ بیشتر داریم. یعنی استعمالش بیشتر است. از افتعال استعمالش کمتر است. لذا محور بحث را ما خواهی نخواهی روی این سه قسمت قرار می دهیم یعنی در درجه اول ثلاثی مجرّد که ضرّ یضرّ باشد بعد هم باب مفاعله یک کوچکی هم بحث راجع به باب افتعال که آن نکته بحثش را بعد عرض می کنم. و ضرّ و ضُرّ که این هم بحثی است حالا من الان فعلا وارد نقل کلام ایشان می شویم حالا آیا به لحاظ تاریخی به لحاظ مثلا اینکه زمانی فرق می کرده است یا مثلا در مکه یک لهجه بوده است در مدینه لهجه دیگر بوده است آیا این اختلاف لهجه است یا خیر اینها را یواش یواش در خلال بحث روشن می شود. ایشان می گوید الضرّ و الضُرّ لغتان ضد النفع. هر دو به معنای ضد نفع است. و الضرّ المصدر و الضُرّ الاسم. ایشان ادعایش این است ابتدائا که فرقشان بین ضُرّ به معنای مصدر است. اگر مصدر باشد مرادش یعنی اسم مصدر باشد و قیل الضُرّ الاسم مراد از اسم اینجا اسم مصدر. من یک توضیحی اجمالی عرض می کنم که کلمه اسم مصدر در اصطلاحات لغویین چطور پیدا شد چون در بعضی هایشان اسم فعل دارد. بعضی موقع ها در کتاب امالی ذیل موضوع نگاه می کردم تعبیر اسم فعل می کند. آنجا اسم مسند. و قیل هما لغتان کالشَّهد و الشُّهد حالا طبعا ما روی بحث ضرّ و ضُرّ خیلی نمی خواهیم کار کنیم چون نیست در اینجا لا ضرر است. آن هدف اساسی تفریق بین ضرّ و ضرر است. اصلا این دو تا با هم فرق می کنند یا خیر. نکته اساسی این است. ضرّ یضرّه ضررا و ضرّا این دو تا با هم دیگر چه فرقی می کند.
فاذا جمعت بین الضَّرّ و النفع فتحت الضاد و اذا افردت الضَّرّ ضممت الضاد. اگر نفع آوردیم می گوییم ضرّ و نفع اما اگر تنها اصابنی ضُرّ آنجا با ذمه می آوریم. یعنی مقدار فرقش مال این است حالا یا فرقش مال این است یا یک جهات ت اریخی و لغوی دارد فرقش به این مقدار نیست انشاء الله شاید در آخر یک اشاره ای عرض کنیم. ضممت الضاد اذا لم تجعله مصدرا. اما اگر اسم مصدر باشد کقوله ضررت ضرّا و به اصطلاح ما نمی توانیم ضُرّ هم باشد حالا ضرّ چاپ کرده است. هکذا تستعمله العرب. بعد متعرض عرض کردم لسان العرب جمع کرده است. گاهی هم به هم پاشیده است یعنی خیلی مرتب نیست.
ایشان می گوید که از یکی دیگر قال فلان الضرّ ضدّ النفع و الضرّ بضم الحذال. لاغری اصلا ضُرّ به معنای لاغر بودن. البته واضح است که در لاغری هم نقص ملاحظه شده است. یعنی یک معنایی روحی دارد این معنا که در آن هم لحاظ شده است. الحذال و سوء الحال. این در ضُرّ سوء حال بدحالی است نه فقط نقص. من دیروز توضیح دادم ما در مفردات که می خواهیم تحلیل کنیم چون ما مفردات را هم تحلیل می کنیم و این کاری که در راغب اصفهانی در مفردات کرده است در یک نوع تحلیل لغوی هم هست حالا بعضی ها فلسفی گرفته اند به نظر من بیشتر لغوی است. ما مفردات را تحلیل لغوی می کنیم دیروز هم اشاره کردم امروز هم عرض میکنم این در ذهنتان باشد چون می خواهیم در آخرش بیاییم آیا ضرر فقط نقص است یا نقص و سوء حال؟ و عرض کردیم این حتی در فقه هم تأثیرگذار است. مثلا شما می خواهید آب بخریت برای اینکه وضو بگیرید می گوید ده هزار تومان. خب ده هزار تومان نقص است پول شما کم می شود. اگر ضرر فقط نقص باشد لازم نیست آب بخرید. تیمم کنید. نقصی برای مالتان وارد می شود.
اما اگر گفتیم نقص و سوء حال، دو تایی با هم دیگر، باید نگاه کنیم برای این شخص مشکل دارد یا خیر. سوء حال دارد یا خیر. اگر کسی هست برایش سوء حال دارد این تیمم کند. یک کسی است فرض کنید ملیاردر است این ده هزار تومان برای او تأثیری ند ارد. سوء حال نقص دارد اما سوء حال ند ارد.
س: در روایات قرائن نیست که تکلیف را روشن کند؟
ج: چرا ما حالا چون بحث لغوی داریم بر می گردیم در روایات بحث دیگری است. یک مقدار هم اختلاف فتوا دارند. اختلاف فتوا هم همین است.
س: نه می خواهم بگویم یعنی مستند است واقعا لغوی است یا نه؟
ج: طبعا. خب اگر بنا شد به لا ضرر تمسک کنند در لا ضرر باید ببینند معنایش چیست. می گویند اگر برایش مشکل نیست بدهد ده هزار تومان و وضو بگیرد.
س: قرائن روایی …
ج: قرائن روایی حتی ممکن است مؤید برداشت لغوی باشد. اگر در روایت آمد به حسب حال خودش اینجا می فهمیم که سوء حال هم در معنای ضرر حساب کرده اند. پس آیا ضرر فقط نقص است یا اضافه بر نقص سوء حال هم هست؟ این دو تا یعنی الآن ما در باب لا ضرر معنای لغوی ضرر این نکته را در می آوریم که نقص یا اضافه بر نقص سوء حال. چون در لغت عرب فرض کنید مثلا ضریر کسی که چشم ندارد ضریر می گویند. این فقط چون چشم ندارد یا آدمی که چشم ندارد در سوء حال هم واقع می شود در سختی واقع می شود دیگر. راحتی و آرامش ندارد. این دو تا با هم دیگر لحاظ شده است دقت می کنید این را من هی می خوانم برای اینکه کاملا روشن شود. مثلا ایشان گفته است ضُلّ الحذال و سوء الحال. حالا این شخص ممکن است اسم این آقا را درست نمی دانم بهرحال این ظرافت های لغوی اصلا بحث های فلسفی نیست چون دیدم که عده ای نوشته اند تحلیل های فلسفی. اینها تحلیل های فلسفی نیست تحلیل های لغوی است. و درست هم هست یعنی الآن هم اگر شما بخواهید یک معجم برای قرآن بنویسید یعنی یک فرهنگ بنویسید راه صحیحش همین است. نه فقط قرآن تمام ل غات باید کاملا تحلیل شود. دیروز عرض کردم مثل ماده غسل دیگران این فرض کنید مثلا سعید که آقایان گفتند که خاک است گفته اند سنگ است ریگ است در صورتی که ممکن است شواهد نشان دهد که سعید هیچ کدام از اینها نیست خاک تنها. سعید یعنی ساعد یعنی مرتفع. این به خاطر اینکه متعارف بود در عرب چون حتی در زمان پیغمبر اکرم شاید تا اواخر عبارت چون ش اهد عبارت عایشه این طور است دیگر تا آخر حیات در خانه ها توالت نبود می رفتند بیرون. برای این کار مکان پست را انتخاب می کردند و غائط هم خودش در لغت غائط مکان منخفذ را می گویند. غائط اسم آن پلیدی نیست. چون غالبا در آنجا آن کار می شد اسمش را گذاشته اند به آن اسم. آن وقت که آن جا احد منکم من الغائط فتیمموا سعید، سعید یعنی بالا یک چیز مرتفع چون پست ها غالبا کثیف بود آلوده بود مکان های پایین، یک جای بلند بروید لذا اصلا در آن نه ماده تراب خوابیده است نه ماده رمی خوابیده است نه ماده دیگر خوابیده است هیچ ماده ای در آن نخوابیده است. دقت می کنید سعید مرتفع من الارض است. اصلا بحث هایی که کرده اند که تراب است اینها نکات لغوی است که باید کاملا روی آنها دقت شود و شده است خیلی از اینها اگر دقت کنید از قبل هم مطرح شده است و بررسی شده است.
س: آیه مجمل می شود؟
ج: بله آن وقت اطلاق دارد از این جهت که آن بالا ممکن است خاک باشد ممکن است ریگ باشد. از این جهت نه اینکه سعید به معنای خاک است. وقتی رفتید بالای تپه ممکن است خاک باشد یا ریگ باشد. این از جهت اینکه آن بالا مکان مرتفع، پس شما سعید را عام می گیرید. چه خاک چه ریگ. نه اینکه لفظ سعید به این معنا است. اشتباه نشود. لفظ سعید به این معنا نیست چون قید نزده است مکان مرتفع چه باشد و در مکان مرتفع هر دو هست، لذا شما قائل می شوید که مطلق وجه الارض. این مراد از مطلق وجه الارض معنای سعید نیست. معنای سعید مکان بالا. شما وقتی پایین بود چون آلوده است آنجا تیمم نکنید بروید مکان بالا فتیمموا سعیدا طیبا فمسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه، با صورتتان دستتان از این سعید، این سعید می شود اعم. می خواهد خاک باشد یا ریگ باشد. نه اینکه لفظ سعید به این معنا است که در کتب لغت آمده است حالا در ذهن آقایان در فقه این طور آمده است. نه این نیست. این مطلب که ما باید یک فهم روشن و دقیقی را از لغات ارائه دهیم یک امر طبیعی است درفقه.
خب و قوله عز و جلّ وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ ، حالا ایشان اعتقاد دارد که ضرّ به معنای لاغری و سوء حال است. عرض کردم در حقیقت لاغری نیست. نقص است. لاغری هم به خاطر نقص است. پس در حقیقت بیش از هزار سال قبل، همان معنایی که ما الآن داریم تحلیل می کنیم گفته شده است. یک چیز تازه ای نیست. روشن شد؟ که در باب ضرر اصلا می گوید ضُرّ معنایش این است. ما یکی از بحث هایمان این را خواهیم کرد که آیا ضرر اسم مصدر ضُرّ است؟ ضَرّ یضُرّ است یا اسم مصدر تضررّ است اصلا. باب تفعّل. من به ذهنم می آید که اسم مصدر باب تفعّل هم هست حالا اسم مصدر باب ضرّ یضرّ هم ممکن است باشد. توضیحش را بعد عرض می کنم بگذارید یواش یواش بخوانیم در ضمن مطالب روشن می شود. بعد ایشان می گوید کل ما کان من سوء حال و فقرٍ أو شدت فی بدن فهو ضُرّ. خوب دقت کنید این فقر یعنی نقص. شدت در بدن سوء حال. لذا عده ای گفته اند که اصلا ضَرّ به معنای سوء حال است اصلا. این نکته. چون ظاهر آیه لا یضرّکم من ضرّ اذا اهتدیتم، ظاهر این آیه لا یضرّکم ناراحت نشوید.
لذا بعضی ها گفته اند لا ضرر همان حرج است. اصلا ضرر نه حرج. این نکته اش این است. این سوء حال با حرج می خورد. چطور فرمود ما جعل علیکم فی الدین من حرج؟ چون ما در روایات و در قرآن لا حرج نداریم. ما در قرآن فقط داریم ما جعل علیکم فی الدین من حرج. دیگر در روایات هم لا حرج نداریم. لا حرج فی الدین نداریم. این یک اشتباهی است که در کلمات الآن لا ضرر و لا حرج. ما لا حرج نداریم. آن که داریم ما جعل علیکم فی الدین من حرج و در روایت هم لا ضرر. در آیات باز نداریم. اصلا کلمه ضرر را در قرآن یک بار بیشتر استعمال نشده است. لا یستوی القاعدون غیر اولی الضرر. غیر از این مورد ما دیگر استعمال نشده است. خوب دقت کنید اینجا را هم من حالا بگویم چون می خواهیم یواش یواش هی ذهن را باز کنیم ببینید آنجا تعبیر شده است اولی الضرر. یعنی ضرر را یک معنای مستقلی فرض کرده است من صاحب او هستم. اولی الضرر. می شود گفت اولی الضُرّ می گفت اصابنا ضرّ. اولی یعنی صاحب. مالک. دارنده ضرر. معلوم می شود ضرر یک معنای خاصی لحاظ شده است غری از ضُرّ است غیر از سوء حال است. سوء حال ممکن است باشد ماده اصلی اش آن است یک چیزی است مثلا و ان کنتم مرضی أو علی سفرٍ. نگفت مسافر گفت علی سفرٍ. آنجا گفت مرضی آنجا عنوان مریض آورد عنوان اشتقاقی اینجا عنوان علی سفرٍ. خوب دقت می کنید؟ اصابنا ضرُّ و اذا مس الانسان ضُرّ، دعانا لجنبه و اذا مسّ الانسان الضُر، ببینید نگفت اذا کان الانسان اولی الضُرّ. تعبیر به اولی الضُرّ نفرموده اند. تعبیری که در اینجا شده است تعبیر و اذا مسّ الانسان الضرّ دعانا لجنبه.
پس معلوم می شود اجمالا ماده ضرر حالا با اینکه ماده اش، ببینید چون یک اصطلاحی دارند آقایان آن ماده اساسی مثل یک روحی است که حاکم است. روح در این اصطلاح غیر از آن مصطلح است. روح در این اصطلاحشان گاهی به این معنا است. یک چیزی که در تمام آن صور مختلف وجود دارد. حالا مثلا در طبیعیات می گفت محسوس برایتان مثال بزنیم گل یک بویی دارد. از این گل فرض کنید عرق و گلاب می گیرند. یا گل را می جوشانند آبش را می گیریند. یا گل را پودر می کنند. یا گل را ممکن است گلابش کنند از آن اسپری به قول امروزی ها افشان درست کنند. یا ممکن است از آن عطر بگیرند. در تمام اینها یک چیزی حاکم است که در تمامشان هست. اصطلاحا در اصطلاح خودشان به این می گویند روح گلاب. این روح غیر از عطر است غیر از اسپری است غیر از این است که شما افشان کنید. یک اصطلاحی است. در لغت هم همین طور است یک روحی دارد. این روح در تمام آن شکل های مختلفش می چرخد. در ضَرّ باشد ضُرّ باشد ضرر باشد اضطرار باشد ضارّ باشد اضرّ باشد یا روحی دارد که در تمام این شکل ها وجود دارد. اینها معتقدند در حقیقت ما بیاییم در لغت آن روح را پیدا کنیم و عرض کردیم یکی از نظریه ها همین نظریه صوتی است. ان روح با صدا همراه است. نه با وضع. یعنی یک رابطه ای در وجدان عربی بین عین ل م، لمع، ببینید لمع به معنای برق زدن است و درخشان شدن. علم هم به همان معنا است. این را اصطلاحا می گویند یک روحی دارد حتی اگر علم اش بکنیم. علم یعنی در. کأنّه انسان چیزی را می بیند احساس می کند وجدان می کند. حس می کند که یک راهی الآن هست عرض کردم این هم الآن نیست ابن جنی است من قبل از ابن جنی ندیده ام اگر اقایان دیده اند خبرش را به من بدهند. من اولین کسی که دیدم اول خصائص هم هست به مناسبت کلم چون موضوع هم کلم است ایشان بین کاف لام میم، حالا کلم باشد، کمل باشد ملک باشد جا به جا که بشود
س: ابن جنی ابو علی فارسی هم یک اشاراتی دارد
ج: احتمالا شاگردش است ابن جنی شاگردش است. هر دو مکتب بغداد هستند. ابو علی می شود گفت از اعلی است هر دو هم مال زمان آل بویه هستند. بهرحال احتمال اینکه از ابو علی گرفته باشد وارد است.
اینجا این بحثش را نمی دانم این بحثش اینجا در ذهنم نیست. از سابق شاید بیست سال سی سال قبل بحثش را دیدم. در ذهنم الآن نیست که از ابو علی نقل می کند یا خیر. بهرحال این بحث بوده است و یک بحث درستی هم هست. حالا دقت کنید این نتکه را که معلوم شود ضرر را یک چیزی مثل کتاب فرض کرده است. من صاحب کتابم. نمی گوید کتاب به من رسید. من صاحب کتابم. از اینجا می خواستم نکته برای شما روشن شود که احتمالا ضرر غیر از ضُرّ است غیر از ضَرّ است. نکات ادبی اش را دقت می کنید؟ ضرر چون من می خواهم یک نتیجه گیری خاصی کنم امشب تا اخر بحث چون این معنا را می خواهیم در باب مفاعله هم ببریم نکاتش را در باب مفاعله هم عرض می کنیم و اینکه چرا در اینجا پیغمبر لا ضرر و لا ضرار فرمودند. فکلّ ما کان من سوء حالٍ، عرض کردم انصافش بعضی جاها ضرّ در قرآن به معنی سوء حال است نقص نیست. لا یضرّکم من ضَرّ اذا اهتدیتم. اگر شما در راه راست باشید کسی گمراه شد لا یضرّکم. این لا یضرّکم یعنی لا یوصیکم. ناراحت نشوید. ظاهرا این طور است سوء حال است. نه اینکه چیزی از من کم شود پولم از بین رود. ظاهر نقص در آن نیست لا یضرّکم من ضَرّ اگر دقت کنید به ذهن من سوء حال است این هم که عده ای گفته اند ضرر با حرج یکی است به نظرم از همین جا گرفته اند. چون ضرر هم سوء حال است. آن ضیق نفس را حرج می گویند.
س:
چ: این را از خدا بپرسید چرا از بنده می پرسید؟ من دارم استعمال موارد استعمال را بررسی می کنیم چون گفتیم تبادر پیش ما حقیقتش این است موارد استعمال را بررسی کنیم با هم دیگر مقایسه کنیم. ظاهرا لا یضرّکم من ضَرّ فکر می کنم ارتکاز واضح باشد یعنی لا یسوءکم من ضرّ. اما لا ینقصکم نیست. لا ینقص نیست. و لذا این روح در آن سوء حال هم هست یعنی گاهی به ذهن ما در می آید در این روح سوء حال تنها است اصلا. نقص هم هست حالا آیا سوء حال و نقص باید دائما باشند یا نه؟ این نکته را هم که غیر اولی الضرر، چون نمی خواستم یواش یواش می خواهیم وارد کنیم فرض کنید مثلا شما کلمه سفرِ، سَفَرِ خودش به معنای نقاب را از صورتش کنار بزند. این به اصطلاح سَفَرِ می گویند که مصدرش ستر. چیست آن شعر عینی ابو علی سینا دارد که و سفرت و لم تتبرقعی. مال قصیده عینیه.
علی ای حال اما ما و شما سَفر داریم در مقابل سَفَر هم د اریم. چون شبیه آن است می خواهم بگویم. چون یک شباهت هایی با هم دیگر دارند. سَفَر را شما غیر از سفر می دانید. سَفَر را یک حالت می دانید یک معنا می دانید لذا گفت ان کنتم علی سَفَرٍ. تأمل کنید. و در لغت عرب وقتی نگاه می کنیم البته ادعا شده است اما ضعیف است. مثلا سفر زیدٌ یعنی به سفر رفت. چون می خواهم یواش یواش مشا را در لطف این کلام وارد کنیم. سفر زیدٌ به معنی اینکه به سفر رفت نداریم. آنجا اگر بخواهیم بگوییم سفر رفت یعنی تلبس بسفر انشذ یعنی این معنا را ایجاد کرد. کان علی سفرٍ. آنجا به باب مفاعله می بریم. می گوییم سافر زیدٌ. ما اگر افاده بخواهیم ضرر کنیم و اینکه من برای دیگری الحاق ضرر کردم این را به باب مفاعله می بریم ضارّ می گوییم. اما ضُرّ و ضَرّ را دیگر به باب مفاعله نمی خواهیم همان ثلاثی مزیدش کافی است. من خیلی زودتر از وقت توضیح دادم برای اینکه دو روز تعطیل است رویش فکر کنید خیلی به لحاظ لغت شناسی نافع است. البته بعد از سه چهار روز دیگر به این معنا برسیم و بعد متعرض باب مفاعله و معانی باب مفاعله و کلمات مرحوم آقای آقا شیخ محمد اصفهانی می شویم لکن این یک نکته ای است که نکته لغوی است. این با تحلیل فلسفی درست نمی شود. سفر عینا ضرر است. و ضَرّ عین سفر است. فرقی با هم نمی کند. شما وقتی از ثلاثی مجرد نمی گویید سفر زیدٌ. گفته شده است در بعضی از متون آمده است اما ضعیف است خودشان قبول دارند که ثلاثی مجردش استعمال نشده است. آن که از آن استعمال شده است سافرَ است. سافرَ یعنی تلبّس بسفر. ضارّ هم یعنی اوجد السفر. آنجا هم اوجد السفر اینجا هم اوجد الضرر. پس یواش یواش یک کمی می خ وانیم یک کمی هم خارج شدیم از بحث برای اینکه یواش یواش آماده شود برای فرق بین ضرّ و ضرر. من فکر می کنم بین این دو تا فرق است ولو لغویین بزرگ گفته اند یکی است. ظاهرا بینشان یکی است. «فکلّ ما کان من سوء حال و فقر أو شدت فی بدن فهو ضُرّ» این فقر و شدت نقص است. سوء حال هم که هست. یعنی این مرجع ضُرّ را به سوء حال و نقص می داند. ضُرّ، سوء حال. عرض کردم انصافا گاهی ضُرّ فقط سوء حال است ضَرّ فقط سوء حال است. «و ما كان ضدّاً للنفع فهو ضَرّ». اگر آن که ضد است بله و قوله لا یضرکم کیدهم من الضرر. این روشن نیست به نظر من گفته شده است لا یضرکم کیدکم این به نظر من می آید که روشن نباشد. الضرّ است نه ضرر. حالا ممکن است ضرر هم باشد اما فکر می کنم بهترین راهش این است که قائل شویم که ضرر اسم مصدر باب تفعل است که خواهیم آورد. بعد ایشان دارد که خوب دقت کنید«و المَضَرّة: خلاف المَنْفعة و ضَرَّهُ يَضُرّه ضَرّاً و ضَرّ بِه و أَضَرّ بِه و ضَارَّهُ مُضَارَّةً و ضِراراً بمعنى»،ایشان معنای ثلاثی مجرّد با دو تا ثلاثی مزید را به یکی گرفته است. اضرّ به باب افعال، ضارّه باب مفاعله. ثلاثی ضرّه هم به معنای خود ضرر گرفته است. درست است این معنا نمی خواهم بگویم انصافا موارد استعمال قرآن شاهد بر این است. یعنی مواردی هست که لا یضرّ و ضَرّ یعنی نقصه. نقص ایجاد کرد. این درست است لکن اسم مصدرش ضرر باشد این یک کمی احتیاج به تأمل دارد. اسم مصدر هم به یک معنایی درست است که اگر به معنای آن باشد لکن احتمالا ضرر بنا بر مبانی کسانی که آخه یک مبنایی دارند که اسم مصدر باید در حروفش کمتر از مصدر باشد. من بعد عرض می کنم یکی از مبانی در اسم مصدر این است. اسم مصدر آن را می گویند که حروفش کمتر از مصدر باشد. اگر این مبنا را قبول کردیم ظاهرا مصدر تضرر است اسم مصدر ضرر است. بعد اگر این مبنا را قبول نکردیم چون انصافا خواهیم گفت این اصلا بحثش روشن نیست. این اصلا بحث روشنی نیست. تا آن جایی که من دیدم حالا می گویم شاید در کتب ادب نگاه کنید قبل از این اولین جایی که کلمه اسم مصدر را ما دیدیم الکتاب سیبویه است. بیاورید در این مفردات اسم المصدر در خود کتاب آمده است. الکتاب سیبویه لفظ اسم المصدر را به کار برده است.
لکن من فکر می کنم آنجا اسم المصدر مرادش همان مصدر است. بعید است که چیز دیگری باشد. خب بنا بر معروف سیبویه 180 وفاتش است. فکر نمی کنم مرادش یک اصطلاح خاصی باشد. حالا به کتاب مراجعه شود و به شروح کتاب اما آن جایی که من رسما در نحو دیدم حالا نمی دانیم شاید قبل از این هم باشد ولی من ندیدم که بحث عمل اسم مصدر کردن در الفی بن مالک و در تسهیل ابن مالک است. و اسم مصدر عمل. و تمسکش بیشتر به همان حدیث معروف عایشه بود فی قوله الرجل امراته الوضو. قول را به معنای اسم مصدر گرفته اند. خب انصافش هم حرف اجمالا درستی است یعنی وجدان انسان شاهد بین قول و تقویل فرق است. ما هم در فارسی تقویل را بوسیدن می گوییم قول را بوسه می گوییم. بین این دو تا فرق است دیگر. بوسیدن غیر از بوسه است. ایشان مثال زده است به همین مثالث که در صحیح بخاری هم هست. فی قوله الرجل فی یوم اش الآن یادم است. الرجل امراته قول اسم مصدر است به قول آقایان اضافه به فاعل شده است و امراته در اینجا مفعول منصوب به مفعولیت است. من قوله الرجل امراته الوضو. من قبل از این دقیقا در عبارات نحوی ها این بحث عمل اسم مصدر این حدیث قبل از ابن مالک است در بخاری. اما اینکه شرح آورده است ابن مالک در شرح تسهیل فرق مصدر و اسم مصدر را به علت حروف می گذارد. چون این مباحث الآن در کتب ما نیامده است. آقایانی که اینجا حدیث لا ضرر را نوشته اند توضیح نداده اند. از قدیم ترین فرق ها، اگر این فرق درست باشد قاعدتا نباید ضرر اسم مصدر باشد. چون این با حروفش یکی است با مصدر یکی است اگر ضَرّ باشد. ضرّا و ضررا یکی باشد. قاعدتا باید اسم مصدر باب تفعّل باشد. تضرّر یتضرّر، فکر می کنم ارتکاز عربی هم با این مساعد است. اسم مصدر باب تضرر است نه باب ضرر. حالا نوشته اند که اسم مصدر ضرر نوشته شده است اینجا هم نوشته اند. به معنی ضرّ و به اصطلاح ضرّا و این عرض کردم ایشان در حقیقت در کتب لغت سعی می کردند موارد استعمال ثلاثی مزید را هم بیان کنند. تا اینجا دو تا را معنا کرده است.
و خیلی بعید است یعنی ارتکاز ما ضرّ زیدا یضُرّه یضارّه خیلی حس می کنیم جور در نمی آید. با عربیت ما جور در نمی آید که ضرّه با ضارّه یکی باشد. البته یک نکته هم هست سابقا من توضیح دادم من ضَرّ ضارّه الله این ما ضرّ هم داریم ضارّ هم داریم. عرض کردم چون در خط قدیم کوفی خط اصلی کوفی ضَرّ و ضارّ را یک جور می نوشتند. الف نمی گذاشتند. الف متوسط را ثبت نمی کردند. بهرحال ظاهرش این طور است. ظاهر این عبارت ایشان لغوی بهرحال به قول دیروز عرض کردیم به قول مرحوم شیخ الشریعه….36
دیروز نقل کردیم بالأخره ظواهر آیات قرآن هم همین طور است من نگاه کردم پریشب بود دیشب بود نشستم دو مرتبه تمام این آیات را یک دوره ای کردیم انصافش این معنا معنای بدی نیست. یعنی یضرّ به معنای ینقص آمده است در قرآن استفاده کرده اند که رّه به معنای اضرّ به. همین که ایشان نوشته اند. ایشان نوشته اند ضرّه و اضرّ به و ضارّه به یک معنا هستند. من فکر نمی کنم درست باشد. ارتکاز من مساعد نیست. حالا یک جا مراد یک چیز باشد ارتکاز من خیلی اینکه برود مخصوصا ضارّ، باب مفاعله یا انشاء الله عرض خواهیم کرد یا مگر تأکید بفهمیم. به شدت مثلا و مخصوصا عرض کردم البته من بعدها پیدا نکردم از مرحوم آقای بجنوردی شنیدم چون ایشان هم شاگرد مرحوم ادیب اول بودند که از اسمعی نقل کرده است که از این بلم های کوچیک کنار دجله کشتی های کوچک گفتند ما هذا گفت که خندق یکی بزرگتر بود همان بود گفت به این می گوییم خنداق. وقتی بزرگتر شد لفظش ، فعلمت ان کثرت مبانی کثرت المعانی، این هست از این نقل شده است.
علی ای حال و درست هم هست یعنی انصافا ضرّه ضارّه حس می کنیم در ضارّ یک شدت بیشتری است. حس نمی کنیم که ضارّه مثل ضرّه باشد. یک چیزی باید در آن باشد. این که ایشان گفته است بمعنا به ارتکاز من است.
س: اگر قائل در لغت …
ج: فرق نمی کند حالا داشته باشیم یا خیر. ارتکاز ما حالا من انشاء الله بعد چون خود ایشان هم اینجا دارد قدمای ما هم نوشته اند. علمای ما هم تقریبا از همین ها گرفته بودند. من دیگر فعلا از همین لسان العرب می خوانم، می خواهم بحث لغوی را به همین ختمش کنم. دیگر کتاب دیگری لغت دیگری نه حالش را داریم و خیلی طول می کشد. هر چه شرح داریم همین جا بگوییم.
علی ای حال ایشان ظاهرش این است که اسم مصدر اسم مرادشان اسم مصدر، اسم مصدر ضرّ هم ضرر گرفته است. و ضارّ هم ضرر گرفته است. ظاهرش این طور است. خیلی بعید است. انشاء الله عرض خواهیم کرد قاعده شان این طور است که در ثلاثی مزید اسم مصدر با مصدر یکی است. در ثلاثی مزید. یعنی ضرار همچنان که مصدر هست ممکن است اسم مصدر هم باشد. ضرار اینکه ایشان ضرر را برای همه اسم مصدر گرفته است خیلی عجیب است. «روي عن النبي، صلى الله عليه و سلم، أَنه قال: لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ في الإِسلام»، عرض کردیم مرحوم شیخ الشریعه این را آورده است و رد کرده است. گفته است این کتاب لغوی است و مرسل است و فلان. عرض کردم این احتیاج به بحث های ایشان نداشت. این فی الاسلام ثابت نیست احتیاج به آن بحث های ایشان ندارد. قال و لکل، این قال ظاهرا نمی دانم حالا ایشان که اسم نبرده است. قال که از کتاب نهایه ابن اثیر است. بعد هم اسم نهایه را می برد نمی دانم حالا چطور. «و لكل واحد من اللفظين معنى غير الآخر: فمعنى
قوله لا ضَرَرَ
أَي لا يَضُرّ الرجل أَخاه»، این لا ضرر را به معنای لا یضار گرفته است. من عرض کردم ما ارتکازمان این است که ضرر یعنی خودش تحمل نکند. لا ضرار به دیگری ضرر نرساند. گفتیم به فارسی تقریبا معنای این کلمه به فارسی بخواهیم بگوییم این است که نه زیان نه زیان باری. که ضرار زیان باری است. نه انسان خودش زیان ببیند نه به دیگری ضرر برساند. «معنى غير الآخر: فمعنى
قوله لا ضَرَرَ
أَي لا يَضُرّ الرجل أَخاه»، مرحوم شیخ الشریعه قدس الله نفسه از این عبارات گرفته است که لا ضرر نهی است. خیلی هم عجیب است از ایشان. و هو ضدّ النفع و قوله لا ضرار ای لا یضارّ کل واحد منهما صاحبه. همان معنای معروف که باب مفاعله بین طرفین است. فضرار منهما معا. نه خودت به کسی ضرر برسان نه به همدیگر ضرر برسانید. و الضرر فعل واحدٍ. نه فعلٌ واحد بلکه فعل واحدٍ. «و معنى
قوله: و لا ضِرَار
أَي لا يُدْخِلُ الضرر على الذي ضَرَّهُ و لكن يعفو عنه»، این هم یک معنای دیگر. که لا ضرار به معنای اینکه جزا به آن نده. «كقوله عز و جل: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ »، الی آخر. «قال ابن الأَثير»، این هم شاید از لغویین دیگر نقل کرده است. «قوله لا ضَرَرَ
أَي لا يَضُرّ الرجل أَخاه»، این هم آقای شیخ الشریعه آورده است. «فَيَنْقُصه شيئاً من حقه»، ضرر به معنای نقص گرفته اند. لا یضرّ یعنی لا ینقص. «و الضِّرارُ فِعَالٌ من الضرّ أَي لا يجازيه على إِضراره»، گفته اند اینکه اگر به آن ضرر زد این جزا به او ندهد. «بإِدخال الضَّرَر عليه»،
س: این از کجا می آوردند؟
ج: هیچ. من درآوردی است. بعضی از بحث های اصول من درآوردی است این هم من درآوردی است.
«و الضَّرَر فعل الواحد، و الضِّرَارُ فعل الاثنين»، معنای سوم «و الضَّرَر ابتداء الفعل، و الضِّرَار الجزاء عليه»، معنای چهارم «و قيل: الضَّرَر ما تَضُرّ بِه صاحبك و تنتفع أَنت به، و الضِّرار أَن تَضُره من غير أَن تنتفع»،
معنای پنجم «و قيل: هما بمعنى و تكرارهما للتأْكيد»، این هم آخرین معنای ایشان. این در کتب اصولی ما هم الآن آمده است. اصولیین اهل سنت هم نوشته اند. هیچ دلیلی هم برایش ذکر نکرده اند. از کجا آمده است ذکر نکرده اند. شواهد لغوی که مؤیّد این معنا باشد فعلا پیدا نکردیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین