خارج فقه (جلسه19) سهشنبه 1404/07/22
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا رَسُولِ اللَّهِ وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْمَعْصُومِينَ وَاللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ
اللَّهُمَّ وَفِّقْنَا وَجَمِيعَ الْمُشْتَغِلِينَ وَارْحَمْنَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
امروز ایشان تشریف آوردند، برنگشتند، عرض کنم که، گفتیم دیگر حالا مجبور شدیم، با اینکه از بحث خارج شدیم، این بحث را هم یک توضیحی عرض بکنیم. مرحوم شیخ طوسی در کتاب «عده» سر عمل به روایات عدهای از اهل سنت را تعبد نوشته است. تصریح دارد: «لما روی». لکن این تعبد را با دو قید آورده است: یک، اینکه روایت از اهل بیت نباشد؛ دو، قولی هم برخلافش در بین شیعه نباشد. با این دو قید. «لما روی عن الصادق»، آن حدیث را آورده است. عرض کردیم ذیل حدیث را که رأی باشد، نیاورده مرحوم شیخ. ذیل حدیث که اگر نبود به رأیتان عمل کنید، این را مرحوم شیخ نیاورده است. و اینکه معروف شده چون گفتند سکونی ثقه است، نه، این مطلب نیست. اگر آقایان آن دستگاه را دارند، «عده» را بیاورند، عبارت «عده» را، بقیه «عده» را بخوانیم. اینی که ایشان نقل کرده، این مقدار است.
یکی از حضار: کجا را بخوانیم؟
آیت الله مددی: بله آقا؟
یکی از حضار : کجا را میخواهید بخوانید؟
آیت الله مددی : همان بقیه عبارت شیخ. و لذلک عملت الطائفه.
یکی از حضار: به خاطر؟ از اول بخوانم؟
آیت الله مددی: بله آقا؟
یکی از حضار: من اجل ما قلنا.
آیت الله مددی: بفرمایید بخوانید، یکی از آقایان، چون آقای حاج شیخ امروز نیامدند تشریف نیاوردند، یکی از آقایان بخوانند.
یکی از حضار: و لاجل ما قلنا عملت الطائفة بما رواه حفص بن غیاث و غیاث بن کلوب و نوح بن دراج و السکونی و غیرهم من العامة عن ائمتنا علیهم السلام فی ما لم ینکروه و لم یکن عندهم خلافه
آیت الله مددی: روشن شد؟ ایشان میگوید عملت الطائفه. البته ما خب میدانیم برای شیخ احترام خاصی قائلیم. این راجع به سنیها. در میان سنیها، اسمهایی که ایشان برده، حفص بن غیاث و غیاث بن کلوب و نوح بن دراج و، البته نوح بن دراج گفته شده از شیعه است ایشان. کم لطفی فرمودند.
اصولاً دراج، پدر اینها حائک بود. یعنی مثلاً پارچهباف. در زبان عربی یکی از اصطلاحات، حائک شغل همچین مناسبی نبود. در این کتاب به نظرم «تاریخ بغداد» دارد که اگر بنا بشود پدر تأثیرگذار باشد، این آقا حائک بود، چهار تا بچه را همه از علما. آنی که پیش ما خیلی مشهور است جمیل، جمیل بن دراج. نوح بن دراج، دو تا برادر دیگر هم دارد، آن هم جزو علما. و از بین پسران دراج، یکی جمیل پیش ما خیلی معروف است، یکی هم پسر این نوح، ایوب بن نوح. ایوب بن نوح پیش ما به تعبیر نجاشی «کان من صالحی هذه الطائفة». ایوب بن نوح پسر این نوح بن دراج است. چون قاضی بوده، شاید ایشان خیال کرده نوح بن دراج مثلاً از علمای عامه است. گفته شده نه، ایشان شیعه است. این، دیدید آقا؟ اصلاً صحبت وثاقت مطرح نکرد. حالا بروید در عبارت اصل حجیت خبر، آنجایی که اسم بنیفضال دارد، «بما رواه بنیفضال». شما بخوانید یا شما بخوانید. یک دو سه صفحه بعد است، خیلی نزدیک به هم است این مطلب. اصلاً صحبت وثاقت مطرح نیست.
یکی از حضار: و لاجل ما قلنا، و لاجل ما قلنا عملت الطائفة باخبار الفطحیة
آیت الله مددی: قبلش را بخوانید.
یکی از حضار: إذا کان الراوی من فرق الشیعة مثل الفطحیة و الواقفة و الناووسیة و غیرهم، نظر فی ما یرویه، فإن کان هناک قرینة تعضده أو خبر آخر من جهة الموثوقین بهم، وجب العمل به. و إن کان هناک خبر آخر یخالفه من طریق الموثوقین، وجب اطراح ما اختصوا بروایته و العمل بما رواه الثقة
آیت الله مددی: البته گفتند «اطّراح» میخوانند باب افّتعال. خیلی خب بخوانید.
یکی از حضار: و إن کان ما رووه لیس هناک ما یخالفه و لا یعرف من الطائفة العمل بخلافه، وجب ایضاً العمل به إذا کان متحرّجاً فی روایته موثوقاً فی أمانته
آیت الله مددی : متحرزا ، ثقه به معنای متحرز عن الکذب گرفته است .
یکی از حضار : و إن کان مخطئاً فی أصل الاعتقاد. و لاجل ما قلنا عملت الطائفة باخبار الفطحیة
آیت الله مددی: ببینید. بخوانید بعد.
یکی از حضار: مثل عبدالله بن بکیر و غیرهم و اخبار الواقفة مثل سماعة بن مهران و علی بن أبی حمزة
آیت الله مددی: عرض کردیم سماعه واقفی نیست، اشتباه کرده ایشان.
یکی از حضار: دور از توثیق دارند این را.
آیت الله مددی: حالا بخوانید.
یکی از حضار: و عثمان بن عیسی و من بعد هؤلاء بما رواه بنو فضال و بنو سماعه و الطاطریون و غیرهم فی ما لم یکن عندهم فیه خلاف
آیت الله مددی: بعدش؟
یکی از حضار: و أما ما ترویه الغلاة و المتهمون
آیت الله مددی: نه، این را تعبیر میکند به خاطر وثاقت. این دو تا را با هم فرق گذاشته. اینها را به خاطر متحرّز از کذب بودن و وثاقت قبول کرده. حالا چیز عجیبی که در اینجا هست، یکی از کسانی که خیلی تأثیرگذار است و روایتش هم زیاد است، عمار ساباطی است. اسم عمار را هم نبرده، اسم عمار ساباطی را هم نبرده است. عرض کردیم الان اگر روایات عمار ساباطی را استخراج کنیم از کتب اربعه، بیش از هشتاد درصدش از منفردات شیخ طوسی است. کسی دیگر آنها را نیاورده. دقت کردید؟ اسم فطحیه را هم نیاورده. اسم عمار را نیاورده. فطحیه را آورده، اسم عمار را نیاورده.
حالا میآییم این عبارت را یک مقداری بررسی میکنیم ببینیم آیا آنچه شیخ، اولاً معلوم شد بین سنیها و بین فطحیه و واقفه و فرق مخالفین شیعه، فرق گذاشته است. عرض کردیم الان اگر معجم آقای خویی را هم بیاورید، میخواهید بیاورید معجم آقای خویی را؟ نوشتند سکونی ثقه است چون شیخ گفته «عملت الطائفة بروایته لکونه ثقة فی النقل» با اینکه برایتان خواندیم، این لکونه ثقات فی النقل را در سنیها نگفته، در سنیها «لما روی عن الصادق» گفته. میخواهید معجم آقای خوئی را بیاورید
یعنی در همین زمان ما هنوز همین اشتباه بوده اصل این اشتباه را هم ما گفتیم رسالهی عزیه چاپ شده یک کتابی است مجموعهی رسائل محقق حلی یک رساله به نام عزیه که من هم البته اجمالا بررسی کردم خیلی تفصیل آن طور مراجعه نکردم بررسی کردم نفهمیدم این عز الدولة بوده عز الدین بوده چه کسی بوده این رساله را به اسم ایشان نوشته است ، رساله اسمش عزیه است ، آنجا محقق حلقی فرموده است به خاطر اینکه ثقه است شیخ در عده گفته به سکونی عمل بکنید چون ثقه است لکن شیخ نگفته است این حرف را ، محقق حلی قدس الله نفسه در قرن هفتم است ، ششصد و خوردهای است ، بعد از حملهی هولاکو به بغداد وفاتش است ، ششصد و هفتاد ، هفتاد و خوردهای ، هشتاد ، وفات ایشان است دقت میکنید ؟ از آن زمان تا الان که قرن پانزدهم هستیم این اشتباه در کتب علمای ما راه پیدا کرد، میخواهید روایت آقای خوئی را هم بخوانید این اشتباه در کتب علمای ما راه پیدا کرد حالا تعجب آور هم هست آقای خوئی بعد از این قاموس نوشتند کتابش را در قاموس یک مقدمهای دارد چند تا مقدمه دارد یکیاش همین است که این اشتباه است علمای ما اشتباه کردند و من ریشههای این اشتباه را برای شما روشن کردم ، حالا این راجع به این .
یکی از حضار : این روایت امام صادق خوب فرمودید که مصداقا سکونی را نمیگوید چون امام صادق میفرمایند آن چیزهایی که علی نقل میکند را میفرماید درست است ؟ عن الصادق دارد میگوید .
آیت الله مددی : عن الصادق عن ابیه عن آبائه عن علی ،
یکی از حضار : این نشان میدهد اصحاب که عمل کردند به خاطر این روایت امام صادق نبوده که گفتند عن
آیت الله مددی : عرض کردم ببینید ما نه تصریح دارد خودش تصریح دارد نه در مصادر سنی آمده است غیاث بن کلوب از سنیهاست او نقل کرده است شیعه نقل نکردند ، سکونی نقل کرده شیعه از امام صادق ، من توضیحاتش را عرض کردم این یک شرح تاریخی دارد و کار درستی هم کرده است شیخ قدس الله نفسه اجمالا کار درستی کرده است چرا چون عرض کردم سکونی روایتی را که از امام صادق دارد خودش منفرد است ، تعابیری که از امام صادق دارد روات شیعهی ما مثل زراره و محمد بن مسلم ندارند منفرد است روشن شد ؟
از ایشان هم باز انفراد نوفلی است البته عبد الله بن مغیرة هم یک کمی نقل میکند که یک شرحی دادیم سابقا خیال میکردیم نسخهی عبد الله بن مغیرة نسخهای است از کتاب به نظرم آمد که لا به لای کتابهایش آورده است بعید است نسخه باشد ، ببینید انفراد است. از نوفلی هم اساسا یک نفر نقل کرده است و آن هم ابراهیم بن هاشم است ، ببینید ایشان نوفلی بعد به ری میآید احمد برقی هم از ایشان نقل میکند احمد برقی و ابراهیم بن هاشم به قم میآورند اما قمیها و بزرگان قم از نسخهی احمد برقی نقل نمیکنند از نسخهی ابراهیم بن هاشم نقل میکنند، مثل کلینی . بعد از ابراهیم بن هاشم این نسخهی ابراهیم بن هاشم معروف میشود یک دفعه این نسخه یک دفعه مشهور میشود آن انفرادها از بین میرود روشن شد ؟ اینقدر مشهور میشود که حتی مثل نجاشی وقتی میخواهد طریق به کتاب سکونی بیاورد میآید به قم از راه ابراهیم بن هاشم میرود به نوفلی از بغداد نمیرود به کوفه نوفلی کوفه است خوب سکونی هم کوفه بوده نقل کرده است مرحوم نجاشی میآید به قم یعنی اینقدر این نسخه مشهور میشود در فهارس هم همین نسخه میآید هم در اسانید مثل کافی همین نسخه میآید و هم در فهارس مثل نجاشی همین نسخه میآید دقت میکنید چه میخواهم بگویم؟
آن انفرادها از بین میرود حالا آقای خوئی را آوردید بخوانید .
یکی از حضار : و ذکر العلامة فی الخلاصة قال کان عامیا و صرح بذلک الشیخ فی العدة عند الحبث عن حجیة الخبر عند ال… ولکن مع ذلک ذکر الاصحاب عملت بروایاته و یظهر منه ان ما یعتبر فی العمل بالروایة انما هو الوثاقة والعدالة
آیت الله مددی : با اینکه ایشان وثاقت را مطرح نکردند ، ایشان گفت لما روی عن الصادق روشن شد؟ چقدر این عبارت تأثیرگذار بود؟
یعنی مرحوم شیخ میخواست بگوید تعبد است. حالا چرا شیخ این را گفته؟ عرض کردیم این روایت «إذا نزلت بکم حادثة…» این توسط نوادر محمد بن احمد نقل شده. نوادر محمد بن احمد طبقتاً با ابراهیم بن هاشم یکی است. یعنی شیخ طوسی که تقریباً دویست سال بعد از این است، تقریباً، حالا دویست سال، صد و هشتاد سال بعد از این است، یک نکتهای را نقل میکند که چرا این انفرادها از بین رفت، یکدفعه مشهور شد؟ روشن شد چه میخواهم بگویم؟
ایشان میخواهد بگوید سرّ اینکه این انفرادها از بین رفت، همین حدیث نوادر بود. چون در نوادر الحکمه این حدیث آمده بود که اگر حادثهای آمد که در نیافتید، بروید ببینید عامه چه عن علی نقل کردند. خب سکونی هم از عامه است، غیاث بن کلوب هم از عامه است. دقت کردید؟ حفص بن غیاث هم از عامه است. ببینید اینها چه عن علی نقل کردند، به آن عمل بکنید تا از ما به شما برسد. و اگر نبود، به رأیتان عمل بکنید. این اگر نبود به رأیتان عمل، این را هم شیخ نقل نکرده. بعد که آن نسخه را پیدا کردیم، این درش آمده که اگر نبود به رأیتان عمل بکنید.
که عرض کردیم مرحوم آقای بروجردی معتقد بودند در قدیم عمل به اطلاقات امت یک نوع رأی بود، اصلاً رأی این بود. یعنی نص خاص نمیخواست باشد. در همان روایت عبدالله بن بکیر میخواهید بیاورید، میگوید آیا درش روایت آمده؟ میگوید نه. میگوید نه من روایت میخواهم که درش باشد این مطلب، زوج باشد یا نباشد. نمیخواهد به عموم یا اطلاق مراجعه کند.
درست است حرف آن، این حرف آقای بروجردی درست است. به عمومات و اطلاقات مراجعه نکنید. خب این آقای خویی وقتی نوشتند، دیگر شما حساب بقیه را هم بکنید. چون آقای خویی بعد از قاموس نوشتند کتابشان را. دیدند عبارت قاموس را. بعضی جاها هم ایشان اشارهای دارند که مطلب قاموس است لکن به ایشان نسبت نمیدهند. نمیگویند و فی قاموس الرجال. لکن مطلب خود قاموس است.
یکی از حضار: قلت سمعت فی هذا شیئاً؟ فقال لا، هذا مما رزق الله من الرأی
آیت الله مددی: ها، این برای عبدالله بن بکیر. میخواهید از اولش بخوانید؟ نه سندش را، اول خود روایت را بخوانید.
یکی از حضار: حمید بن زیاد عن ابن سماعه عن، خود روایت. قال سألت عن رجل طلق امرأته حتی بانت منه و انقضت عدتها ثم تزوجت زوجاً آخر فطلقها ایضاً ثم تزوجها زوجها الأول، أیَهدم ذلک الطلاق الأول؟ قال نعم
آیت الله مددی: این طلاق اول را از بین میبرد. یعنی اگر دو طلاق دیگر داد با این طلاق اولی میشود سه طلاق یا نه؟ چون این طلاق داده و تمام شده و از مدت خارج شد، دو مرتبه با یکی دیگر ازدواج کرد، باید سه طلاق بعد از این بشود. آن زوج اول اگر میخواهد طلاق بدهد، سه طلاق بعد از این بشود. روشن؟ این جزو مسائل خلافی بوده. ما مفصل در بحث طلاق شرحش را دادیم. بله بفرمایید.
یکی از حضار: قال ابن سماعه: و کان ابن بکیر یقول: المطلقة إذا طلقها زوجها ثم ترکها حتی تبین ثم تزوجها، فإنما هی عنده علی طلاق مستأنف
آیت الله مددی: یعنی این را حساب نمیکند.
یکی از حضار: این را ادامه ندارد. نه،
آیت الله مددی : بعدش دارد که،
یکی از حضار: این را خود ابن بکیر گفته، قال ابن سماعه: و ذکر الحسین بن هاشم أنه سأل ابن بکیر عنها فأجابه بهذا الجواب. فقال له: سمعت فی هذا شیئاً؟ فقال: روایت رفاعه. فقال إن رفاعه روی إذا دخل بینهما زوج
آیت الله مددی: ببینید. آن دارد «إذا دخل بینهما…» ایشان میگوید فرق نمیکند زوج باشد یا نباشد. به عموم خواسته مراجعه کند.
یکی از حضار: فقال الزوج و غیر الزوج عندی سواء
آیت الله مددی: ببینید این اجتهاد بود، این اسمش اجتهاد بود. روشن شد؟ چه زوج باشد نباشد. و حسین بن عثمان میگوید نه من قبول ندارم. باید روایتی باشد که هذا سواء. به اطلاق نمیشود تمسک بکنیم. «فقال ابن بکیر هذا مما رزق الله من الرأی.» این رأی یعنی اخذ به اطلاق و عموم. معلوم شد؟ حرف ایشان درست است، حرف آقای بروجردی. این روایت را خواندیم که آقایان ببینند.
حالا این مطلبی است که مرحوم شیخ فرمود در دو جهت.
یکی از حضار: این رأی با خود قیاس است اصلاً…
آیت الله مددی: نه قیاس نیست. اطلاق است، اطلاق این مطلب. که اگر مدت طلاقش تمام شد، این دیگر حساب نمیشود. این بوده من توضیح دادم یعنی آن جایی است که رجوع کند سه طلاقه این جوری است اما اگر عدهاش تمام شد درآمد دیگر این سه طلاق باید بعد از این بشود، دو طلاق نه. البته مشهور این است که نه، اشکال میکند که نه، دو طلاق هم کافی است. حالا عرض میکنم این رأیی بوده که ابن سماعه داشته.
حالا به هر حال مرحوم شیخ طوسی قدس الله سره، متأسفانه این رأی را هم در ذیل حدیث نقل نمیکند. تو این حدیث هست رأی إذا ابتلیتم به امر بالأمر لا بد منه. خیلی خب. اینجا الان مرحوم شیخ قدس الله سره این مطلب را نقل کرده. این به اصطلاح به اینکه لما روی عن الصادق. یعنی این تعجبآور است حدیث سکونی، نوفلی، ابراهیم بن هاشم همه انفراد دارد. چطور شد از انفراد خارج شد؟ ظاهراً شیخ میخواهد تفسیر بکند که این کار در قم شد، نه در کوفه. کتاب در کوفه بود. در قم این کار شد. چرا این کار شد؟ به روایت آن، روایت مرسلهی عبدالله بن بکیر.
یکی از حضار: دلیل شیخ صحیح نبوده دیگر؟
آیت الله مددی: حالا آن کار دیگر، اجازه بفرمایید من تحلیلش را بکنم. شیخ دارد این دویست سالی که بعد از انتشار کتاب سکونی در قم توسط ابراهیم بن هاشم شد، دارد این را شرح میدهد. و انصافاً فکر میکنم موفق است، مطلب شیخ درست است. اجمالاً درست است یعنی. اجمالاً مطلب شیخ درست است. یعنی شیخ میخواهد بگوید آقا این اشتهار کتاب سکونی در قم از این حدیث شد. اینها این حدیث را دیدند، کتاب سکونی رفت مشهور شد. سکونی منفرد است، نوفلی هم منفرد است، ابراهیم بن هاشم هم منفرد است. البته احمد برقی هم آورده، احمد برقی هم ازش نقل کرده، خیلی کم، قمیها خیلی به این نسخه اعتنا نکردند. روشن شد؟ تو فهارس هم همین نسخه آمده. پس این نسخه خیلی مشهور شد، ابراهیم بن هاشم. خب چرا سؤال؟
شیخ دارد این نکتهای که دویست سال قبل، شیعه انجام داد دارد میگوید، میگوید نکتهاش این بود. اصلاً آن کتاب نوادر الحکمه با کتاب ابراهیم بن هاشم همزمان است. رتبه اینها یکی است در حدیث یکی است. یعنی مرحوم کلینی از هر دو به یک واسطه نقل میکند، هم از ابراهیم به یک واسطه نقل میکند، هم از محمد بن احمد، از نوادر الحکمه. این هم مطالب تاریخی مطالب روشن است برایتان؟
شیخ دارد تفسیر میکند. این حدیث بود طبق، لکن عرض کردیم مشکل کار این بود، شیخ نمیدانست بعد چه خواهد شد در فقه شیعه. برای قبل را گفت، خیلی خب، موفق. برای بعد را نگفت. این یک. عرض کردیم این در حقیقت با این ذیل حدیث، این را اگر ببریم در دنیای اهل سنت، آنها این را به اصطلاح دارند. اصطلاحشان این است، اگر خبر ضعیف باشد و قیاس، اول به خبر ضعیف عمل میکنیم، اگر نبود به قیاس. این حدیث تقریباً همینطور است. اگر حدیثی از سنیها بود، ولو ضعیف، عمل بکنیم به قیاس نکنیم. بعد اگر نبود به قیاس عمل کنیم. این تقریباً همینطور است. قیاس هم عرض کردیم در فقه ما یعنی قواعد عامه، قواعد عامه در آن زمان در قم متعارف نبود. در قم تلقی حدیثی بود. یعنی بنایشان این بود در هر مسئلهای مهماً امکن به حدیث عمل بکنند. روشن شد؟
اما بعدها کم کم مثل ابن ادریس آمد باب عمل به اصالة البرائة را باز کرد. علامه آمد حجیت را با، خود شیخ آمد حجیت را مطرح کرد. علامه آمد حجیت را مطرح کرد. گفت خبر سکونی حجت نیست. وقتی آمد گفت خبر سکونی حجت نیست، چه کار کردند؟ به قواعد برگشتند. یعنی اصول… روشن شد برایتان؟ این مرحله را دیگر شیخ ندیده بود. این را ما دیدیم. شیخ تا زمان خودش دیده بود. این هم روشن شد؟ یعنی در حقیقت اینها به خبر سکونی کجا عمل کردند؟ در جایی که ما الان در اصول متأخر ما، جای اصول عملیه است. معامله اصول عملیه باهاش کردند. دقت میکنید؟ یعنی این روایت دارد اول به خبر به آن عمل کنید، اگر نبود به رأی، یعنی عمومات.
یکی از حضار: این نسبت بزرگی است مثلا کافی و تهذیب
آیت الله مددی: خیلی فرقش زیاد است دقت کردید؟ این به خاطر اینکه اینها سعی میکردند حتی المقدور به روایت عمل کنند.
یکی از حضار: یعنی ما الان که به روایت عمل نمیکنیم و قاعدهی اصولی داریم، میتونیم روایت رو کلاً طرح بکنیم؟
آیت الله مددی: مثل علامه طرح کرد خب دیگر. میتونیم یعنی چه؟ علامه، صاحب مدارک طرح کردند، روایت سکونی را طرح…
یکی از حضار: یعنی شاید، بله…
آیت الله مددی: بله برگشتن به قواعد.
یکی از حضار: شاید کلینی قرائن را قبول داشته گرفته.
آیت الله مددی: نه، قرینهاش همین روایت بوده. همین روایتی که در کتاب نوادر الحکمه بوده.
یکی از حضار: چون علامه خبر ثقه رو قبول نداره، فقط به خبر صحیح و حسن عمل میکنه یعنی… آن از این باب نیست که سکونی رو ثقه نمیدونه چون کلاً خبر موثق رو قبول نداره.
آیت الله مددی : بله موثق را قبول ندارد ایشان.
یکی از حضار : از این باب که…
آیت الله مددی: اصلاً میگویم طرحش کردند، طرحش کردند مشکل برایشان نیامد پیش. اینها میخواستند به خبر عمل بکنند. علامه و اینها مقید نشدند. رفتند دنبال حجیت، به صحیح و حسن عمل.
البته من عرض کردم صحیح را مطلقاً علامه عمل میکند، ولو معارض داشته باشد. حسن را اگر معارض نداشته باشد عمل میکند. تصریح کرده در مختلف، «هذا حدیث حسن و لا معارض له». این مبنای علامه است. اینکه من دائما میگویم مبنایش در حسن یک کمی قید دارد، نکتهاش این است. دقت شد آقا چه میخواهم عرض کنم؟
پس بنابراین در حقیقت اگر بخواهیم بگوییم، در حقیقت این دو تا مبنایی که بین اهل سنت بود، شیعه انجام داد لکن اسمش را نگذاشتند. یک مبنا اینکه به خبر ضعیف برگردیم، به قواعد برنگردیم. این در قمیها آمدند به خبر سکونی عمل کردند. دو، ما به خبر ضعیف عمل نمیکنیم، به قواعد رجوع میکنیم. این کاری بود که بعد شیعه انجام داد. این دومی را دیگر شیخ طوسی نبود رحمتاللهعلیه، فوت کرده بود. شیخ طوسی نمیدانست بعد دویست سال چه پیش میآید. بعد از صد سال چه پیش میآید. این تاریخ روشن شد برایتان؟
یکی از حضار: یعنی که ما به کلینی نسبت بدیم که خبر را در عین حالی که ضعیف میدونسته ولی عمل کرده یک نسبت بزرگی است
آیت الله مددی: چرا؟ چون میگوید امام صادق فرمودند خب.
یکی از حضار: کلینی میگوید باید برام حجت باشه.
آیت الله مددی: خب میگوید حجت است دیگر لما روی عن الصادق
یکی از حضار: خودش مرسل است، چطور…
آیت الله مددی: باشد از مراسیل هم دارد کلینی خودش. مشکل ندارد.
یکی از حضار: شواهد نگاه کرده.
آیت الله مددی: به شواهد. این در نوادر محمد بوده. البته نوادر محمد هم استثناء شده، اما این را به اصطلاح ایشان قبول کرده.
یکی از حضار: ظاهراً خیلی روایات ضعیفه داریم که اینها عمل نکردند، روایت رو اصلاً طرح کردند. وگرنه باید کلینی خیلی روایات زیادتر از این میآورد.
آیت الله مددی: بله بیشتر.
یکی از حضار: اونها رو نیاورده پس معلوم میشود…
آیت الله مددی: خیلی از خبر ضعیف هم آورده، از کذابین مشهور هم آورده، مثل ابیسمینه.
یکی از حضار: برایشان شاید حجت بوده، قرینه داشته وگرنه باید کل روایات ضعیف رو…
آیت الله مددی: خب پس این معلوم میشود به قرینه عمل کرده. قرینهاش این بوده که امام، خیلی به نظرم روشن شد مسئله، اصلاً کاملاً جذور مسئله، شیخ چرا گفته، آقایان بعدی ما چرا این کار را کردند، کاملاً روشن شد. این اصل مطلب. روشن؟
حالا برگردیم این اسمایی را که شیخ اسم برده. نوح بن دراج که احتمالاً شیعه باشد، این هیچ. گفتم یکی از آقایان، از دوستان ما خدا رحمتش کند، یک مستدرکی بر ذریعه نوشته بود. یکی از دوستان شوخی میکرد. میگفت در ذریعه مرحوم آقابزرگ سنیها را هم آورده. ایشان حتماً در مستدرک میخواهد بهاییها را وارد کند. این هم شوخی این آقا. حالا غرض اینکه این یک واقعیت این طور بود، این، حالا نوح بن دراج اصولاً معلوم نیست که سنی باشد. اینکه برای نوح بن دراج.
حفص بن غیاث ایشان اسم برده، خیلی عجیب است از مرحوم شیخ، نمیدانم، بعید است قمیها گفته باشند. چون حفص بن غیاث روایتی که دارد از خود امام صادق است، عن علی نیست.
یکی از حضار: این عبارت شیخ که اینقدر مشکل دارد را شما تحلیلش را که از تحلیل دویست سال را صحیح دانستید بعد این همه اشکال دارد در تطبیقش.
آیت الله مددی: دیگر، نه ما احترام، احترام شیخ را مراعات میکنیم خب. حالا میخواهیم بگوییم آورده ولکن این نمیشود قبول کرد.
اصلاً روایات حفص بن غیاث، مرحوم نجاشی نوشته صد و هفتاد حدیث است کتابش. این اصلاً عن الصادق علیه السلام است. اصلاً حفص بن غیاث عن هم عرض کردیم یک فقیه معروف در کوفه بود به کوفه نوشت که سه تا از فقهای بزرگ را بفرست که ما بتوانیم قاضی بکنیم سه تا را فرستاد یکی هم حفص بن غیاث بود اینها نمیخواستند قبول کنند یکی وقتی که شروع کرد گفت این دست من کجاست فلان یعنی مثلا شبه کور است هارون گفت این کور را بیرون کنید به چه درد کار میخورد ، یکی دیگر که وارد شد شروع کرد لرزیدن رعشه مثلا مرض رعشه دارد گفت این را هم بیرون کنید این به چه درد میخورد مرض رعشه دارد ، حفص قبول کرد ، حفص که قبول کرد خوب خیلی یک رفیقی داشت که خیلی رفیق بود با ایشان به نام وکیع که الان بخاری هم از او حدیث دارد خیلی مشهور است وکیع خیلی مشهور است وکیع تا آخر عمر با حفص بن غیاث صحبت نکرد گفت چرا قاضی شدی ؟ تا آخر عمر حاضر نشد با او صحبت کند . و حفص بن غیاث هم گفت آقا من قرضهایم خیلی زیاد شد زیر بار قرض رفتم چارهای نبود میخواستم قرضهایم را ادا کنم یعنی اینقدر این مرد این از امام صادق 170 تا اما الان حدیثش نزد ما 170 تا نیست .
این هم یک چیزی هست یک عملی میگویند مستحب است انسان در وقت خواب اگر وضوء ندارد با همان لباسش بزند تیمم بکند این منحصر به حفص بن غیاث است در محاسن برقی آمده و فی روایة حفص بن غیاث عن ابی عبد الله علیه السلام اصلا روایت ایشان عن علی نیست حالا نمیدانم شیخ اشتباه کرده یا چیز دیگری پیش آمده است ؟
یکی از حضار: بگوییم این کلام سید خوئی، سید خوئی یقول به انه هؤلاء لم یرووا عن العامة، لم یرووا عن علی علیه السلام.
آیت الله مددی: نه همهاش نه، حفص بن غیاث لم یرو. این راجع به حفص بن غیاث که اول اسم بردند.
بعدش جناب نوح بن دراج که احتمالاً شیعه باشد. بعدش غیاث بن کلوب. ببینید غیاث بن کلوب روایاتش نزد ما معین است، از اسحاق بن عمار که از بزرگان شیعه است. این اسحاق هم از امام صادق حدیث دارد، هم از امام کاظم حدیث دارد و یک چهرهی اجتماعی است. به خاطر اینکه مثل همینکه میگویند پول هر کجا باشد، «رأیت الناس قد مالوا إلی من عنده مال». ایشان صراف بود، صرافیش هم تشخیص داده شده، مقابل باب مسجد، این مسجد کوفه که هست، آن مقابلش صرافی ایشان بود. خیلی مسائل مالی را شیعه با ایشان، مسائل مهم را با ایشان مطرح میکردند. مرحوم اسحاق بن عمار خیلی جلیلالقدر است. درست شد؟ اسحاق بن عمار اصولاً روایتش از خود امام صادق یا امام کاظم است. چند تا روایت به ایشان نسبت داده شده عن جعفر عن أبیه عن آبائه عن علی. اینها را منحصراً غیاث بن کلوب نقل کرده. هیچ شیعهای نقل نکرده است.
هیچ فرد شیعی از مرحوم اسحاق بن عمار چنین حدیثی را نقل نکرده. حالا اسحاق بن عمار چند تا حدیث مثلاً مسند از امام صادق داشته به این غیاث بن کلوب گفته چون سنی بوده؟
یکی از حضار : سند بوده به علی هم تا قبول کند سنی است؟
آیت الله مددی : اها، چون تا قبول کند سنی است. و الا ما حفص بن غیاث، معذرت میخواهم، اسحاق بن عمار حدیث از ایشان نداریم که ایشان عن جعفر عن أبیه، نزد ما ندارد. روشن شد میخواهم چه بگویم؟ نزد ما ندارد، حتی یک حدیث هم نداریم. تمام این احادیثی که عن علی است، ایشان به غیاث بن کلوب گفته.
یک روایت دارد حفص بن غیاث که امام فرمود برو در مسجد با اهل سنت نماز بخوان، ایشان هم رفت نماز خواند. گفت یک چند روزی که نماز خواندم، یکی از همسایهها آمد که سنی بود، به من گفت راجع به تو یک چیزهایی میگفتند، حالا فهمیدم نه دروغ است. گفتم چه میگفتند؟ گفتند تو رافضی هستی. حالا تو نماز حاضر شدی، فهمیدم نه تو رافضی نیستی. معلوم شد شرایط تقیه را؟ و از غیاث بن کلوب هم فقط یک نفر شیعه نقل کرده، حسن بن موسی خشاب. هیچ کس دیگر نقل نکرده. ایشان جزو مشایخ است. مرحوم شیخ تعجب است از مرحوم شیخ، اینها را نگاه نکردند، مراجعه نکردند.
لذا عرض کردیم این منهج مشایخی است، اشتباه کرده مرحوم شیخ. این ربطی به آن روایت ندارد. عرض کردیم منهج مشایخی یکی از مناهج بوده. این فرقش، این هم جزو فهرست است. یعنی اگر شخصی ضعیف باشد، از او حدیث نقل نمیکنند اما اگر یکی از مشایخ از او نقل بکند، نقل میکنند. در رجال این طور نیست، میگویند این ضعیف است، میخواهد مشایخ نقل کند، میخواهد نکند. و عرض کردیم نجاشی این منهج را دارد. نجاشی دو نفر را اسم برده، یکی ابیالمفضل، یکی ابن عیاش، نمیدانم در کدام یکی، در هر دو گفته من از او زیاد شنیدم، از ابن عیاش هم زیاد، از ابن عیاش بیشتر شنیده، از ابیالمفضل شنیده، لکن رأیت اصحابنا یغمزونه یا یضعفونه، فتجنبت الروایة عنه إلا بواسطة بینی و بینه. تصریح میکند نجاشی. در رجال، واسطه کاری نمیکند که. این یک منهجی بوده که اسمش را گذاشتند منهج مشایخی. اگر مشایخ بزرگ ولو از فرد ضعیف نقل بکنند، چون استاد است حتماً شواهد کافی داشته. روشن شد چه میخواهم بگویم؟ اما امروزه در رجال این را اصلاً به ذهنشان هم نرسیده. و تعجب از مرحوم شیخ قدس الله نفسه اشتباه کرده. سر عمل به روایات غیاث بن کلوب، خشاب است نه آن روایت برای نوادر.
یکی از ائمه، یکی از ائمه شأن، یکی از بزرگان فقه، فقه و حدیث ما، حسن بن موسی خشاب کوفی است. ایشان از، منحصر هم هست، کسی دیگر نقل نکرده. هر چه از از غیاث داریم، جناب آقای به اصطلاح حسن بن موسی خشاب است. چون ایشان استاد است، شیخ است، بزرگوار است، دیگر قبول کردند نقلش را.
یکی از حضار: استاد نقل شیخ را موجب توثیق اون فرد که نمیگیرند؟ میگویند همین که نقل کرده لابد یک شواهدی داشته.
آیت الله مددی: خب لذا این عرض کردیم توثیق غیاث بن کلوب نیست. این توثیق روایت است نه توثیق غیاث بن کلوب. دقت کردید؟ شیخ، آقایان خیال کردند این توثیق سکونی است. توثیق سکونی، آن عبارت توثیق سکونی هم نیست. توثیق روایات سکونی است نه توثیق سکونی. این اصطلاحاً اسمش منهج مشایخی است، آقایان نداشتند، خبر هم نداشتند. منهج مشایخی زیرمجموعهی منهج فهرستی است که ما گفتیم.
یکی از حضار: نتیجهاش یکی است دیگر.
آیت الله مددی: نتیجهاش فرق از زمین تا آسمان فرق میکند.
یکی از حضار : روایت چطور؟
آیت الله مددی: روایت را قبول میکنید اما اینکه آن ثقه باشد، نه.
یکی از حضار: فقط همین روایت…
آیت الله مددی: اجازه بفرمایید. فقط این روایتی که ایشان از اسحاق بن عمار نقل کرده قبول میکنیم. چون یک شیخ بزرگواری نقل کرده. لاجل ذلک نیست، به خاطر آن روایت مال نوادر نیست. عمل به، روشن شد؟ عمل به روایت غیاث بن کلوب رو منهج مشایخی است.
و لذا من کراراً عرض کردم، مرحوم ابن الولید جزو مشایخ بزرگ است، خود نوادر الحکمه استاد است، مشایخ، لکن عرض کردیم مشایخ دو جورند: یک مشایخی که خیلی جلیلالقدرند و بزرگوارند و حدیث نقل کردند قابل، یک مشایخی که اضافه بر آن نقاد هم هستند، قدرت نقادی دارند. دقت کردید چه میخواهم بگویم؟ محمد بن احمد استاد است، لکن نقاد نیست. ابن الولید نقاد است. یک عدهای را استثناء کرده، گفته این کتاب نوادر الحکمه خوب است، «ما رواه فلان و فلان و فلان» استثناء کرده. یک عدهای را خارج کرده.
بعضیها آمدند گفتند ما روایات محمد بن احمد، مثلاً نگاه میکنیم، فلان و فلان در سند هست، استثناء نشده، پس ثقه است. اصلاً اینها توجه نکردند، تمام استثناءات ابن الولید برای استاد ایشان است، برای مشایخ ایشان است. اصلاً ایشان به سند کاری ندارد. اصلاً هیچ کدام توجه نکردند. تمام استثناءات ابن الولید برای استاد نوادر است. دقت میکنید؟ استادش از کی گرفته؟
یکی از حضار: از واسطه.
آیت الله مددی: همان که استادش است. آنها رویش حساب گذاشته.
مثلاً اگر دیدید درش سهل بن زیاد بود، بگذارید این کنار. اگر درش فلان بود بگذارید کنار، اگر درش، دقت میکنید؟ اصلاً این روشی بوده. بقیه، آقایان آمدند گفتند آقا بقیه، نگاه کردند بقیه سند، گفتند استثناء، اصلاً ایشان نظرش به بقیه سند نیست. اینها رجالی فکر کردند. این فرق بین رجالی و فهرستی. روشن شد؟ آخر از ما میپرسند فرق رجالی و فهرستی چیست؟ این هم داریم فرقها را میبینیم باز هم متوجه نمیشوند. این فرق بین رجال و فهرست است.
یکی از حضار: علامه هم دچار این اشتباه شده دیگر.
آیت الله مددی: خب از علامه به بعد دیگر، از شیخ طوسی به بعد دیگر.
یکی از حضار: با جلالتش…
آیت الله مددی: با جلالت شأن ایشان داریم میگوییم. ابن الولید، ببینید آقا این حدیث دو قرن در قم بوده، حالا ما آمدیم در قم دیگر، هزار و سیصد سال قبل این کار در قم شده. ما هم فعلاً در قم هستیم. کاری که در قم شد این است. کارهای فهرستی شده یا زیرمجموعهی فهرستی. این غیاث بن کلوبی که شیخ نوشته به خاطر روایت، اصلاً به خاطر روایت نیست. به خاطر منهج مشایخی است. روشن شد؟
شیخ رضواناللهتعالیعلیه توجه نفرمودند به این مطلب. مع احترامنا للشیخ. چون حسن بن موسی خشاب، کسی دیگر هم نقل نکرده، منحصر به همین فرده. آنچه ما از غیاث بن کلوب داریم، یک سند است: اسحاق عن جعفر عن أبیه عن آبائه. شیعه هم از اسحاق این را نقل نکرده. مثل همان رفتن به مسجد میماند. گفت رفتم به مسجد، سنیها به من گفتند ما فهمیدیم تو رافضی نیستی. تو مسجد ما آمدی، معلوم شد رافضی نیستی. روشن شد چه میخواهم بگویم؟
پس بنابراین متأسفانه آنچه که شیخ در اینجا فرمودند، قبولش بسیار بسیار مشکل است و انطباقش هم بر موارد مشکل است. آن چیزی که فرمودند، الان نمیتوانیم قبول کنیم. البته شیخ دروغ نگفته. شاید واقعاً از قرن سوم به بعد که این روایت نوادر تأثیرگذار بوده، احتمال دارد چرا احتمالش را میدهیم. به هر حال این پدیده هست، روایات سکونی انفراد دارد تا ابراهیم بن هاشم، از بعد از ابراهیم بن هاشم انفرادش برداشته میشود، این هست این پدیده. آن روایت هم هست. هر دو هم در قم است. این هست، نمیشود انکارش کرد، قابل اانکار نیست. لذا شیخ تفسیر این دویست ساله کرده. این قابل انکار نیست. لکن مواردی که ایشان شیخ ذکر کردند، انطباق ندارد. حفص بن غیاث عن علی نیست، از خود جعفر بن محمد است.
نوح بن دراج احتمالاً شیعه باشد. غیاث بن کلوب فقط یکی از مشایخ محترم بزرگ کوفه از او نقل کرده، حسن بن موسی خشاب است. غالباً هم بعد از حسن، نگاه بکنید، بعد از حسن بن موسی، محمد بن حسین ابوالخطاب که این هم خیلی جلیلالقدر است، فوقالعاده جلیلالقدر است. فوقالعاده جلیلالقدر است.
یکی از حضار: بیشترش همین صاحب نوادر است …
آیت الله مددی: نه نوادر از حسن نقل نمیکند مستقیم. به واسطه نقل میکند. نه به واسطه نقل میکند. مستقیم از حسن بن موسی نقل نمیکند. دقت کردید آقا چه میخواهم عرض کنم خدمتتان؟ سکونی درست است، حرفش راجع به سکونی درست است.
یکی از حضار : سکونی هم مستقیم از …
آیت الله مددی : خوب میدانم یعنی این را به این نوشتههای اهل سنت که عن علی است. این هست، سکونی هست. آن مطلبی که شیخ گفته انطباق روی سکونی درست است.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین