معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

خارج فقه (جلسه28) یکشنبه 1396/07/30

1396-1397، فقه، مکاسب محرمه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

بحثی که بود به حسب ظاهر راجع به محمد ابن شریح بود لکن گفتیم حالا که به این جا رسید یک مقداری راجع به مصادر رجالی و حدیثی و کیفیت این مصادر فهرستی و رجالی شیعه یک صحبتی بشود، تحلیلی گفته بشود، من عرض کردم اصولا تا آن جایی که من خودم خبر دارم کار هایی که مرحوم نجاشی کرده، اجازاتی را که مرحوم نجاشی برای کتب آورده متعارف رجالی ها نبوده بگویند سندش صحیح است یا نه؟ طرق شیخ در تهذیب و استبصار چرا، یا طرق شیخ صدوق را در من لا یحضر چرا یعنی ما اولین کتاب هایی را که در رجال به معنای امروزی که دست ما رسیده یعنی این تحول در آن ایجاد شد خب عرض کردیم خلاصه علامه است، ایشان یک فصلی راجع به طرق شیخ صدوق و مرحوم طوسی دارد و عرض هم کردیم مرحوم علامه اضافه بر کلیات تطبیق هم کرده، ما قبل از علامه تطبیق را نداریم، مثلا فرض کنید حدیث در کتاب فقیه هست علامه می گوید مثلا روی الصدوق فی الصحیح عن زراره، روی الصدوق فی الحسن عن فلان، ما برای اولین بار در شیعه این را در علامه داریم یعنی مرحوم علامه هم برای اولین بار رجال نوشت و هم برای اولین بار تطبیق کرد، شما قبل از علامه حالا فرض کنید حالا قبل از ایشان مثال واضحش مرحوم دائی ایشان محقق حلی صاحب شرائع است، ایشان هم ندارد، ایشان اولین کسی است که این کار را در شیعه شروع کرد، مرحوم علامه، البته خب بعد ها اخباری ها خیلی حمله تندی کردند، گفتند متاثر به اهل سنت شده و عرض کردم یک عبارتی دارد مشعر به این است، بعدها نگاه کردم که مرحوم ملامحمد امین می گوید شیعه دو روز زده شد یعنی ضربه اساسی به تشیع دو روز است، یکی سقیفه بنی ساعده و یکی هم روزی که علامه این اصطلاحات را درآورد، غرض این که این را مقارنه می کند با سقیفه بنی ساعده، علی ای حال تندند، حرف های بیهوده ای می زنند، کیف ما کان بحث باید بحث علمی باشد، با فحاشی و سب و شتم کار درست نمی شود.

خدمتتان عرض کم که البته خب انصاف قصه دیر است یعنی ما کتاب هایمان، حدیثمان، فقهمان، قرن چهارم پنجم، سوم و چهارم و پنجم ریخته شده، معین شده، علامه بیاید مثلا در قرن هشتم معیار بدهد انصافا از نظر فنی هم خیلی فنی نیست یعنی حقا باید ما این را معترف بشویم.

به هر حال این را چون زیاد گفتیم دیگه تکرار نمی کنیم و در این کتبی که ما به اسم فهرست شیخ یا نجاشی داریم نیامدند این ها بررسی سندی بکنند این اجازاتی که آمده، عرض کردم تا آن جایی که من می دانم مرحوم استادمان آقای ابطحی قدس الله نفسه ایشان در تهذیب المقال این کار را کرده یعنی مثلا همین جا که اسم محمد ابن شریح هست بررسی کردند که طریق نجاشی به ایشان درست است یا نه یعنی به عبارة اخری این ها بحث را این جور شروع کردند، البته بحث ایشان موجز است، خیلی تحلیل نیست، تفسیر ندارد

پرسش: آقای خوئی هم دارد

آیت الله مددی: مال نجاشی را ندارد، مال شیخ است، آقای خوئی مال نجاشی را ندارد، مال آقای ابطحی را شیخ نمی گویم چون فهرست آقای ابطحی چاپ نشده چون ایشان گفت من ده جلد هم فهرست نوشتم، شرح فهرست شیخ، چون یک ده جلد می فرمودند شرح نجاشی است، پنج تاش چاپ شده، بقیه اش چاپ نشده، در آن یکی نمی دانم چکار کردند، یک وقتی حضورا یک چیزی گفتند حالا باشد، چون آن چاپ نشده فعلا چیزی راجع به آن نمی توانیم بگوییم. اما آقای خوئی مال شیخ را دارند و سرّ این که مال شیخ را دارند چون مشیخه شیخ را در تهذیب و استبصار دارند که فائده رجالی دارد، به این مناسبت ایشان فهرست هم اضافه کردند چون ممکن است یک نفری شیخ ازش نقل بکند در مشیخه طریقش را بهش ننوشته اما در فهرست هست، لذا ایشان فهرست را هم یعنی هم مشیخه فقیه را تحلیل سندی کردند، رجالی کردند و هم مشیخه شیخ در تهذیب و استبصار و هم فهرست شیخ. فهرست شیخ را هم ایشان بررسی کردند اما فهرست نجاشی را نکردند لذا عرض کردم تا آن جایی که من می دانم، می دانید که من معلوماتم در مراجعه به کتب رجال خیلی کم است، همیشه گفتم دو درصد حساب بکنید، فرض کنید سه درصد اما تا آن جایی که دیدم به ذهن خودم مرحوم آقای ابطحی ایشان ارزیابی کردند و ما هدفمان از این توضیحات، چون می ترسم روشن نشود، ما اصولا چون تفکرمان این است که این راه متعارف که بیاییم از نجاشی تا آن صاحب کتاب را حساب بکنیم اجمالا بد نیست اما ما به جای این آمدیم از عکس شروع کردیم یعنی از امام صادق شروع کردیم، آن چه که از زمان امام صادق آمد تدریجا به عنوان رجال یا فهرست منعکس شد، این هایی که منعکس شد کجا منعکس شد؟ به اصطلاح طبقه بعد از طبقه تا به نجاشی رسید، به عکس قصه، آن جایی که از نجاشی بالا برویم از بالا داریم می آئیم پیش نجاشی لذا این در حقیقت شبیه برهان لمی در مسائل معقول است، کار آن ها شبیه برهان إنی است، از معلول است، ما به دنبال این هستیم که ریشه هایش را از آن ور جدا بکنیم نه از این ور، اصولا چطور فهرست درست شد، اصولا چطور رجال درست شد، چه کسانی این را درست کردند و هر کدام اجمالا دارای چه ضوابطی اند مثلا دیروز و پریروز که عرض کردیم مقدار زیادی رجال را فرض کنید مرحوم نجاشی نوشته که رجال دارد حمید ابن زیاد، حمید واقفی است، عبدالله ابن جبله رجال دارد، ایشان واقفی است زمان حضرت جواد، ابن فضال پسر رجال دارد، به پدر هم نسبت داده شده فکر نمی کنم ثابت باشد، به پسر درست است علی، رجال دارد، ایشان فطحی است، زیدی ها، ابن عقده رجال دارد، ایشان زیدی است، لذا ما این احتمال را اصولا مطرح کردیم که شاید این گروه از شیعه که یا فطحی اند یا واقفی اند یا زیدی اند این ها چون مستقیما به اهل بیت مراجعه نمی کردند این ها به رجال رو آوردند، چون تعبد دیگه، فلان عن فلان مثلا فلان ثقةٌ، این تعبد است، مثلا عبدالله ابن جبله زمان امام جواد است، ایشان بعد از موسی ابن جعفر به حضرت رضا هم اعتقاد ندارد، به حضرت جواد هم اعتقاد ندارد، خب ایشان برای معرفت حدیث چکار بکند؟ راهی غیر از رجال ندارد، راه بسته است، وقتی که به امام معصوم مراجعه نکرد مجبور می شود به رجال مراجعه بکند

پرسش: فهرست هم تعبد است ولی اصحاب ما فهرست هم نوشتند

آیت الله مددی: خب آن هم تعبد است، چه فرق می کند؟ و لذا بررسی می کنیم، اگر یقینی بود که بررسی نمی کردیم.

پرسش: خب وقتی امام هست چرا فهرست بنویسند؟

آیت الله مددی: خب کتاب بود دیگه، کتاب می رسید، به قم کتاب می رسید یا به کوفه می رسید.

آن وقت فهرست را عرض کردیم خود امام، اصلا اگر خود امام نوشتار داشت مثل الام شافعی، یک کتاب مال امام صادق بود طبعا بحث های فهرستی ما عوض می شد همچنان که خود اهل سنت هم دارند دیگه، موطأ را به روایت مصری ها دارند، موطا را به روایت مدنی ها دارند، روایات موطا فرق می کند یعنی من چند بار عرض کردم این نسخه ای که من دارم چون این چاپ های تهذیب الکمال مزی، انصافا هم کتاب خوبی است، حقا یقال در آن عالم خودشان خیلی کتاب جامعی است تهذیب الکمال، خیلی هم بعدی ها، بعدی ها اگر کتاب تهذیب، کلمه تهذیب می شنوید تعلیقات بر این است، تهذیب التهذیب تهذیب این است، تقریب التهذیب مال این است، چون تهذیب اصل بود تهذیب الکمال مزی انصافا هم کتاب دائرة المعارف خوبی است، آن چاپی که من دارم حدود یازده جلد قطور است، خب من نگاه می کنم شاید بشود به اندازه نصف جلد از این مباحث فهرستی در آورد اما این ها را جدا نکردند، مباحث فهرستی را جدا نکردند، ما جدا کردیم.

حالا به هر حال فعلا وارد این بحث نشوم یعنی کسی بخواهد این را استخراج بکند نصف جلد مباحث فهرستی است، نصف از همین جلد ها، آن ها هم دارند، ما بحث فهرستیمان به خاطر این شد که امام سجاد سلام الله علیه، حالا اگر رساله حقوق را ایشان نوشته باشند کنار باشد، بعد حضرت باقر سلام الله علیه، بعد حضرت صادق که تولید علم در شیعه در حقیقت از این سه بزرگوار شروع شد این ها خودشان ننوشتند، رساله هایی به ایشان نسبت داده اما این حجم کبیر را این ها ننوشتند، این را شیعه در کوفه نوشت، آن هم بعضی ها نوشتند، بعضی ها ننوشتند، این طور نبود که همه بنویسند، بعد وقتی که آمدند نقل بکنند در مقام نقل گاهی اوقات آن نوشته را می دادند می گفتند من این مجموعه سوالاتی است که از امام صادق، به این می دادند، آن به یکی دیگه می داد می گفت من این را از موطا، این به یکی دیگه، این زیربنای فهرست شد، فهرست این جوری شکل پیدا کرد، یک چیز خاصی نیست، عده ای هم بودند شفاهی می گفتند، خب خواهی نخواهی وقتی شفاهی بود کتاب نبود لذا اگر می خواستند بحث بکنند مثلا بحث این آقا ثقه است، ثقه نیست، چقدر ضابط است، ضابط نیست، از امام شنیده، نشنیده، واسطه اش .. إلی آخر صحبت هایی که متعارف بود و عرض کردیم اگر آن چه را که شیخ راجع به احمد ابن هلال عبرتائی گفته باشد که روی اصول اصحابنا و این شخص در زمان حضرت موسی ابن جعفر به دنیا آمده، البته سه سال قبل از شهادت حضرت موسی ابن جعفر و نسبتا هم عمر طولانی داشت، اهل زهد و صوفیه و إلی آخره، پنجاه و چهار سفر حج و خیلی چیز های عجیب راجع به او نوشتند، البته بعد ایشان در آخر آخر سال های آخر متاسفانه با نائب دوم بحثش شد، البته نوشته که گفته بحثم نیست، پیش من ثابت نیست، به هر حال وضع اقتضا می کرد که ایشان از جامعه شیعی با این تفکرات، حالا یک مشکل فکری و عقائدی داشت اما ایشان اضافه بر این مشکل میراثی هم دارد یعنی تمام مشکل ایشان مشکل فکری نیست، مشکل میراث علمیش هم دارد، به هر حال اگر راست باشد مثلا باید بگوییم حدود سال های دویست زمان حضرت رضا تدریجا مطالبی به عنوان اصل که یک عنوان انتزاعی است، در حقیقت یک عنوانی است که بعد ها اصحاب دادند یواش یواش این بین اصحاب ما شکل گرفت. و عرض کردیم که معیار اصحاب در روایات همان اهل کوفه بود، حالا می خواست روایت سماعی کرده باشد، شفاهی کرده باشد یا روایت کتاب کرده باشد، کتاب را گرفته باشد، این ها اوائل کارش در کوفه بود، حالا شما تصویر بکنید تصادفا همین ایام، تقریبا مثل همین ایام مرحوم نجاشی کتابش را نوشته، مثلا نوشته من استادم سید مرتضی را غسل دادم، سید مرتضی 436 یعنی هزار و سه سال قبل فوت کرده، تقریبا الان که ما این جا نشستیم مباحث فهرستی را مطرح می کنیم از زمان نجاشی تا زمان ما و هکذا شیخ هزار سال گذشته کانما در میان حوزه های شیعه هزار سال پیش بحث شده، حالا هم این بحث ها تقریبا از رواج افتاده ما می خواهیم یواش یواش ترویجش بکنیم این ها را زنده بکنیم همان بحث فهرستی است، چیز جدیدی نیست، خیال نفرمایید چیز جدیدی است، همان کار هایی را که این ها کردند چطور در قرن پنجم به دست این ها رسیده، این دنبال این هست. شواهد ما این را نشان می دهد که عرض کردیم مقداری از اصحاب ما، البته اصحاب بیشتر واقفی و فطحی و زیدی و این ها به دنبال رجال بودند. عرض کردیم احتمالا وضع یک جوری بود که تقریبا شواهد اطمینان آور بود. نیازی به تعبد پیدا نمی کرد، دقت می کنید؟ مثلا یک کتابی بود یک نفر گفت محمد مسلم گفت از امام باقر شنیدم، اولا این در کوفه چند تا نسخه داشت افراد با آن بحث می کردند که خودت شنیدی یا نشنیدی؟ خب بالاخره خود ایشان هم در کوفه بود دیگه، بعد هم اگر مطلبی بود ده نفر، بیست نفر دیگه، صد نفر دیگه گفتند ما امسال حج مشرف نشدیم، این مطلبی را که محمد مسلم گفته به امام عرض کردیم، امام قبول کرد، قبول نکرد، ببینید یعنی یک جوری بود، بعد هم خودشان گاهی مسافرت می کردند، گاهی خدمت امام می رسیدند آقا فلانی از شما همچین مطلبی را نقل کرده، امام می فرماید بله درست است، الان داریم صدق، حضرت فرمود بله درست گفته، راست گفته، بعضی جاها داریم نه حضرت فرمود من نگفتم، این حرف را من نگفتم و إلی آخر، یعنی جو کوفه یک جوی بود که اگر چیزی نوشتار می شد یا حدیث می شد قاعدتا خیلی قابل مناقشه بود، خب با آمدن حدیث در سال 150 به بغداد در بغداد هم باز وضع نسبتا بهتر شد، اولا آن کثرت عددی کتب به بغداد منتقل نمی شود، آن نسخ متعدد منتقل نمی شود، عادی هم هست دیگه، فرض کنید شما الان در قم ممکن است ده ها کتاب نوشته بشود، تالیف بشود، چاپ بشود اما تمام این ها بعینها مثلا فرض کنید به زاهدان مثلا منتقل نمی شود یا به تبریز منتقل نمی شود، طبیعی است که این طور است دیگه، بحث حوزه یک حسابی دارد و بحث های فرعی و حوزه های فرعی حساب دیگری پیدا می کنند، طبیعتا سال حدود دویست میراث ها از کوفه به قم آمد، این هم همان نکته، این میراث ها در قم آمد، در قم روش کار کردند بررسی کردند انصافا هم خیلی زحمت کشیدند، عرض کردیم در کوفه یک آمیزه ای، مخلوطی، آمیخته ای، یک چیز همچین جمع و جوری ما بین حدیث و رجال و فهرست داریم، انصافا هم وقتی نگاه می کنیم یک ابهام هایی در این جهت وجود دارد، حالا من یکی دو تا نمونه هایش را عرض می کنم که روشن بشود.

در قم به خاطر این که دور بودند و مصادر مقابلشان بود و نسخه ها را مقابله می کردند و نسخه سنجی می کردند خواهی نخواهی در قم دقت بیشتری، آن وقت هم خود قمی ها شخصیت های بزرگی بودند مثل عبدالله ابن جعفر حمیری، مثل احمد اشعری، مثل سعد ابن عبدالله، مثل صفار، این ها واقعا مردمان بزرگی بودند، بعدها مثل کلینی، مثل ابن الولید، مثل خود ابن قولویه که واقعا شخصیت بزرگی است، البته ایشان بعد بغداد آمد، شخصیت های بزرگی را ما در قم داشتیم، انصافا هم نه این که من حالا تعبدی عرض می کنم، با نگاه کردن به میراث هایشان، دقتشان، وسواسی که داشتند، دقتی که داشتند حتی بعضی از این اصحاب ما، نمی دانم در شرح حال ابن ابی عمیر است یا سعد است، یکی از این اصحاب که مرحوم نجاشی گفت، جاش یادم رفت، می گوید ایشان یک مقداری هم از مشایخ اهل سنت حدیث نقل کرد یعنی هم ایشان یک دفتری داشت احادیث شیعه، یک دفتری هم داشت احادیثی که از سنی ها نوشته بود. بعد شبهه برایش پیدا شد که نکند من این ها را خلط بکنم، احادیث سنی را کلا حذف کرد، اصلا از دسترسش خارج کرد که نکند خدای نکرده با احادیث شیعه، این ها مخلوط آمیخته بشوند یعنی آن چه شما تصور می کنید زحمات زیادی کشیدند.

خب طبیعتا چون عرض کردم این جور کارها بیشتر روی جانب تعبد می رود ما در قم خیلی روی فهرست می گوییم کار زیاد شده، کار رجالی هم داریم، کار برقی کار رجالی است اما کار های رجالی ما تدریجا بعد از این زمان یعنی می شود گفت تقریبا در قرن سوم نیمه های دوم قرن سوم، سال های مثلا 250 به بعد این ها در خراسان و ماوراء النهر خیلی اوج می گیرد، حالا شاید کتاب ها کمتر در اختیارشان بود، دقت بکنید، ما الان این جاها را که بشناسیم خیلی راحت می توانیم حرف های نجاشی یا شیخ را معنا بکنیم، بحث های رجالی در ماوراء النهر مثل کش و سمرقند، این ماوراء النهر است چون من سابقا همیشه خراسان می گفتم، خراسان اجمالا، خراسان تا آمون دریاست، تا جیحون و سیحون است، بعد از جیحون و سیحون، بعد از آمون دریا که دریا هم بهش می گفتند از بس  بزرگ است، یک قسمت هایش خیلی بزرگ بود، خیلی عریض بود به آن دریا هم می گفتند ماوراء النهر می شد که خوارزم، اصلا از خراسان جدا بود، آن قسمت دیگری بود  ماوراء النهر و سمرقند جز ماوراء النهر است، خود بخارا جز ماوراء النهر است، یک مقداری هم سنی های متاخر از آن منطقه اند، منطقه ماوراء النهر، غرض کیف ما کان پس بنابراین ما سه تا حوزه رسمی داریم که این میراث هایش به نجاشی و شیخ طوسی می رسد، روشن شد؟ یکی میراث های کوفه بوده که متاسفانه میراث های کوفه زیربنای تفکر معارف ما هست اما یک مقدار تشویه دارد، نمی دانیم چرا، حالا رجال با فهرست فرق نمی گذاشتند، یعنی یک مجموعه مخلوطی است مابین حدیث و فهرست و رجال

دو: ما بخش میانی قم داریم و اعتبار خراسان، این ور خراسان، قبل خراسان، مقدمه خراسان، ری و این ها که قبل از خراسان است، این قسمت انصافا روی فهرست کار کردند، خیلی هم کار تمیزی است، روی رجال هم دارند رجالشان کم است، یک قسمت آخر داریم که می خورد به آخر خراسان و ماوراء النهر، این جا ما فهرست کم داریم، این اصلا در ذهنم نمی آید فهرست داشته باشد. این جا آن چه که داریم رجال است، خیلی عجیب است، این جا رجال زیاد داریم، البته عده ای از آن ها در کتاب کشی، یکی خود کتاب کشی، اسم کتاب کشی الرجال است، اصلا اسم کتاب الرجال است، کتاب الرجال، کتاب عیاشی استاد ایشان معرفة الناقلین است، کتاب نصر ابن صباح بلخی، کتاب جبرئیل ابن احمد فاریابی، و چند تا کتاب دیگه که مربوط به این منطقه است و در اختیار کشی بوده، این مجموعه ای نقسمت هایی که به ما مربوط می شود، نمی دانم خوب دقت کردید؟

لذا ما به طور طبیعی اگر بخواهیم یک فهرست خیلی خوب و تمیز داشته باشیم عادتا مال قم است.

پرسش: اهواز چطور بود؟

آیت الله مددی: چون قائم به تقریبا دو سه نفر بود، علی ابن مهزیار و حسین ابن سعید، یک محمد ابن فلان حزینی حسینی، محمد ابن حسین، خیلی کم اند، آن قدر در حد، و خود مرحوم حسین ابن سعید هم که بعد قم آمد، جذب حوزه قم شد، البته ایشان در قم ظاهرا زیاد عمر نکردند، زود فوت کردند، قم به عنوان قم خیلی متاثر به آثار حسین ابن سعید نیست.

این وضعی است که ما اجمالا داریم، البته بعد از آمدن کلینی خصوصا در دوران آل بویه و این ها بغداد هم رشد می کند، حوزه بغداد چیز وسطی است، هم شبه رجالی دارد، هم فهرست دارد که اوج بغداد در این دو فهرست شیخ و نجاشی است، البته خب من کرارا عرض کردم بغداد در آن زمان بزرگترین شهر دنیاست، غیر از چین و این ها، آن وقت پکن نمی گفتند خان بالق، غیر از خان بالق که پکن فعلی باشد، غیر از چین و این ها در کل این منطقه بغداد بی نظیر بود، واقعش هم شهر عجیبی بود، بزرگترین عرفا مثل جنید که سید العرفا باشد، این مال بغداد است، بزرگترین محدثین مثل احمد ابن حنبل مال بغداد است، بزرگترین فقها که إلی ما شا الله، بزرگترین هر چی را شما حساب بکنید از فلاسفه و متکلمین و عرفا مثل حلاج و هر چی را شما می خواهید حساب بکنید، إلی آخر، عرفان فاسد و غیر فاسد، هر چی را می خواستید حساب بکنید بغداد بود، خود چهار تا نائب اصلی ما هر چهار تا در بغدادند، از عثمان ابن سعید و پسرش و بعد حسین ابن روح و بعد علی ابن محمد سمری، ایشان هم مال بغداد است، خب بغداد واقعا، انصافا هم مرحوم نجاشی و شیخ دست به یک تنقیح خیلی خوبی زدند، مصادر شیخ و نجاشی هم روشن شد، فقط می ماند اجمالا هم بعضی از نمونه ها را خدمتتان عرض بکنم که معلوم بشود مثلا در مکتب کوفه یک نوع به هم پاشیدگی می بینیم، البته این جاهای دیگه هم می شود مثلا نجاشی وقتی کتاب فهرست ابن بطه را دیده می گوید این کتاب پاشیدگی دارد، حالا این عبارت محمد ابن جعفر را بیاورید، مال ابن بطه را بیاورید، من هم یک نفسی بکشم بخوانید تا من توضیحش را بدهم، یکی از به هم پاشیدگی ها، خوب دقت بکنید، ماها یکمی گفت که اول کاریم هی می خواهیم اسب سواری بکنیم هی خیلی کج و راست می رویم، صاف دقت بکنید، حرف های بیهوده نزنید و مستقیم راه برویم مثل آدم.

ببینید بعضی از این کار هایی که ما الان مثلا می گوییم این کار درست نیست این را حتی اهل سنت هم داشتند یعنی در دنیای حدیث و دنیای شناخت علم بعضی هایش مطرح بود، این طور نبود که حتا باطل صرف باشد، این شاذ بود، حرف شاذی بود اما باطل نبود، مثلا یکیش همین مطلبی که تبدیل بکنند اجازات را به اسانید و بالعکس. عده ای داشتند، حالا این تبدیل اجازات به اسانید، اجازات را عرض کردیم طرقی که ما به کتاب ها داشتیم، این را اجازه می گوییم، سند آن چه که ما داریم در حدیث این می شود سند، اسناد، مثلا کلینی می گوید علی ابن ابراهیم عن ابیه عن فرض کنید ابن ابی عمیر عن فلان، این به حسب ظاهر سند است اما آنی که نجاشی آورده اجازه است، آن وقت مشکلی که پیش می آمد گاهی می آمدند اسناد را تبدیل به اجازه می کردند، یا اجازه را تبدیل به اسناد می کردند. حالا این مثال دوم بود، یک روایتی است، عبارت ایشان را آوردید، بخوانید چون این عبارت مرحوم نجاشی درست معنا نشده، بخوانید

یکی از حضار: محمّد بن جعفر بن أحمد بن بُطّة المؤدّب

آیت الله مددی: معلم گفتم یعنی معلم ادبیات، مثل نحو و صرف، اصطلاحا در آن زمان مودب می گویند، آموزگار ادبیات عرب به اصطلاح امروز ما، معلم ادبیات عرب، به این مودب می گفتند، این وصف ایشان، بطه هم عرض کردم من احتمال می دهم چون قمی ها ایرانی بودند، فارس بودند احتمالا کلمه بطه فارسی باشد، بوته به اصطلاح، به هر حال ما در میان علمای اسلام یک ابن بَطه داریم ایشان سنی است، یک ابن بُطّه داریم ایشان شیعه است، فرق بین فتح و ضمه اش به شیعه و تسنن اش است، ایشان ابن بُطه است که قمی است و از بزرگان قم است، آن آقا سنی است، به نظرم شافعی هم باشد، ابن بَطه، بفرمایید

یکی از حضار: أبو جعفر القمّيّ، كان كبير المنزلة بقم، كثير الأدب والفضل

آیت الله مددی: ببینید یک شخصیت اجتماعی هم بوده یعنی خیال نکنید این ها افراد گمنام و بی شخصیت و بی هویت بودند. بله کبیر المنزلة بقم یک شخصیت بوده لکن مسلکش را نجاشی قبول ندارد، این بحث علمی است، نمی خواهد به آن آقا فحاشی بکند، این کبیر المنزلة بقم را بخوانید

یکی از حضار: كان كبير المنزلة بقم، كثير الأدب والفضل و العلم

آیت الله مددی: این ها را چون یک دفعه دیگر هم شرح کردیم که ادب یعنی چی، قید یعنی چی و فضل یعنی چی، فعلا وارد این بخش نمی خواهم بشوم، این ها مفرداتش یکی است

یکی از حضار: يتساهل في الحديث، و يعلّق الأسانيد بالإجازات

آیت الله مددی: ببنید این یعلق الاسانید همینی است که الان به شما می گویم، این که اسانید را با اجازات مخلوط بکند، و اجازات را با اسانید تعلیق بکند و جابجا بکند. این مرحوم نجاشی از آن تعبیر کرده کان یتساهل، نمی گوید ایشان دروغ می گوید، خوب دقت بکنید، این مبنای ایشان است، این مبنا یک مبنای ضعیفی است، حالا من برایتان مثال بزنم، فرض کنید در کتاب محاسن برقی یک روایتی دارد روایت حفصه ابن غیاث عن ابی عبدالله، خب این سند ندارد، ایشان از حفص ابن غیاث عن ابی عبدالله آورده، سندی هم برای ایشان ذکر نکرده، این روایتی که هست وقت خواب اگر وضو نداشتید دست به لباس بزنید و با همان لباسش تیمم بکند که فروعش را هم در عروه دارد که با این تیمم نمی شود نماز خواند حتی نماز مستحبی، این فقط برای این که خوابش با طهارت باشد، با همان لباس هایش تیمم بکند به صورتی که دست هایش را بمالد، این روایت مفرده هم هست، جای دیگه هم ندارد. این روایت الان جای دیگه چنین سندی نداریم، سند هم نداریم، محاسن برقی هم هست، حالا یک کسی بیاید یک کار بکند بگوید من یک اجازه عامی فرض کنید از استادمان در این زمان داریم تا شیخ طوسی، شیخ طوسی هم یک اجازه عام دارد تا کتاب حفص ابن غیاث، این اجازه را بردارد مثلا بگوید اخبرنی استادی فلان، اجازه، به قید اجازه، عن فلان عن فلان عن شیخ طوسی، بعد سند شیخ طوسی را در اجازه شیخ طوسی، ببینید همه اجازه است، اولی اجازه، دومی هم اجازه، این اجازه شیخ طوسی را هم بردارد به این اضافه بکند اجازه ای که به کتاب حفص ابن غیاث دارد، حالا این اجازه شیخ طوسی به حفص را بیاورید، حالا به نظرم مال نجاشی بد نبود، حالا به نظرم مال نجاشی بد نبود، مال طوسی الان در ذهنم نیست، این حفص ابن غیاث عامی را بیاورید، اجازه است، اجازه شیخ طوسی را هم تا حفص ابن غیاث بیاورد، بیاورد این ها را بچسباند به این روایت.

یکی از حضار: ابن الولید و صدوق

آیت الله مددی: از ابن ولید خوب است، اگر صدوق است حتما از راه شیخ مفید ایشان رفته

یکی از حضار: عدّة من أصحابنا عن محمّد بن عليّ بن الحسين، عن أبيه و محمّد بن الحسن، عن سعد بن عبد الله و الحميريّ، عن محمّد بن الوليد، عن محمّد بن حفص، عن أبيه حفص بن غياث

آیت الله مددی: محمد ابن؟

یکی از حضار: حفص، پسرش

آیت الله مددی: آهان پسرش، پسر حفص ابن غیاث، این که وضع روشنی ندارد اما خب به کتاب پدرش

دقت کردید؟ پس بنابراین این حدیث را الان نقل می کند با سند، حدیث در کتاب محاسن بدون سند است، روشن شد چی می خواهم بگویم؟ حدیث در محاسن بدون سند است، هیچ جای دیگه هم نداریم، من ندیدم حالا اگر پیدا کردید بعد به من بگویید، در غیر از محاسن و این حدیث و فی روایة حفص ابن غیاث، این هم مثال خارجی، این بر می دارد اجازه ای که دارد اجازه خودش تا شیخ طوسی را می نویسد، بعد این اجازه شیخ طوسی را تا حفص ابن غیاث هم می آورد، اخبرنا فلان عن فلان عن شیخ طوسی عن همین جا که ایشان فرمود، عن عدة من اصحابنا، مراد ایشان از عده، این هم بد نیست فائدةٌ، یکیش شیخ مفید است، یکیش ابن غزالی است، یکی ابن عقده، مشایخی که در بغداد بودند وقتی که صدوق بغداد آمده از صدوق اجازه گرفتند، عده ای از مشایخ از صدوق اجازه، این عدة من اصحابنا اشاره به این است عن الصدوق، این هم بر دارد بنویسد عن حفص ابن غیاث عن ابی عبدالله، بگوید خب من که طریق به شیخ طوسی دارم، شیخ طوسی هم طریق به حفص ابن غیاث دارد، نجاشی هم که گفته روایت حفص ابن غیاث، روشن شد چی می خواهم؟ این را عده ای کافی می دانستند، اشتباه نشود، می گفتند همین مقدار کافی است، این یتساهل فی، عکس این هم هست، عکس این مطلب هم، مثلا حالا عکسش را من مثال خارجی پیدا کردم، در این لحظه از ذهنم رفته، فرض کنید مثلا یک روایتی در کتاب کافی گفته علی ابن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن حریز عن فضیل، خب خیلی هم سند خوبی است، بعد ایشان یک جا مثلا شنیده که فضیل کتاب دارد، فرض کنید در کتاب فهرست ابن الندیم دیده که فضیل کتاب دارد، ایشان هم طریق به کتاب ندارد، همان بحثی که گفتم می خواهد فهرست درست بکند، می آید چکار می کند؟ این کار را می کند، طریق خودش را تا شیخ طوسی به نحو اجازه عام می آورد، طریق شیخ طوسی را تا کلینی می آورد، این سند علی ابن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن حریز عن فضیل هم می آورد لکن مجموع را طریق قرار می دهد برای کتاب فضیل، مثلا می گوید فضیل ابن یسار له کتابٌ اخبرنا استادی عن ف لان تا شیخ طوسی، از شیخ طوسی تا کلینی، با این که کلینی به فضیل سند دارد نه اجازه، این اسناد را بر می دارد، روشن شد چی می گویم، این را قرار می دهد، آن وقت چی می شود؟ نتیجه اش یک اجازه ای به کتاب فضیل می شود

پرسش: تلفیقی می شود

آیت الله مددی: این تلفیق را ما می گوییم، حالا بعضی ها این را تحدیث می گویند

ایشان می گویند یعلق، تعبیر درستش یعلق است، پس بنابراین مشکل جناب آقای ابن بُطه چیست؟ مثلا ابن بطه می گوید زراره کتاب دارد چون اگر دقت بکنید نجاشی کتاب برای زراره را قبول نمی کند، شیخ قبول می کند، نه این که نجاشی کتاب شناس نیست و شیخ کتاب شناس است یا به عکس، نه حرف این است که چون شیخ به کتاب ابن بطه اعتقاد دارد، شیخ ابن بطه را نفی نمی کند إلی ما شا الله از ابن بطه در فهرستش نقل می کند، در حقیقت چی بوده؟ ابن بطه از برقی از پدرش، دقت می کنید؟ حالا یا از عمر ابن ازینه یا از یکی از شاگردان زراره از زراره، روایات زراره را در ابواب فقه، در کتاب ابن بطه این اسانید تبدیل شده به اجازه، در کتاب ابن بطه سند بوده، اسناد بوده، این تبدیل شد به اجازه، نجاشی چون اعتقادش این است که یتساهل فی الحدیث و یُعَلّق، تعلیق دارد و لذا مثلا مرحوم نجاشی به زرراره با جلالت شانش کتاب نسبت نمی دهد، می گوید یُنسب الیه کتابٌ فی الاستطاعة، می دانید ما صد ها روایت در ابواب فقه از زراره داریم، حالا راوی این کتاب ها کیست؟ محمد ابن خالد برقی، آن هم در حقش نوشتند کان ضعیفا فی الحدیث، آن هم یک مشکل، آن فهرستی که این ها آورده فهرست ابن بطه، یتساهل فی الحدیث، بعد هم عبارت نجاشی را چون نخواندم، بعد دارد  و في فهرست ما رواه غلط كثير.، تازه غلط هم دارد، الان ممکن است کسانی بیایند به زراره کتاب نسبت بدهند، کتاب الصلوة کتاب الصیام به زراره نسبت بدهند، نجاشی می گوید این ها اشتباه است، همه این ها باطل است، ببینید ما از کجا شروع کردیم؟ از مبدا و ریشه شروع کردیم، نیاییم به نجاشی در قرن چهارم یا شیخ، از قرن سوم، اوائل قرن چهارم و اواخر قرن سوم شروع کردیم، حالا ابن بطه را دقیقا نمی دانیم باید حدودا مثل کلینی و این ها باشد، یک رتبه قبلش یک مختصر، از کتاب ابن بطه، دقت کردید؟ نجاشی ترتیبش را به کتاب ابن بطه می گوید، روشن می کند که این کتاب غلط دارد، این کتاب تعلیق دارد، می گوید له کتابٌ، این حدیث سند بوده، سند را تبدیل به اجازه کرده

پس بنابراین اجمالا روشن شد مصادر ما چه در رجال و چه در حدیث این ها متاسفانه یکمی هم خلط دارد، یک بخشش در کوفه است، یک بخشش در قم است، یک بخش هم در ماوراء النهر است، آن وقت به عنوان صفت غالب کوفه ای ها این سه تا یکمی با هم قر و قاتی اند، یکمی ها، قمی ها بخش های فهرستیشان خیلی خوب است، اهتمام کردند، آقایان خراسانی ها و خوارزمی ها اجمالا در بحث های رجال نوشتند چون از حوزه ها خیلی دور بودند ، الانش هم کسی بخواهد در هند یک تحقیق علمی بنویسد غیر از کسی است که در قم بنویسد، خب دیگه قطعا فرق می کند چون از حوزه ها دور بودند خصوصا مثل مرحوم کشی که اصولا مثلا ثابت نیست به بغداد آمده، تا قم را ما می دانیم ایشان آمده، نیشابور آمده، قم هم آمده، از عجائب این است که حالا خودش گمنام بوده یا چی بوده از مشایخ دو و سه و چهار نقل می کند، از مشایخ مشهور آن زمان قم هم نقل نمی کند، استادش عیاشی مرد بزرگواری است، تا کوفه آمده، بغداد آمده، اصحاب را دیده، با این ها نشسته، و مرد دقیقی هم هست، مرد مطلعی هم هست، می گویند قبلا سنی بوده چون اهل نت تفکر رجالی دارند این تفکر در آن تاثیرگذار بوده، انصافا عیاشی از این جهت خیلی قابل استفاده است اما کشی یک مقداری خالی از تسامح نیست و به قول نجاشی می گوید له کتابٌ فی الرجال کبیرٌ کثیر الاغلاط، انصافا حق هم با نجاشی است، کتاب درب داغونی دارد، الان برایتان روشن شد؟ ما با این تصویر اجمالی که کردیم کاملا زیربناهای کار شیخ و کار های مرحوم نجاشی روشن شد، حالا در محمد ابن شریح ما می خواستیم خیلی صحبت نکنیم یکیمی امروز هم صحبت کردیم ببینید در کار هایی که به محمد ابن شریح شده هم شیخ در فهرست دارد هم نجاشی، لکن عرض خواهیم کرد دیگه حالا مقدمات را گفتیم فردا ان شا الله صحبت را تطبیق بدهیم، متاسفانه هر دو نوشتار مشکل دارد، هم نوشته های شیخ مشکل دارد هم نوشته نجاشی و خلاصه اش را بگویم چون خلاصه نقطه نظرش را بگویم که بعد روش کار بشود خلاصه اش هم این است، خلاصه اشکال هم شیخ و هم نجاشی هر دویشان به کوفه رفتند، عرض کردیم کوفه یک مقداری خلط دارد، هم شیخ از طریق حمید، ایشان واقفی است مثلا شیخ از طریق حمید نقل می کند، خلطش را اجمالا بگویم، می گوید عن حمید و از ابن نهیک یا ابن سماعه عنهم، از آن ور ایشان چون جز اصحاب صادق  نوشتند، عادتا این دو نفر از اصحاب صادق نقل نمی کنند. ببینید یک نکته ای را من بگویم این خیلی در منهج علمی مهم است، ماها یک اخلاق داریم که خب این کار را سنی ها کردند، می گوییم این سند ضعیف است، فرض کنید توش ابوالمفضل است، ضعیف است یا مثلا این که و یا در روایات کافی حالا در اجازات یا اسانید می گوییم ضعیف است، من خدمتتان عرض می کنم که به این گفتن ضعیف اکتفا نکنید یا حالا می گویید شبهه جهل دارد یا به جهالت است یا به ضعف است یا ضعیف فی الحدیث است یا مطلقا ضعف دارد إلی آخره، دنباله گیریش هم بکنید، خب چرا این ضعف پیدا شده، از کجا؟ منشا این ضعف چه بوده؟ الان حدیث به کافی می رسد می گویند ضعیف است، خب باز این ریشه اش را کلینی که بچه نیست، به قول نجاشی اوثق الناس فی الحدیث و اثبتهم فیه، فرد عادی که نیست، بالاخره این حدیث ضعیف است، چرا ایشان آورده، منشا آوردن چی بوده؟ به ضعیف اکتفا نکنید، دنبال ریشه هایش هم بروید، من می توانم الان به شما بگویم ایشان سه تا سند دارد در کتاب فهرستش به محمد، در هر سه ابوالمفضل است، ابوالمفضل ضعیف است، این را به این مقدار حلش نکنید، ولش نکنید، این را پیگیری بکنید، دنباله گیری باید بشود یعنی این مطلب باید دنباله اش گرفته بشود، وجه ضعف و وجه نکته ای که این ضعف را ایجاد کرده کاملا روشن بشود. این طریق مرحوم شیخ بود، نجاشی هم که از طریق ابن عقده رفته، ابن عقده زیدی است، یکیش از طریق واقفی ها رفته و یکیش از طریق زیدی ها رفته، کوفه هم الان عرض کردم من اگر شد فردا یک ترجمه دیگری است آن را باید بخوانیم چون این نزدیک عنوان محمد ابن شریح است که برای شما روشن بشود وقتی می گوییم ابهام وجود دارد این ابهام ها چطور کار دست افراد می دهد حتی بزرگان اصحاب ما، ایشان هم متاسفانه از راه ابن عقده رفته، آن وقت استاد ایشان محمد ابن جعفر مودب است، ایشان فهرست ندارد، ابن عقده فهرست ندارد، این ها رجال یعنی ابن عقده رجال ندارد، آیا این کتاب خلط رجال به فهرست شده؟ عرض کردم علمای قم انصافا فهارسشان غیر از ابن بطه مثل ابن ولید، خود صدوق، بسیار فهارس دقیقی اند مثل خود عبدالله ابن جعفر حمیری، این ها مطلب کمی نیست، نجاشی درباره عبدالله ابن جعفر نوشته، عبدالله ابن جعفر میراث هاش از کوفه است دیگه خب، قم که مولد میراث نبود، میراث علمی ما تولیدش در کوفه است، عبدالله ابن جعفر نوشته رفت به کوفه، البته ایشان نوشته دویست و نود و اندی، در رساله چون این را نجاشی نوشته، من برای بعضی فوائد می گویم، اندی غالبا سه و چهار یعنی، در رساله ابوغالب زراری نوشته 297، تعیین کرده که عبدالله ابن جعفر حمیری به کوفه آمد، آن وقت دارد که فسمع منه اهلها، حالا خب این که سرچشمه این حدیث ها کوفه بوده، من به نظرم مرحوم عبدالله این قدر این ها را تصحیح کرد، تنقیح کرده، مرتب کرده، سر و  سامان داد که به به کوفه برگشته اهل کوفه ازش گرفتند، سمع منها اهلها و اکثروا منه، زیاد هم گرفتند، خیلی عجیب است این تعبیر نجاشی و این جلالت شان عبدالله است، میراث ها توسط قم تصحیح شده، خب این میراث ها که اصلش کوفه است، این معلوم می شود در کوفه یک به هم پاشیدگی بوده، انصافا بزرگان قم در تصحیح و تنقیح و تبویب و مرتب کردن و سر و سامان دادن به میراث های اهل بیت خیلی نقش داشتند که وقتی عبدالله می رود تازه همان اصل هم از ایشان می شنود و اکثروا منه، تازه زیاد هم شنیدند نه فقط سمعوا منه

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دانلود فایل‌ها

WORD99KBدانلود
PDF275KBدانلود
MP312MBدانلود
برچسب ها: 1396-197خارج فقهمکاسب محرمه
قبلی خارج فقه (جلسه27) شنبه 1396/07/29
بعدی خارج فقه (جلسه29) دوشنبه 1396/08/01

اصول فقه

فقه

حدیث