معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1395-1396
    • 1396-1397
    • 1397-1398
    • 1398-1399
    • 1400-1401
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
    • 1404-1405
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1396-1397
      • 1397-1398
      • 1398-1399
      • 1400-1401
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
      • 1404-1405
    • مکاسب محرمه
      • 1395-1396
      • 1396-1397
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

خارج فقه (جلسه16) چهارشنبه 1404/07/16

1404-1405، فقه، مکاسب بیع

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا رَسُولِ اللَّهِ وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْمَعْصُومِينَ وَاللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ

اللَّهُمَّ وَفِّقْنَا وَجَمِيعَ الْمُشْتَغِلِينَ وَارْحَمْنَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

عرض شد خدمتتان که کمی از بحث خارج شدیم، البته کمی بیش از یک کم. رسیدیم به کتاب اشعثیات. این کتاب اشعثیات را عرض کردیم اولین بار که در فقه مناقشه‌ای در اینکه کتاب را قبول بکنیم یا نکنیم، مرحوم صاحب جواهر بود و تقریباً اولین کسی که بر اعتبار این کتاب اصرار داشت که این کتاب معتبر است و انصافاً هم زحمت کشیده است. یعنی یکی از شخصیت‌هایی که من همیشه به حال ایشان غبطه می‌خورم، حاجی نوری است. ایشان شصت و یک یا شصت و سه سال عمرشان بود. عمر زیادی ندارند ایشان، مرحوم حاجی نوری. این همه آثار درست کرده‌اند که واقعاً تعجب‌آور است، توفیقات الهی است. همین مستدرک ایشان واقعاً

عرض کردم خدمتتان، سمعتُ از آقای بجنوردی شفاهاً، چون ندیدم جایی ضبط شده باشد. ایشان فرمودند سمعتُ از مرحوم حاج شیخ عباس قمی. مرحوم حاج شیخ عباس قمی برایم نقل کرد، یک روز صبح من رفتم حمام، در آن رختکن حمام با حاجی نوری روبرو شدیم، استاد ایشان است. مرحوم حاج شیخ عباس، شاگرد حاجی نوری است. از ایشان تلقی حدیث کرده است. با مرحوم حاجی نوری روبرو شدیم، نشستیم گعده کردیم، صحبت کردیم. حاجی نوری به من گفتند که اهل سنت، مثل این کشف الظنون، پانصد کتاب و رساله به سیوطی نسبت داده‌اند. راست است، تقریباً در کشف الظنون هر صفحه‌ای، حالا نه هر صفحه هر دو سه صفحه، یک بار اسم یک رساله‌ی از سیوطی است. در معظم صفحات کشف الظنون یک رساله‌ای به سیوطی، خیلی نوشته است سیوطی.

ایشان گفتند در کتب اهل سنت پانصد کتاب و رساله به سیوطی نسبت داده‌اند و زحمتی که من در مستدرک کشیده‌ام، از همه آن پانصد تا بیشتر است. زحمتی که من در مستدرک کشیده‌ام از همه زحمت‌هایی که ایشان برای آن پانصد تا کشیده، راست هم می‌گویند، انصافاً خیلی زحمت کشیده است و این خاتمه‌اش، بسیار فوائد رجالی و حدیثی بسیار بسیار عالی دارد.

خود آقای سیستانی حفظه الله می‌فرمودند که من خاتمه را از اول تا آخر خوانده‌ام. چون مرحوم آقای سیستانی به این قواعد رجالی و اینها خیلی مسلط بودند. در مفرداتشان آن‌طور نبودند اما در قواعدش خیلی مسلط بودند، می‌فرمودند خود من یک دوره‌ی کامل خاتمه مستدرک را خوانده‌ام.

لذا بعضی‌ها که می‌گویند مثلاً مباحث حدیث‌شناسی و رجال و اینها را بخواهیم می‌گوییم غالباً مقدمات معجم یا کتاب‌های دیگر. اما اگر احاطه خوب‌تری می‌خواهد، همین خاتمه‌ی مستدرک است. البته ما هم خیلی از آن را قبول نداریم، اما خیلی زحمت کشیده است، انصافاً، واقعاً آدم به حال ایشان غبطه می‌خورد. هم آن نجم الثاقب ایشان، هم آن کتاب دارالسلام ایشان که در رابطه با رؤیت است، چهار جلد چاپ جدید شده است، راجع به خواب است، اما از خواب خیلی خارج شده است. این دارالسلام بسیار کتاب نفیسی است، خیلی کتاب عالی‌ای است و واقعاً خواندنی است این کتاب. دارالسلام فیما یتعلق بالمنام ایشان نکات متفرقه هم آورده‌اند؛ قضایای متفرقه و مباحث متفرقه، خیلی کتاب نافعی است، واقعاً مرد موفقی است، انصافاً باید گفت موفق به توفیقات الهی است، مرحوم حاجی نوری قدس الله سره .

ایشان پدر زن شیخ فضل الله نوری هم هستند. این شیخ فضل الله نوری معروف خودمان، شهید به قول آقایان، ایشان داماد حاجی نوری است، آقای میرزا حسین نوری، رضوان الله علیهم اجمعین.

علی ای کیف ما کان عرض کنم خدمتتان که ایشان در این بحث، تا آنجایی که من می‌دانم، البته عرض می‌کنم من می‌دانم، کسی که از علمای شیعه، البته عرض کردم بعدها مقدمه این چاپی که آقای بروجردی کردند، نمی‌دانم چه کسی بود، یادم رفته است اسمش را، نمی‌دانم اسمش چیست، مقدمه چاپ را. انصافاً آن هم مقدمه خوبی نوشته است، انصافاً. لکن به [اثر] مرحوم حاجی نوری نمی‌رسد. حاجی نوری در خاتمه مستدرک، یک شرح بسیار مفصلی راجع به کتاب اشعثیات نوشته‌اند، زحمت کشیدند. بعد خب این آقای دیگر نوشته‌اند. دیگر از… روشن شد؟

یعنی از قرن سیزدهم، کم کم این کتابی که از قرن چهارم به بغداد رسیده بود و متروک بود، یک دفعه وارد بازار شد. وارد بحث علمی شد و بر غلتک علمی افتاد، کتاب اشعثیات؛ و عرض کردیم، معظم اسانید آن را حاجی نوری هم توجه نکرده‌اند، معظم اسانید کتاب، اهل سنت هستند. اسانید زیادی هم دارند. معظم آن اسانید، اهل سنت هستند. حتی همین نسخه‌ای که الآن آقای بروجردی چاپ کرده‌اند، برای اهل سنت است. نسخه‌ی ابن‌السقا است. ابن‌السقا در سال سیصد و چهارده ظاهراً، از محمد بن اشعث، این کتاب را شنیده است. این نسخه، آن وقت خود محمد بن اشعث سیصد و پنجاه و سه وفاتش است. یعنی این چیزی حدود چهل سال قبل از وفاتش کتاب را نوشته است. و چون در سال 297، اسماعیلی‌ها در مصر به حکومت رسیدند، اسماعیلی‌های شش امامی به اصطلاح، به خلافت رسیدند، یعنی حدود مثلاً پانزده، شانزده سال بعد از تأسیس دولت اسماعیلی، ایشان این کتاب را نوشته‌اند. خیلی اوائل دولت اسماعیلی بوده است.

علی ای حال، همین نسخه‌ی ما، نسخه‌ی ابن‌السقا است. این که دارد عبدالله عن محمد، همین روایت آن عبدالله همان ابن‌السقا است، از علمای اهل سنت. این نسخه الآن نسخه اوست. البته حاجی نوری هم توضیح داده‌اند این مطلب را. این نسخه، نسخه‌ی ابن‌السقا است.

عرض کردیم در میان شیعه، نسخه معروف برای سهل بن احمد دیباجی است. در میان ما. اما کار رویش انجام نشده است. تک تک از آن نقل شده است. همین نسخه‌ای که به اسم نوادر راوندی چاپ شده است، آن هم نسخه‌ی سهل است. با اینکه دو راوی بعدی‌اش سنی هستند ها. از سهل دیباجی، یک راوی سنی نقل می‌کند، بعدش هم سنی هستند. آن اولی‌اش شاید شک داشته باشم سنی باشد یا نه، اما دومی‌اش مسلماً سنی است. سنی شافعی هم هست. از علمای بزرگ اهل سنت است، بعد هم سید فضل الله راوندی که از علمای بزرگ ما است.

نسخه در بین شیعه، مشهور، نسخه سهل دیباجی است. این نسخش زیاد نیست. اما آن که زیاد طریق دارد، نسخ اهل سنت است. حتی علامه طریحی که دارد، نسخه اهل سنت است. در اجازه بنی‌زهره، ایشان طریقی دارد به اشعثیات، فکر نمی‌کنم، چون آثار کتاب اشعثیات در آثار علامه نیست، فکر می‌کنم مجرد یک اجازه باشد، اجازه ایشان به کتاب است.

علی ای حال، دیگر بعد از حاجی نوری و بعد از اینکه مرحوم آقای بروجردی کتاب را چاپ فرمودند و منتشر شد، تدریجاً، بعد تحقیق کتاب، تحقیق بعدی کتاب، تحقیق، خود این کتاب نوادر، این را برای من کسی خواند تحقیق محقق کتاب نوادر. این هم زحمت کشیده است انصافاً. ما قدر همه را و ارزش همه را می‌دانیم. ایشان هم زحمت کشیده‌اند. این حتی بعد به مستشرقین هم رسید.

عرض کردیم مادلونگ که یک مستشرق آلمانی است، روی اسماعیلی‌ها زیاد کار کرده است. در همان مؤسسه‌ی آقاخان هم بود ایشان، عضو آنجا بود. به تازگی مرده است، چهار، پنج سال. خیلی به تازگی مرده است. همین چهار، پنج سال پیش ایران آمده بود تصادفاً. مادلونگ، این هم یک تحقیقی راجع به اشعثیات، یعنی کتاب حسابی دیگر بر غلتک افتاد، دیگر کار به غربی‌ها و لکن با تمام این حرف‌ها عرض کردم، ما که بررسی می‌کنیم، این که من اصرار دارم این کتاب‌شناسی‌ها را انجام بدهیم، چون غربی‌ها خیلی دارند انجام می‌دهند. خیلی زیاد دارند انجام می‌دهند.

ولکن با تمام این احوال، چون آنها با لسان و نگاه حجیت نگاه نمی‌کنند. غربی‌ها به نگاه حجیت نگاه نمی‌کنند، ما به نگاه حجیت نگاه می‌کنیم. طبیعتاً کار ما اساساً با آنها فرق می‌کند، طبیعتاً. اما یک مقداری که بحث‌های تاریخی می‌شود، با هم مشترک هستیم.

اما آنجاهایی که نکات فنی و نکات علمی و عمل اصحاب است، اینها را ما می‌فهمیم، آنها نمی‌فهمند. ما احاطه به کلمات آنها داریم، آنها احاطه به کلمات ما ندارند. دقت کردید؟ ما اگر کار نکنیم، خیلی عقب می‌افتیم. این که من دائما می‌بینید گاهی در یک بحثی یک دفعه سه، چهار روز از بحث خارج می‌شوم، به خاطر این است که می‌دانم اینها دارند زحمت…

خب این کتاب مختصر البصائر، این چاپ شد دیگر، چاپ جدید هم شده است و زحمت هم کشیده‌اند انصافاً، زحمت کشیده‌اند، چاپ کرده‌اند. برای حسن بن سلیمان است. دیدم یکی از این مستشرقین، جوان هم هست ظاهراً، نوشته است اسم کتاب المنتخب من مختصر است. خب ببینید، آدم خجالت می‌کشد که یک غربی بیاید تحقیق بکند. باز هم کتاب پیش ما به اسم مختصر، و درست هم هست. آن هم از افندی گرفته است، در ریاض العلماء آمده است. یعنی آن هم به ما برمی‌گردد. ما کم‌توجهی کرده‌ایم. اینها چرا؟ چون اینها چون در دامنه‌ی کار ما نیستند، به مثابه یک اثر باستانی نگاه می‌کنند نه به عنوان حجیت، مثل یک اثر باستانی بررسی می‌کنند دقت می‌کنید؟

لذا من هم اصرار دارم که ما الآن کارهایی را بکنیم که مجالی برای، مثلاً همین کتاب، مرحوم آقای بروجردی قدس الله نفسه الزکیه، چاپ کردند به عنوان اشعثیات یا کتاب الجعفریات، عرض کردیم معاصر این ابن‌الاشعث، صاحب دعائم است. در مصر هم بوده. هفت، هشت سال بعد، ده سال بعد از ایشان، فوتش است، قاضی‌القضات مصر هم هست، آن هم در مصر بوده، ایشان هم در مصر بوده و نقل می‌کند دعائم از اشعثیات، اسم نمی‌برد. ها ببخشید، اسم می‌برد. در خود دعائم اسم نمی‌برد.

یک رساله‌ای اخیراً چاپ شده است به نام الایضاح که به ایشان نسبت داده شده است، این الایضاح فوق‌العاده نافع است، چون مصادر صاحب دعائم را دارد. این خیلی نافع است برای ماهایی که روی مصدر کار می‌کنیم. ایشان اسم کتاب را برده است کتب الجعفریه. دقت کردید؟ من روی اسم کتاب هم اگر دقیق می‌شوم… روشن شد؟ چون می‌بینیم این غربی‌ها می‌آیند به دقت تمام اینها را یکی یکی حساب می‌کنند. دو بار، سه بار اسمش را برده است: کتب الجعفریه یا الکتب الجعفریه، دقت کنید.

یعنی اسم کتاب به تعبیر ایشان، کتاب الجعفریات نیست؛ کتب الجعفریه است و لذا من هم حق را به این می‌دهم. انصافاً اگر بناست چاپ بشه، به همین اسمی که معاصر او نوشته است. این اسم را معاصر، الکتب خیلی بعید است، فوق‌العاده بعید است. چرا اسمش را گذاشته‌اند کتب؟ چون این مجموعه احادیث نیست، باب دارد؛ کتاب الفلان، کتاب الصلاة، باب باب دارد. و چون مهمترین شخص، مخصوصاً اسماعیلی‌ها، به… موسی بن جعفر… در این سندش این‌طوری است: موسی از پدرش اسماعیل، از پدرش موسی بن جعفر، از پدرشان امام صادق، سنی… ببخشید، اسماعیلی‌ها این سه تا را قبول می‌کنند به عنوان طریق اما نسبت به امام صادق می‌دهند.

چون موسی بن جعفر را امام نمی‌دانند. راوی می‌دانند، امام نمی‌دانند. روشن شد؟ این ریزه‌کاری‌ها را دقت بکنید، لذا نسبت به امام صادق داده‌اند. این جعفری بودنش. و کلمه کتب را به کار برده‌اند چون کتاب، کتاب است؛ کتاب کذا، کتاب کذا، کتاب کذا. دقت کردید؟ لذا ایشان، حالا آیا این اسم را خود صاحب دعائم درآورده یا اسم اصلی کتاب است؟ فعلاً ما به حسب ظاهر باید بگوییم اسم اصلی کتاب است دیگر. یعنی قدیم‌ترین مصدری که از ایشان مستقیم نقل کرده، همین صاحب دعائم است. و ابن عدی، اهل سنت، رفته مصر این شخص را دیده و کتاب را هم نقل کرده است. حالا کتاب کامل فی الضعفاء ابن عدی را بیاورید. نمی‌خواستم این را بخوانیم ولی خواندید. حالا فعلاً…

یکی از حضار: صاحب دعائم از این محمد بن محمد نقل کرده از اشعث؟

آیت الله مددی: بله، مستقیم.

و نکته‌ی دیگری؛ عرض کردم من کراراً و مراراً خدمتتان، اسماعیلی‌ها اهل علم نبودند، اهل حدیث و قواعد حدیث نبودند. بیشتر در همان قضایای سیاسی و قدرت سیاسی و این حرف‌ها بودند. اینها اصلاً قواعد تحدیث را مراعات نکرده‌اند. مثلاً همینجا وقتی که از کتاب اشعثیات نقل می‌کند، خب معاصرش است، بگوید حدثنا محمد بن اشعث. می‌گوید: فیما رأیتُ و رویتُ من کتب الجعفریه. رأیت یعنی وجاده است، خیلی عجیب است. ملتزم به قواعد تحدیث نیست، از معاصرش ملتزم نیست، چه برسد به راه بعید. چرا؟ چون دنبال خبر نبودند. دنبال کار علمی نبودند. دقت می‌کنید؟ یعنی ما از این عبارات، از ریز ریز عبارات، تمام آن نکات فنی‌اش را استخراج می‌کنیم. اسم کتاب به نوشته‌ی ایشان کتب الجعفریه است. آوردید کامل؟

یکی از حضار: بله.

آیت الله مددی: من ببینید آقا چون این ابن‌عدی خودش حتی در مقدمه، مقدمه این جلد یکش، خیلی، یک حدیثی را به عنوان تبرک می‌آورد از همین کتاب جعفریات است. در خلال کتاب زیاد ازش اسم می‌برد.

یعنی در عین حالی که مناقشه می‌کند، خوب دقت کنید، در عین حالی که مناقشه می‌کند، کتاب جعفریات را اهل سنت زیاد نقل کرده‌اند. اولاً اهل سنت این کار را می‌کردند؛ ضعیف، معیوب، می‌رفتند این طرف، آن طرف، یک کسی را پیدا کنند، از او حدیث نقل بکنند. این یک نکته.

نکته دوم این بود که این سلسله سندی است که همه‌اش اهل بیت هستند. این سلسلة الذهب که می‌گویند برای همین است. این سلسله سندی است که همه‌شان اهل بیت هستند. موسی پسر اسماعیل، اسماعیل پسر موسی بن جعفر، موسی بن جعفر پسر صادق، از صادق، امام باقر… دقت کردید؟ اینها را بیشتر اهتمام داشتند اهل سنت. می‌گفتند حدیثی است که از خاندان نبوت آمده، از خاندان اهل بیت آمده به عنوان عطر ولایت مثلاً دقت می‌کنید؟ این را تصریح کرده‌اند بعضی از علمایشان که این به خاطر این است که سلسله سند، اهل بیت هستند، این وجود سند.

و لذا بعضی‌هایشان اصح اسانید را مثلاً جعفر بن محمد عن ابیه عن رسول الله می‌دانند. عده زیادی‌شان اصح اسانید را این می‌دانند، یک چیزی می‌دانند، برای مالک می‌دانند. حالا من وارد آن بحث نمی‌شوم. غرضم این است که اگر می‌بینید ایشان مناقشه می‌کند، نقل هم زیاد از همین کتاب می‌کند. نقلشان به خاطر این احترامی است که برای اهل بیت قائل هستند و این سلسله، همه اهل بیت هستند.

یعنی بعد از محمد بن اشعث، تماماً از آن خاندان هستند. چون اسماعیلی‌ها به اینها که اعتقاد نداشتند تا امام صادق. لذا نسبت داده‌اند کتاب را به امام صادق. کتب الجعفریه، روشن شد چرا این کار را کرده‌اند؟ حالا ابن‌عدی، عبارتش را بخوانید شما، محمد بن محمد بن اشعث ابوعلی، اهل کوفه بوده، رفته برای مصر. اصطلاحاً احتمالاً جزو همین یا اسماعیلی‌ها یا به اصطلاح روز ما، همین‌هایی که قیام مسلحانه می‌کنند، انقلابی به قول امروزی‌ها. چون مصر به عنوان اولین کشوری بود که شیعه در آنجا به حکومت رسید، ولو حکومت اسماعیلی بود، در آنجا به حکومت و به سلطه سیاسی رسیدند و مورد توجه خاص شیعه قرار گرفت خود مصر به اصطلاح، بفرمایید آقا.

یکی از حضار: محمد بن محمد بن اشعث، ابوالحسن الکوفی مقیم بمصر.

آیت الله مددی: ابوالحسن. ابوعلی… نه، ابوالحسن، راست است. ابوعلی من اشتباه کردم. بفرمایید.

یکی از حضار: مقیم بمصر. کتبت عنه بها.

آیت الله مددی: ببینید. خود هم نوشتم. ببینید. این فرق بین صاحب دعائم و فرق بین سنی. کتبت عنه، یعنی اجازه گرفتم، اونجا میگه فیما رأیت .

می‌گویم این عبارات قدما واقعا ذره ذره عباراتشان دقت می‌خواهد معنا دارد ، یعنی وجاده این می‌گوید کتبت عنه یعنی اجازه گرفتم با اجازه ، کتبت عنه بها به مصر ، بله .

یکی از حضار: حمله شدة میلی الی التشیع.

آیت الله مددی: چه؟

یکی از حضار: حمله شدة میلی الی التشیع.

آیت الله مددی: ببینید. از او نوشتم به خاطر علاقه، گفتم به شما، به خاطر اهل بیت. می‌گوید چون من خیلی به تشیع علاقه دارم، دیدم این سند، همه اهل بیت هستند، برداشتم نوشتم. روشن شد چرا؟ شدة میلی الی التشیع. بفرمایید.

یکی از حضار: اذ اخرج لنا نسخته قریبا من الف حدیث.

آیت الله مددی: عرض کردم، نسخه‌ی ایشان نوشته است قریب هزار حدیث. این کتاب ابن‌اشعثی است که اسماعیل نوشته، پسرش هم موسی، هم یک کتاب دیگری دارد. اینی که الآن توسط، از نسخه از هند آمده و حاجی نوری نقل می‌کند، هزار و ششصد و پنجاه حدیث است. این ظاهراً جمع دو تا نسخه است که در یک جا آمده. آن کتاب اسماعیل، این کتاب موسی، به آن اضافه کرده است، بفرمایید.

یکی از حضار : من الف حدیث عن موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر بن محمد عن ابیه عن جده الی ان ینتهی الی علی و النبی صلی الله علیه.

آیت الله مددی: این نکته‌اش هم دقیق است. این خیلی دقیق است. چون کتاب سکونی هم همین‌طور است. جمله از احادیثش، عن علی قال رسول الله است، عن علی قال. ببینید چقدر دقیق نوشته. این علامت این است که یک محدث بزرگواری است، مقید به قواعد علمی است. یعنی اصطلاحاً این‌طور می‌گویند: این احادیث به علی بن ابیطالب منتهی می‌شود، اصطلاح اهل سنت این است. ما اصلاً این اصطلاحات را به کار نمی‌بریم. من شرح می‌دهم که روشن بشود. اگر عن علی عن رسول الله باشد، این‌طوری می‌گویند: عن علی مرفوعاً. یعنی رفعه الی رسول الله. اگر کلام خود امیرالمؤمنین باشد، می‌گویند عن علی موقوفاً. اگر کلام تابعین باشد، چون در تابعین عرض کردم حسن بصری خیلی شأن دارد و کلام او را نقل می‌کند، می‌گویند عن الحسن مقطوعاً. پس اگر کلام تابعی باشد، مقطوعاً؛ کلام صحابی باشد، موقوفاً؛ کلام رسول‌الله باشد، مرفوعاً. و لذا یکی از بحث‌هایی که اهل سنت دارند که ما نداریم متأسفانه، که مثلاً حدیث ابن… مثلاً همین عبدالله بن مسعود، ما رآه المسلمون حسن وهو حسن، نوشته‌اند رواه فلان مرفوعاً، یعنی عبدالله بن مسعود عن رسول‌الله. ولکن الصحیح موقوفٌ، یعنی کلام خود عبدالله بن مسعود است. این را زیاد دارند اهل سنت. یکی از بحث‌هایی که بین اهل سنت در حدیث است، این است. اصلاً یک بحث رایجی است. چون تا عن علی رسیده، ابن‌عباس رسیده، ابن‌مسعود رسیده.

اینجایش اختلاف می‌کنند که فلان نقل کرده از فلانی عن ابن‌عباس مرفوعاً. لکن فلانی و فلانی نقل کردند موقوفاً. این موقوفاً یعنی کلام ابن‌عباس. حالا دقت کردید چقدر مرد دقیقی است؟ چون این محدث است دیگر، کارش همین است. می‌گوید عن علی او النبی، ببینید. یعنی بعضی‌هایش موقوف است، بعضی‌هایش مرفوع است.

بالفعل هم همین‌طور است. کتاب سکونی هم همین‌طور است. حتی در بعضی‌هایش دارد عن علی قال رسول الله. در بعضی‌هایش دارد قال. اهل سنت می‌گویند اگر قال یکی بود، این موقوف است. ما اصلاً این بحث‌ها را نداریم. چون ما بحث امامت را مطرح می‌کنیم، مال علی هم باشد مثل رسول‌الله است، نفس رسول‌الله است. دقت کردید؟ یک نکته عقایدی در بین آمده. اینها نکته حدیثی را نگاه کرده‌اند. نکته سندی. روشن شد؟ این روی اختلاف مبنایی است که با آنها داریم.

لکن دقت این شخص را توجه بکنید. می‌گوید عن علی او النبی، کتبت عنه. بعدش هم می‌گوید من چرا نوشتم؟ یعنی می‌خواهد بگوید قبولش ندارم، لکن چون علاقه به اهل بیت دارم، چون علاقه‌ای به اهل بیت دارم، این را می‌نویسم به خاطر علاقه… شدة علاقه‌ای که من به تشیع و اهل بیت دارم. روشن شد چه می‌خواهم بگویم؟

اینها مبانی… یعنی از لابه‌لای کلمات و الفاظ، شخصیت علمی شخص کاملاً روشن می‌شود. کلمه کلمه را اگر دقت بکنید… چون ماها خیلی دیگر الان عادت به تسامح در متون داریم من می‌گویم مخصوصاً بخواند به خاطر این دقت‌ها و ظرافت‌هایی که هست. اما مثلاً جناب آقای صاحب دعائم الاسلام معاصرش است، در یک شهر هم هستند. هفت، هشت سال بعدش فوت کرده. دیدتش، باهاش نشسته، سال‌ها باهاش… نمی‌گوید اجازنی، حدثنی، می‌گوید فیما رأیت و رویت.

عرض کردم یک بحث دیگری هم هست، آن هم حالا نمی‌خواهم واردش بشوم. این رویت را سه جور خوانده‌اند: رَوَیتُ، رُوِیتُ، رُوِّیتُ. مثلاً در کتاب صدوق زیاد است، و ما کان عن فلان فقد رُوِّیتُهُ یا رَوَیتُهُ یا رُوِیتُهُ. ثلاثی، باب ثلاثی، باب مجهول، معلوم و باب ثلاثی مزید. آقایان بحث کردند، گفتند صحیح‌ترش همان رُوِّیتُهُ، من وارد بحثش نمی‌شوم. من معتقدم اگر دقت بخواهیم بکنیم، انصافاً سه جور خوانده می‌شود و سه معنا دارد معنایش یکی نیست، اشتباه شده. لکن این مطلب را نگفته‌اند آقایان. این استظهار شخصی خودم است، نسبت به کسی هم نمی‌دهم. هم رَوَیتُ درست است، هم رُوِیتُ درست است، هم رُوِّیتُ درست است. لکن هر کدام یک معنا دارد از نظر حدیث‌شناسی و رتبه حدیث‌شناسی و قواعد تحدیث. هر کدام یک رتبه‌ای دارد. دیگر این بحث امروز وارد بشوم، خسته می‌شوم. خسته می‌شوم، خیلی طولانی می‌شود. ان‌شاءالله یک وقتی، یک جایی رسیدیم، به من بگویید، آنجا توضیحش را می‌دهم. به نظر من این عبارت جناب آقای صاحب دعائم الاسلام را رَوَیتُ بخوانیم، به صیغه معلوم بخوانیم، ثلاثی مجرد. بفرمایید آقا.

یکی از حضار: کتاباً یخرجه الینا بخط طری و هو من اقدم ما…

آیت الله مددی: حالا ببینید. می‌گوید ایشان یک کتابی را برای ما درآورد، دقت کنید چقدر لطیف است نگفت حدثنی. یک کتابی درآورده که خط جدیدی بود؛ به خط طری، خط تازه‌ای بود، خب دقت کنید، چقدر دقیق است. چون این، رجالی است، اهل سنت است. دقت کنید. چون می‌گوید ایشان گفته این را به من نقل کرده اسماعیل، موسی از اسماعیل، از فلان… از علی. یعنی به ذهن اینها این‌طور است: علی یا راوی اول است یا آن کسی که عن علی نقل می‌کند چون علی بن ابی‌طالب را که رسول‌الله نمی‌دانند دیگر راوی حساب می‌کنند. یعنی می‌خواهد ایشان تصور کرده، من حالا دقت کردید چه می‌خواهم بگویم؟ خوب دقت کنید. ایشان تصور کرده اگر علی راوی اول است، کاتب اول هم هست. پس عادتاً این کتاب باید به خط قدیم باشد، نسخه‌ی قدیمی باشد. این خیلی مؤدبانه دقت کردید؟ خیلی مؤدبانه شروع کرد از اول که این نسخه قابل قبول نیست، می‌گوید خطش تازه بود.

یکی از حضار: تازه استنساخ کرده.

آیت الله مددی: ها، اصلاً تازه بود. یعنی چی؟ یعنی به علی بن ابی‌طالب نمی‌خورد چرا؟ چون در ذهن اینها، سند را که نگاه می‌کنند، راوی اول را کاتب اول می‌گیرند من کراراً عرض کردم، در ما این‌طور نیست. مثلاً زراره راوی اول هست، اما کاتب اول شاگردش عبدالله بن بکیر است. یکی از بحث‌های نکات مهم بحث فهرستی ما همین بود اصلاً. ما فرق گذاشتیم بین راوی اول و کاتب اول. روشن شد؟ چون ما بحث فهرستی داریم، اینها بحث رجالی دارند، در بحث رجالی، کاتب اول و راوی اول یکی است.

یکی از حضار: استاد، آنها کاتب اول ندارند، چون روایاتشان سینه به سینه بوده

آیت الله مددی: چرا نه، کتاب است می‌گوید

یکی از حضار : عایشه که کتاب ندارد در حالی که

آیت الله مددی : عایشه کتاب ندارد، عایشه یک شاگردی دارد به نام عمره بنت عبدالرحمن الانصاریه. این از دخترعمه‌های عمرو بن حزم است این از عایشه نوشته، یکی از نوشتارهای مهم در قرن اول، سنن پیغمبر، همین کتاب است.

چون ما بحث کردیم مفصل، نوشتارهایی که اهل سنت از رسول‌الله دارند، که این نوشتارها بعد جمع شد، زیربنای تفکرات اهل سنت شد در قرن اول. آن که در زمان رسول‌الله نوشته، آن که بعد از رسول‌الله در قرن اول نوشته. مثلاً همام بن منبه یک صحیفه‌ای دارد که از ابوهریره نوشته. خود ابوهریره ندارد، اما این همام دارد. این صحیفه الآن موجود است، چاپ هم شده. در نتیجه من چاپش را دیده‌ام، ندارم الآن خودم، دیده‌ام چاپش را. اخیراً در این کتابخانه ملی پاریس، من تصویرش را دیدم. یک نسخه‌ای از این صحیفه همام هست، تاریخ کتابتش دویست و بیست و نه است، زمان امام هادی علیه السلام، خیلی عجیب است. و روی پاپیروس هم نوشته شده، پاپیروس یک نوع نی بوده از مصر می‌آوردند. کتاب‌های آن زمان ما روی پوست گوسفند است، روی پوست آهو هم نیست‌ها. تمام قرآن‌های قدیمی که ما داریم، همه روی پوست گوسفند است. پوست آهو نداریم. دقت می‌کنید؟

این روی پاپیروس است. اصلاً پاپیروس، کتاب عربی خیلی کم داریم. خیلی نسخه روشنی هم هست. خیلی عجیب است واقعاً. یعنی آن نسخه‌ای که دویست و بیست و نه است، خطش خیلی روشن و قشنگ‌تر از این نسخه‌ی مصحف مشهد امام رضاست که عرض کردم که این چاپ کردند. قرآنی است که منسوب به حضرت امیر صلوات الله و سلامه علیه خیلی از این روشن‌تر است. و خیلی واقعاً… جزو نفایس… این جزو نفایس دنیای اسلام است. حیف که در آنجاست، در کتابخانه ملی پاریس. و خیلی هم قشنگ و خیلی هم صحیح است نسخه، خیلی عجیب است. من چون عکسش را دیدم، تصویر… واقعاً محیر العقول است انصافاً، بینی و بین الله سال دویست و بیست و نه، زمان امام هادی صلوات الله و سلامه علیه.

این جزو متون اولیه دنیای اسلام است. این چون یک بحثی است، حالا عرض کردم شاید اهل سنت هم دارند. به این دقتی که من دارم، عرض کردم، یک کتابی دارد این اعظمی، چی بود آقا؟ دراسات حول الحدیث. یک کتابی دارد به این اسم. نمی‌دانم چه حول الحدیث النبوی، سه جلد است. خیلی زحمت کشیده. انصافاً در میان اهل سنت معاصر به اندازه ایشان من ندیدم. خیلی زحمت کشیده و خیلی سعی کرده روشن بکند. ما خود بنده باز روی آنها بیشتر کار کرده‌ایم. روی کلمات ایشان، در آن بحث‌هایی که داشتیم، خواندیم یک مقدارش را. حالا اسمش هم یادم رفته. و نقادی کردیم حرف ایشان را. اما خیلی زحمت کشیده. انصافاً حقاً بینی و بین الله خیلی زحمت کشیده و خیلی قابل استفاده است کتاب این اعظمی، سه جلد است.

یکی از حضار: دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه

آیت الله مددی: آها، این، همین کتاب. و جایزه هم گرفته جایزه سلطنتی گرفته به حساب حقش است انصافاً زحمتی که کشیده، حقش است.

علی ای حال، دقت کنید. ما گفتیم که از نوشتارها، شما می‌گویید عایشه ندارد نوشتار، چون عایشه نوشتن بلد نبود اصلاً، می‌گویند پیش حفصه یاد می‌گرفته، حفصه بلد بود. اینی که اهل سنت در پاکستان، اینها مدارس علوم دینی دخترانه را «حفصه» می‌گویند. مثل ما جامعة الزهرا می‌گوییم، آنها حفصه می‌گویند. حفصه در بین زن‌های پیغمبر، نوشتن بلد بود.

اصلاً عمر مجموعه‌ای از اوراق قرآن را که نوشته بود، به حفصه سپرد. که اینها باز زیربنای تشکیل آن مصحف عثمان را دادند. لذا اهل سنت این را صحف می‌گویند، کاری را که عثمان کرد، مصحف می‌گویند. دقت کردید؟ فرق است بین صحف و مصحف. صحف، این اوراقی بود که عمر نوشتار داشت، داد به حفصه و پیش حفصه بود. بعد عثمان که مصحف را، قرآن را تنظیم کرد، از این استفاده کرد. این یک اصطلاحاتی است که چون می‌گویم در عالم ما نیست، من دائما مجبور هستم بگویم که آقایان اشتباه نکنند چون دیدم بعضی‌ها نوشتند که جمع قرآن را به عمر نسبت داده‌اند. اینها را علمای شیعه نوشتند، اسم نمی‌برم بزرگان شیعه هم نوشتند، بابا عمر جمع قرآن نکرد صحف داشت. این را سیوطی در چیزش دارد، در تبیانش دارد… کتاب در علوم حدیثش تبیان

یکی از حضار: الاتقان

آیت الله مددی: الاتقان، این را در آنجا دارد. تصریح می‌کند که این صحف بود، بعد زمان عثمان مصحف شد. اما علمای ما بدون توجه نوشته‌اند که مثلاً عمر مصحف را جمع کرد. جمع نکرد عمر. من چرا این مطالب را عرض می‌کنم؟ چون متأسفانه…

یکی از حضار: این صحف و مصحف فرق دارد؟

آیت الله مددی: آها. روشن شد؟ یعنی ما گاهی یک مطالبی را می‌گوییم، آنها که می‌خوانند، می‌خندند. می‌گویند این آقایان از اصطلاح دورند. شیعه چیزی سرش نمی‌شود. خب این برای ما تهمت بدی است انصافاً، که شیعه، اهل بیت خودشان معدن علم‌اند، اهل بیت وحی‌اند، معدن حکمت‌اند. این کاری شده که ما به خاطر دور بودن، آشنا نبودن با اصطلاحات آنها، آن که مال عمر است، جمع مصحف نیست، جمع صحف است.

مقداری از آیات و سور بوده به نام صحف که این را اخیراً در صنعا یک نسخه‌ای از مصحف پیدا شده که باید احتمالاً آخرای سال صد و نود، دویست اینها باشد، به نظر من، نسخه‌ای را که من دیدم. یعنی صفحاتش را که من دیدم، تصویرش را من دیدم. اخیراً این را برده‌اند در آمریکا، دیدند که این، قبلش یک نسخه دیگری رویش نوشته شده. روی این پوست، روی این پوست گوسفند، یک نسخه دیگری از قرآن بوده، آن را پاک کرده‌اند، این را دو مرتبه نوشته‌اند. خیلی با یک دستگاه‌هایی، به خاطر آن مثلاً اثر آهنی که بوده است، خیلی با یک تفسیری، توانسته‌اند آن نسخه اصلی را یک مقدارش را قرائت بکنند. آن نسخه اصلی که بوده، پاکش کرده‌اند، بعد دو مرتبه نوشته‌اند. آن نسخه اصلی را احتمالاً سال، نوشته‌اند که این اصل بوده. من نگاه کردم، آن کامل هم نیست. مثلاً گاهی اوقات در یک صفحه، دو سطر، سه سطر، از یک سطر، دو، سه کلمه‌اش خوانده شده، بقیه‌اش خوانده نشده. این مصحف زیری. آن مصحف بالایی کامل خوانده شده. آن کامل الآن خوانده می‌شود.

اما مصحف زیری، چون با اشعه اینها و کذا و فلان، با یک زحمتی، آن اشعه مصحف زیر را دارد، من عقیده‌ام این است که این مصحف زیری گفت به نظرم شاید بعضی‌ها هم نوشته‌اند، احتمالاً سال بیست باشد. این همان صحف عمر است. آن مصحف زیری، آنی که زیر بوده، همان صحف عمر است.

یکی از حضار: یازده هجری نوشته، نوشته‌اند چون مربوط به یازده هجری است.

آیت الله مددی : این نسخه از روی آن است، بیست باید باشد. حالا من شرح‌هایش را داده‌ام، نکاتش را عرض کرده‌ام. حالا وارد بحث نشویم.

غرض، دقت بکنید این مسائل را. ببینید، حالا من در مقابل عرض می‌کنم. ما یک روایت داریم، می‌خواهید، دیگر خیلی وقت خارج شدیم. از این هم بخوانیم. یک روایت داریم در باب مصحف علی یا معذرت، کتاب علی، یک روایت است، می‌خواهید بخوانید برای زراره است، عن ابی‌جعفر. که زراره این‌طور می‌گوید: اخرج الی کتاباً زُعِمَ – زَعَمَ نوشته، حالا یا زُعِمَ خوانده بشود – انه من کتب القدماء. ببینید فرق بین این دو تا، می‌خواهید بیاورید آن حدیث را؟

یکی از حضار: بله.  فاخرج…

آیت الله مددی : کتاباً زعم ، یعنی کتاب، تجلیدش و ورقش و جلدش و اینها می‌خورد قدیم باشد. اینجا چه گفت؟ گفت اخرج کتاباً بخط طری. این به کتب قدما نمی‌خورد. این خیال کرده مثل آن زراره که گفته کتب قدماست، مثلاً خیال کرده این هم کتاب علی است.

امام باقر می‌گویند این کتاب علی است، من برای مقابله گفتم. گفت تُعرف الاشیاء باضدادها. این با احاطه‌ای که انسان به نوشتار تاریخی پیدا می‌کند، می‌تواند اینها را کاملاً ظرافت‌هایش را دقت کند.

من اینها را تأکید می‌کنم به شما برای اینکه کاملاً با این مطالب آشنا بشوید. مثل اینکه در بحث خارج فقه هستید، اما خب دیگر خیلی خارج شدیم، به خاطر اینکه اینها در حوزه‌های ما گفته نشده، خیلی منشأ اشتباهات شده. این خط طری که این می‌گوید، دارد کنایه می‌زند از همان اول که این قابل اعتماد… اما آنجا دارد اخرج الی کتاباً بخوانید. زعم انه من کتب السابقین یا کتب… سابقین به نظرم، یا کتب الاوائل. بخوانید آقا.

یکی از حضار: این پیدا نمی‌شود، این در دوم…

آیت الله مددی: کلمه‌ی وبر دارد تویش. و کل شیء وبر فی… الصلاة فی وبره و شعره و صوفه ان لحمه حرام.

آنجا دارد که کتاب را زعم انه من کتب السابقین. اینجا بخط طری. حالا آن را باشد فردا می‌خوانیم. این تتمه‌ی عبارت ابن‌عدی را بخوانیم تا تمامش بکنم. دقت کنید، این اشکال اول ابن‌عدی که این نمی‌خورد کتاب سابق باشد. این به امام صادق و به امیرالمؤمنین نمی‌خورد. یعنی این کتاب، تعلیم…

لذا خوب دقت کنید. روی مبانی حدیث‌شناسی و کتاب‌شناسی خودمان، فهرستی، ما الآن نوشتار را به ابن‌الاشعث نسبت می‌دهیم. این فرق بین ما و ایشان. چرا؟ چون موسی بن جعفر که جای خودش. نداریم ما کسی از اسماعیل این را نقل کرده باشد و نداریم کسی این را از موسی نقل کرده باشد. اولین کسی که این را نقل کرده و نوشته، ابن‌الاشعث است. روی مبانی ما، یعنی ممکن است آنها کتاب داشته باشند، کتاب را نداده‌اند، تحدیث کرده‌اند و الآن ما طریق برای نوشتارشان نداریم به حسب ظاهر.

یکی از حضار: الآن مشکل مناوله ندارد؟ یعنی مناوله نشده…

آیت الله مددی: نکته‌اش این است که به نظر ما در قرن چهارم نوشته شده. این می‌خواهد بگوید در قرن اول نوشته شده.

یکی از حضار: وقتی نجاشی نسبت می‌دهد به هم اسماعیل و هم موسی، پس کتاب بوده.

آیت الله مددی: این را بعد عرض می‌کنم. گفتم این بعد، این نکته بعدی است. دقت می‌کنید؟

یکی از حضار: روایت پیدا شد، اگر…

آیت الله مددی: می‌خواهید بخوانید؟

یکی از حضار: سال زراره عن ابی‌عبدالله علیه السلام عن الصلاة فی الثعالب والفنک و السنجاب و غیره من الوبر.

آیت الله مددی: فنک می‌خوانند. یعنی این حیواناتی بوده که آن زمان شروع شد از راه‌های دور بیاید. مثل خز دریایی و فوک و اینها. اینها زمان رسول‌الله نبود. وقتی که آمد، بین فقهای اهل سنت هم بحث است که آیا نماز در اینها درست است یا نه. یکی خز بود، مثلاً سنجاب بود، فنک بود. اینها مثل همین چیز، حیوانات دریایی می‌آورند مال قطب شمال آنها نه، چیزهایی که در مثلاً اقیانوس آورده بودند، مثل همین خوک دریایی و اینها، چیزهایی بود که به حساب، به اصطلاح در لغت عرب به اینها نه مو می‌گفتند، نه پشم؛ وبر می‌گفتند. وبر یعنی کرک. وبر را اصطلاحاً به مال شتر می‌گویند وبر. الآن عرب‌ها وبر به مال شتر می‌گویند. به اینها می‌گفتند کرک دارند. این کرک به این معنا. وبر به این معنا. والفنک و

یکی از حضار: والسنجاب و غیره من الوبر. فاخرج کتاباً زعم

آیت الله مددی: ببینید. من الوبر. این اشتباه خوانده شده متأسفانه. من الوَبِر باید باشد. وَبِر یعنی حیوانی که وبر دارد. نوشته‌اش مثل هم است لکن تلفظش فرق می‌کند. نکته فنی در تلفظ است. دقت کردید؟ من هم نکات ادبی‌اش را عرض می‌کنم، هم نکات تاریخی‌اش را عرض می‌کنم که احاطه پیدا بشود. بفرمایید.

یکی از حضار: فاخرج کتاباً زعم انه املاء رسول الله صلی الله علیه و آله.

آیت الله مددی: ببینید.

یکی از حضار: ان الصلاة فی وبر کل شیء حرام.

آیت الله مددی: دنباله دارد.

یکی از حضار: بله، دنباله دارد. اخرج… فالصلاة… این که شما گفتید فردا بیاور …

آیت الله مددی: این کتاب السابقین هم دارد

یکی از حضار : درش تعبیر دارد دنبال همان هستم آن یک چیز دیگر است سابقین

آیت الله مددی : ها آن در جای دیگری آمده است این روایت هم حالا بخوانید چون این لطیف است. از زمان شیخ بهایی اینها خیلی سر و صدا کردند روی این روایت. واقعاً هم گیر کرده‌اند. ان الصلاة فی

یکی از حضار : ان الصلاة وبر کل شیء حرام اکله فالصلاة فی وبره.

آیت الله مددی : ببینید تکرار شده ، صلاة فی وبره

یکی از حضار : و شعره و جلده

آیت الله مددی : لذا اینها آقایان آمدند یعنی چه ان الصلاة فی وبر کل شیء حرام اکله فالصلاة فی وبره اصلاً گیر کرده‌اند یعنی چه؟ توجیهات کرده‌اند.

چون حضرت آقای سیستانی حفظه الله انصافاً روی هوش خاصی، من امروز گفتم بخوانم به خاطر احترام به استادم حفظه الله، ایشان می‌گفت این روایت جابجا شده. پیش و پس شده، ان الصلآة فی وبر کل شیء نبوده،  ان الصلاة فی کل شیء وَبِرٍ حرامٍ اکلُهُ این طوری باید خوانده بشود ، فالصلاةُ فی وَبَرِهِ و شعرِهِ و صوفِهِ کذا حرامٌ. دقت کردید؟

الآن آن که چاپ شده، نوشته شده، ان الصلاة فی وبر کل شیء حرام اکله فالصلاة فی وبره، خب این که خیلی تکرار بی‌معنایی هم هست. روشن شد؟ ان الصلاة فی وبر، این وبر جابجا شده و وَبِر هم خوانده شده اولش. این را این‌جوری بخوانیم. من امروز گفتم این را بخوانم به خاطر این فایده احترام به استادم، چون از بحث خارجیم کلاً چون این بحث‌ها را نمی‌کنند.

ان الصلاة فی کل شیء وَبِرٍ حرامٍ اکلُهُ فالصلاةُ فی وَبَرِهِ و شعرِهِ و صوفِهِ کذا حرامٌ، دقت کردید چه طور خوانده شد؟ این نکته‌ای که خواندم این بود.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دانلود فایل‌ها

WORD296KBدانلود
PDF152KBدانلود
MP311MBدانلود
برچسب ها: 1404-1405خارج فقهمکاسب بیع
قبلی خارج اصول فقه (جلسه16) چهارشنبه 1404/07/16
بعدی خارج اصول فقه (جلسه41) چهارشنبه 1395/09/24

اصول فقه

فقه

حدیث