معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما
معهد الامام المهدی
  • خانه
  • اصول فقه
    • 1401-1402
    • 1402-1403
    • 1403-1404
  • فقه
    • حج عربی
    • مکاسب بیع
      • 1401-1402
      • 1402-1403
      • 1403-1404
    • مکاسب محرمه
    • ولایت فقیه عربی
  • حدیث
    • تدوین الحدیث عربی
    • متن الحدیث
    • فهرست الحدیث
    • الذریعه
  • تماس با ما

وبلاگ

خارج اصول فقه (جلسه46) یکشنبه 1402/11/08

1402-1403، اصول فقه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین

اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین

عرض شد که مرحوم نائینی و بعضی دیگر متعرض کلامی شدند که به مرحوم شیخ هادی طهرانی قدس الله نفسه نسبت داده شده است و عرض کردم کتابی هم شاگرد ایشان نوشته محبت کردند آوردند فعلا بحث را در آن پیدا نکردم چون خیلی طولانی ایشان خیلی از بحث خارج شدند مرحوم آقای شیخ میرزا صادق آقا ، خیلی بحث‌هایی که اصلا مربوط بما نحن فیه نیست آوردند.

به هر حال بحثی را که نسبت داده شده است این است که اصولا نزاع در مقام در باب مشتق راجع است به مقام تطبیق و انطباق یا راجع است به مقامی چون استعمال و وضع ، مرحوم نائینی خوب عقیده‌شان که راجع به مقام وضع و استعمال است آن آقا فرمودند به اینکه راجع است به مقام تطبیق و انطباق بعد مرحوم نائینی متعرض معنای استعمال شدند که توضیحاتش گذشت انطباق هم عبارت از انطباق به معنای کلی بر مصادیقه و صدقه علیها و این انطباق لا یتصف بالحقیقة والمجاز بل هو من الامور الواقعیة التکوینیة ویتصف بالوجود والعدم یا انطباق دارد یا انطباق ندارد خوب وارد این بحث شدند .

آن وقت ایشان موارد انطباق را که متعرض شدند می‌رسند به بحثی را که به صکاکی نسبت داده شده است . والحاصل لو اطلق الاسد علی زید من دون تصرف فی معنی الاسد بل یراد منه معناه الحقیقیة یکون هذا الکلام کذب راست است این کلام کذب است مخصوصا اگر به انسان شجاع بگویند اسد دروغ است و مجرد ادعائه لها ایضا کذبا ومجرد الادعاء بان الزید من افراد الاسد لا یخرج الکلام عن الکذب کلام را از کذب بودن در نمی‌آورد به مجرد اینکه بخواهد انسان ادعا بکند که ایشان مثلا زید اسد است .

لذا ایشان می‌گوید فاطلاق الاسد علی زید انما یصح اذا توسع فی معنی الاسد این را خواندیم عبارت ایشان را که بگوییم مراد از اسد شجاع است چه حالا می‌خواهد انسان باشد چه حیوان باشد و عرض کردیم حالا دیگر همین جور که می‌خوانیم یکی یکی اشکالات هم به ایشان بگیریم ، دیگر برنگردیم دو مرتبه .

اینکه ایشان فرمودند لا یخرج الکلام عن الکذب بل یکون فی ادعائه لها ایضا کاذبا ، برای ما روشن نیست که دقیقا مراد مرحوم نائینی از این عبارت چیست ؟ یعنی ظاهر عبارت این است که ایشان حق ندارد چنین ادعائی بکند که زید اسد است اگر مراد ایشان این معناست درست است خوب بلا اشکال هر کسی برای خودش می‌خواهد یک ادعایی بکند که باطل است .

بحثی که در اینجا هست این است که شخص می‌خواهد یک تصرفی بکند نه در لفظ اسد به معنای شجاع که ایشان فرمودند توسع است این هم نیست آن تصرفی را که شخص می‌خواهد انجام بدهد روی مقدماتی ، اگر این نوار بحث گذشته را هم عنایت بفرمایید گفتیم با حساب‌هایی با جهاتی این طور بیاید مجردا ادعا بکند نیست نکاتی در آن مطلب هست بلکه و لذا ما به جای کلمه‌ی ادعا که ایشان گفتند لفظ تنزیل و اعتبار را به کار بردیم یک نوع تنزیل است به این معنا که زید را اسد می‌بیند لباس اسدیت به زید می‌پوشاند اعطای حد شیء لغیره .

به اینکه ایشان می‌گوید این کذب است خوب معلوم کذب است چرا چون خودش می‌رود اعطای حد شیء لغیره خوب این معلوم است آن نیست دیگر این که خوب مسلم است اصولا در باب اعتبارات در اصول عملی و غیره توضیحات را عرض کردیم قوام اولیه‌ی اعتبار به این است که نیست اصلا باید این فرض بشود اگر باشد که فرض نمی‌خواهد ادعانمی‌خواهد که ، اصلا در باب امور اعتباری مثل اصول عملی اصلا فرض اول بر این است که شما نمی‌دانید یا نیست ، زید اسد نیست این که ایشان می‌گوید مجرد ، بله مجرد ادعا لا ینفع شیئا باطل است که به یک آدم ترسویی بگویند اسد مثلا .

و لذا عرض کردیم باید نکته‌ای را در نظر گرفت و تاثیر آن مطلب رابطه‌ی آن نکته با آن مطلبی که مطلوب است و به لحاظ تاثیر در یک جهتی از جهات در اعتبارات ادبی تاثیر در جهات عاطفی و احساسی است در اعتبارات قانونی نه تاثیر نیست و لذا در حقیقت باید این طور گفت به جای کلمه‌ی ادعا ما در حقیقت دو نوع اسد داریم یک اسد حالا اسمش را می‌گذاریم ادارکی که ما ادراک با فعل می‌کنیم یک اسد ابداعی حالا ایشان اسمش را گذاشته ادعائی ما اسمش را می‌گذاریم تنزیلی اسمش را می‌گذاریم اعتباری مراد این است این که ایشان می‌گوید مجرد ادعا لا یجعله صدقا درست است خوب معلوم است شما هم می‌توانید ادعا بکنید مثلا این کتاب مثل ساعت است خوب لغو است پس اینکه ایشان می‌فرماید ادعا این واقع نیست اصلا فرض این است که واقع نیست اصلا فرض اساسی این است که واقع نیست

یکی از حضار : یعنی انتزاعی صرف است ؟

آیت الله مددی : انتزاع نه انتزاع عبارت از این است که شما فوقیت را از سقف انتزاع می‌کنید انتزاع نیست ابداع می‌کند ایجاد می‌کند.

خود مرحوم نائینی ان شاء الله اگر وقتش شد نگاه بفرمایید در بحث استصحاب فرق بین اعتبار و انتزاع را می‌گذارد در بحث احکام وضعی و تکلیفی ، درست هم هست انتزاع شما کاری نمی‌کنید یعنی دو چیز را با هم نگاه می‌کنید یک نسبتی را این انتزاع از این معنا و الا سقف یک چیز است شما هم یک چیز دیگر این فوقیت را شما انتزاع می‌کنید اما اعتبار نه ابداع می‌کند ایجاد می‌کند . اصلا این ایجاد می‌کند آن ایجاد نکرد کاری را این ایجاد می‌کند ابداع می‌کند .

ابداعش به این معناست که مثلا این را اسد می‌بیند اصلا لطف کلام به این است به این مطلب ، عرض کردم حالا مراد صکاکی از حقیقت ادعائیه که آقایان نوشتند مراد این معنا هست یا نه این بحث دیگری است .

یکی از حضار : تصرف در معناست .

آیت الله مددی : بله تصرف .

یعنی می‌داند که این اسد نیست این برای او کاملا واضح است اصلا مفروض اولیه این است که این اسد نیست نه اینکه احتمالا اسد باشد قطعا اسد نیست .

یکی از حضار : از دروغ خارج نشده است . مثل اینکه می‌فرمایید یک دروغ قشنگ است .

یکی از حضار : آقا اصلا اطلاق صدق و کذب در اعتبارات که نداریم که ، صدق و کذب مربوط به اخبار است نه اعتبار

آیت الله مددی : صدق و کذب به این عنوان که یعنی این اسد است صدق و کذب به این معناست .

یکی از حضار : اگر بالاعتبار وبالادعاء باشد نمی‌شود گفت صدق نه کذب

آیت الله مددی : چرا ؟

یکی از حضار : اعتبار است اعتبار هم

آیت الله مددی : خوب تمام هدف آن آقا هم همین است ، می‌خواهد بگوید من چون ادعا کردم و تنزیل کردم این اسد است .

یکی از حضار : یعنی از نظر من اسد است .

آیت الله مددی : روی ضوابط نه شجاع نیست، اینکه اگر بگوید اسد یعنی شجاع این معنای مجازی است ، این مجاز در کلمه است. اگر گفت اسد و مرادش شجاع بود این مجاز است تصرف در کلمه است . این می‌خواهد بگوید که در کلمه تصرف نکرده نگفته اسد یعنی شجاع ، اسد یعنی اسد .

و لذا دو تا انطباق دارد اسد یک اسدی که در خارج هست که آن انطباق حقیقی است یک اسدی که این ابداع کرده این در حقیقت ابداع می‌کند نه اینکه فرض کنید به اینکه مجرد ادعاء باشد این ابداع هم نکات فنی‌اش این است یک نیست، این اصلا فرض اولش است اصلا اعتبار فرض اولش این که نیست.

دو یک نکته‌ای را باید حتما در نظر بگیرد . سه بین آن نکته و بین آن مطلوبش باید رابطه باشد . مثلا شجاعت . چهار بداند که این تاثیر می‌گذارد یعنی باید حتما تاثیر گذار باشد یا روی اعتبارات ادبی که روی عواطف و احساسات تاثیر می‌گذارد مثل اینکه می‌گویید یار بد بدتر بود از مار بد ، اما باید تاثیر بگذارد یعنی نکته‌اش این است که چنین تاثیری بشود و این تاثیر هم محقق بشود یعنی نکات اعتبار مجرد ادعا نیست که مرحوم نائینی فرمودند .

یکی از حضار : این چیزهایی که فرمودید خارجش می‌کند از عدم مطابقت با واقع

آیت الله مددی : واقعش این است ، بینید شما وقتی می‌گویید اسد یعنی شجاع خوب تصرف در لفظ کردید این می‌گوید تصرف در لفظ نکردیم تصرف در انطباق کردیم نه در لفظ دقت کنید شما .

این می‌گوید لطف کلام به این نیست که بگوییم زید شجاع خوب زید شجاع این لطف کلام ندارد آنچه که منشاء لطف کلام می‌شود این است کلمه‌ی حرمت به معنای محرومیت است وقتی می‌گوید حرم علیکم یعنی می‌آید شما را محروم می‌کند یعنی فرض کنید انسان‌ها نستجیر بالله شراب می‌خوردند فرض کنید لحم خنزیر و اینها در طبعشان این می‌آید محروم می‌کند این محرومیت ، محرومیت اعتباری است . شما را ، و لذا عرض کردیم احتمال دارد که اگر در جایی حرمت در کتاب بود محرومیت از همه‌ی جهات بود عرض کردم احتمال می‌دهم من ، چون بعضی از شواهد شاید مؤیدش باشد این در فقه خیلی تاثیر گذار است .

مثلا اگر آمد گفت گوشت خنزیر گوشت خوک شما محرومید حرام است بر شما یعنی خوردنش یعنی خرید و فروشش یعنی در لباس شما در حال نماز باشد بلکه عرض کردیم در روایت تحف العقول دارد که حتی نگه داشتنش هم حرم است که یکی از اشکالات مرحوم آقای خوئی بر روایت تحف العقول همین است که ظاهر روایت تحف العقول نگه داشتن هم نجس است امساکه دارد ایشان می‌گوید که خوب کسی فتوا نداده که نگه داشتن نجس حرام است نگه داشتن خون الان در پزشکی این طور است در قوانین فعلی این طور است واقعا نگه نمی‌دارند نه اینکه ، اما خوب فتوا بر این نیست در این روایت تحف العقول که واقعا روایت عجیبه‌ای هم هست .

در این روایت تحف العقول که چند بار عرض کردم چهار تا منشاء اقتصادی منشاء درآمد دارد بیست و پنج مورد هزینه و مصرف دارد هیچ روایتی نداریم نه در شیعه و نه در سنی که چنین تقسیم بندی لکن چون روایت تحف العقول یکی در وسائل ، جاهای مختلف آمده با صاحب مکاسب که از وسائل گرفته چنان این روایت را تکه پاره کردند که آن لطف روایت و عظمت روایت اصلا مخدوش شده است اصلا یک جوری شده که اصلا آن روایت دیگر لطف خودش را از دست داده است والا اگر به طور کامل در تحف العقول دیده بشود روایت عجیبه‌ای است انصافا روایت عجیبه‌ای است حالا نمی‌خواهم بگویم که فقط مناقشه این است مناقشات دیگری هم دارد .

علی ای حال پس دقت کنید نه این من به نظرم می‌آید که یک کمی کم لطفی شده است در اینجا آن می‌آید می‌گوید اگر شما می‌خواهید مبالغه بکنید بترسد وحشت پیدا بکند باید این نکات را در نظر بگیرید فرض کنید مثلا شخصی است در یک شهرهایی مثل فرض کنید بعضی از شهرهای آمریکا در جایی است که حتی گرگ ندیده عکس گرگ را هم ندیده است خوب شما بگویید فلانی مثل گرگ است خوب هیچ تاثیری درش ندارد این اعتبار باطل است لغو است .

و لذا عرض کردیم در مثل اعتبارات صحبت در معقولیتش نکنید صحبت در مقبولیتش بکنید آیا این اعتبار مقبول هست یا مقبول نیست معقولیت که معقولیت دارد این تصوری است که عرض کردم مرحوم آقای طباطبائی هم این ادراکات اعتباری در حقیقت این پنج تا مطلبی که من عرض کردم ننوشته به این ترتیب ننوشته است .

و لذا عرض کردیم در اصول همه نکته می‌خواهد فرض کنید مثلا می‌آید می‌گوید گوشتی که از بازار مسلمانان خریدید مزکی است خوب این نکته باید در نظر بگیرد ، و لذا عرض کردیم اگر گفت گوشی که از بازار خریدی بخور این یک جور نکته است اگر گفت مزکی است هر دو اصل عملی هستند فقط اگر گفت بخور به آن می‌گویند اصل غیر محرز ، چرا چون احراز موضوع نمی‌کند، فقط تکلیف می‌آورد بخور مصرف کن اما اگر گفت مزکی است تشخیص موضوع می‌دهد همه‌ی آثار مزکی برش بار می‌شود، ببینید دقت کنید در آنجا آن که می‌آید می‌گوید این مزکی است یا اینکه این را بخور این حتما باید اصل اولی را بر این بگذارد که این مشکوک است یعنی شما نمی‌دانید که فرض بر جهل است اصلا فرض جهل است ، پس چطور می‌گوید مزکی است، ابداع می‌شود.

 آن وقت نحوه‌ی ابداع را هم برای شما توضیح دادیم و لذا چند بار عرض کردیم در میان اصول عملیه غالبا نکته‌ها واضح است بلکه دائما تقریبا ، مثلا بخور مصرف بکن مزکی است در قاعده‌ی تجاوز رد شدی از سجده انجام دادی در قاعده‌ی فراغ نماز خواندی درست است ، قاعده‌ی ید مالک است. ببینید یک نکته‌ای را در نظر گرفت .

و لذا عرض کردیم در میان اصول این قاعده‌ی استصحاب هست اصل سحرآمیز است این تعبیر بنده است کسی ، چرا چون قاعده‌ی استصحاب نکته‌ای ندارد دقت کردید ؟ یک مقدار دقت کنید در این مطلب ، قاعده‌ی استصحاب یک نکته‌ی ادراکی دارد علم را توسعه بدهد به حال شک آنجا اگر دقت کنید در اصول این سر اختلاف علما هم در تقریر استصحاب هم در حجیتش یک مقدارش به این برمی‌گردد و تقریب‌های مختلفی هم هست شاید امروز هم به یک مناسبتی بعضی‌هایش را متعرض بشویم به یک مناسبت دیگری .

علی ای کیف ما کان این را خوب دقت بفرمایید در باب اعتبار و لذا مثل اعتبار استصحاب کارش مشکل است لذا عده‌ای هم استحصاب را زدند به امارت که شاید مشهور بین اصولیین اهل سنت هم اماره باشد . آقای خوئی هم که گیر کردند فرمودند اماره هست اما جنبه‌ی حکایت ندارد چرا چون در ارتکازشان هست اصل باید یک نکته‌ای باشد طبق آن نکته برود جلو استصحاب چیزی نکته‌ای ندارد سابقا یقین داشتی یقین را نگه دار چه نکته‌ای دارد ؟

یکی از حضار : فرمودید عرفی هست یک مقداری

آیت الله مددی : قطعا عرفی است

یکی از حضار : خوب پس چطور عرف بدون نکته اعتبار جمع کند ؟

آیت الله مددی : همان علم را توسعه داده است ، تنزیل علم است ، و لذا ما هم گفتیم حقیقت استصحاب تنزیل علم است توسعه‌ی علم است بقائا .

یکی از حضار : اما نکته‌اش تعجب است آثار یقین در زمان شک نیست .

آیت الله مددی : این یک توجیهش است ، یک نکته‌اش این است که اصلا کاری به آن ندارد یقین را دارد توسعه می‌دهد، این توسعه‌ی یقین مثل اسد گفتن به انسان شجاع است . این درست مثل آن است توسعه‌ی یقین است و این در زندگی اجتماعی هست نهایت در زندگی اجتماعی ما این به صورت‌های افراطی و تفریطی دیده شده لذا سعی شده که یک ضوابطی برایش بگویند.

می‌گویند مرحوم آقای سید محسن امین رفته بوده به روستای خودش برگشت خوب آمده از عمای نجف بودند بالا مردم آمدند با ایشان ملاقات کنند، یک پیرزنی بود گفتند به او که ایشان از علماست نشناخت گفت ها این همین بود که در بچگی تخم مرغ‌های من را می‌دزدید هنوز این بچه بود بزرگ شده رفته نجف درس خوانده همان ذهنیت و در ذهنیتش می‌ماند که این همان بود که تخم مرغ‌های من را می‌دزدید، دقت می‌فرمایید.

استصحاب یک مشکل این جوری دارد حالا ما نمی‌خواهیم وارد استصحاب بشویم .

پس بنابراین خوب دقت بفرمایید ما یک کمی کلام نائینی را بخوانیم این که ایشان می‌فرماید اما این بحثی است که ایشان ، توسعه‌ی یقین است ، یک نوع توسعه‌ی یقین است و این در ارتکاز انسان هست توسعه‌ی یقین هست لکن انصافا در عرف محدود نیست و لذا چون توسعه‌ی یقین است عرض کردیم در امور تعبدی در شبهات حکمیه‌ی کلیه هم استصحاب جاری می‌شود روی همین جهت ، چون احکام شرعی احتیاج به تعبد دارد به اثبات دارد به مجرد تنزیل حالات نفسانی ما نمی‌توانیم حکم قانونی درست کنیم، حکم قانونی جعل می‌خواهد و لذا هم عده‌ی زیادی از بزرگان قدیم و حدیث هم در اهل سنت هم در شیعه استصحاب محل کلام بوده است .

مثلا اهل سنت چون دو تا روایت در استصحاب به اصطلاح نقل می‌کنند از آن دو تا روایت تعدی کردند تعدی کردند تعدی کردند تا رسیدند به استصحاب احکام کلیه و این را من عرض کردم اصولا بعضی از عباراتی که ما داریم ممکن است بین اهل سنت هم باشد با هم قیاس نکنید ، مثلا در باب بیع نجس دو مورد دارند بیع شیء حرام دو مورد دارند بعد گفتند لا یجوز بیع الیجس لا یجوز بیع الحرام ، این یک نکته‌ی اساسی است که در فقه در اهل سنت است . آن وقت ما باز به عکس چون بنای اصحاب به این نیست اگر دو مورد نجس آمد می‌گویند همان دو مورد لا یجوز البیع این هم فرق بین مکتب بغداد و قم .

یعنی مکتب بغداد تمایلاتی شاید پیدا بکنند که لا یجوز بیع النجس ولکن مکتب قم نه همان که در نص وارد شده است . البته مرحوم شیخ طوسی و شیخ مفید در مقنعه شیخ طوسی در نهایه هر دو دارند لا یجوز بیع النجس ولا یجوز بیع الحرام لکن ما در روایت نداریم خوب دقت کنید در روایت نداریم آن که در روایت هست دو مورد نجسی است که در روایت اهل سنت هست ما هم داریم ، آن ها تعدی کردند ما تعدی نکردیم و لذا بین ما این طور مشهور شده شیخ که می‌گوید لا یجوز بیع النجس این تعدی نیست اشتباه نشود ظرافت‌های فقهی ، این حتما شیخ روایتی دیده که لا یجوز بیع النجس نمی‌دانم نکته روشن شد ؟

حالا آن روایت به ما نرسیده است راست است ، بعد از سال‌ها در قرن دهم کتاب تحف العقول که آمد این روایت را تحف العقول دارد ولا یجوز بیع النجس آیا واقعا این روایت ریشه‌هایی داشته در روایات که به شیخ رسیده دقت کردید نکته‌ی فنی ؟ اهل سنت از راه لا یجوز بیع النجس وارد نشدند از راه تعدی ، در باب استصحاب هم همین طور حالا عده‌ایشان هم باز قواعد عقلائیه و سیره را و این حرف‌ها را هم به آن اضافه کردند .

پس بنابراین این صحبتی که هست اما این مساله‌ی اول ایشان عرض کردم ایشان در متن نوشتند که نزاع در ناحیه‌ی وضع ، اولا این مطلب را هم ایشان هم آقای شیخ محمد حسین اصفهانی که اینجا متعرض ایشان شدند توضیح ندادند که اصولا بحث ما در مشتق در وضع است اساسا ، و این یک مقدمه‌ای دارد که من کرارا عرض کردم چون آقایان ننوشتند این مقدمه را و آن مقدمه این است که هیآت در لغت عرب معنا دارد ، در لغات دیگر این طور نیست وقتی یک چیز معنا داشته باشد باید دنبال موضوع لهش باشیم وقتی یک چیزی یک هیاتی دارای معنا بود باید دنبال وضع باشید دیگر ، این هیات را برای چه وضع کردند دقت کردید ؟

پس بنابراین این مطلبی که ایشان می‌فرماید این مطلب صحیح است بحث در مشتق اصول بحث در وضع است که این هیات اشتقاقی به معانی مختلفش برای چه وضع شده است ؟ این چون اول کلام ایشان فقط استعمال نوشته است ، بله استعمالی که ایشان گفتند دو جور است یک دفعه استعمال می‌کنیم هیات را در همان معنایی که برایش وضع شده یک دفعه در غیر او به کار می‌بریم در غیر او نکته‌ لفظی است یا نکته ابداع نفس است این فرقش این است ، مشهور بین ادبا نکته لفظی است لکن عرض کردم نسبت داده شده که حقیقت ادعائیه و توضیحش را هم دادیم .

مثلا الان در اینجا دقت کنید مرحوم نائینی با جلالت شأنش ایشان حقیقت ادعائیه را ، تسعه فی معنی الاسد بجعل معناه مطلق الشجاع الصادقة علی الحیوان المفترس وعلی زید الشجاع ، ببینید ایشان مثلا تصرف را حقیقت ادعائی را این جوری دیده که ما در لفظ اسد توسع قائل شدیم نه این نیست مراد از حقیقت ادعائی چون ایشان می‌گوید حقیقت ادعائی شما ادعا بکنید چه اثر دارد ، راست است مطلب ایشان ادعا که اثر ندارد ، مراد از حقیقت ادعائیه یعنی شما یک فرد ابداعی برای اسد درست می‌کنید لکن چون قطعا اسد نیست باید دارای نکاتی باشد که این کار انجام می‌گیرد اگر گفتید مثلا این شعر که خواندم دیروز ، یار بد بد تر بود از مار بد شما تصوری از معنی مار بد ندارید خوب این لغو است دیگر کلام باطل است این ابداع باطل است .

شما نمی‌دانید این مار بد یعنی ماری که احتیاج به نیش زدن ، از همان دور که به قول معروف یک تفی می‌کند طرف را می‌کشد این می‌خواهد بگوید یار بد از آن بدتر است از مار بد ، مار بد اصطلاحا با نفسش می‌کشد احتیاج به زهر ندارد ، یا به قول معروف زهر را پرتاب می‌کند .

علی ای حال پس بنابراین خوب دقت کنید باید این نکات را در امور اعتباری در نظر گرفت تا درست بشود.

بعد ایشان بله ، و یکون من مصادیقه واقعا اذا کان شجاعا بله ، این نیست توسع این نیست ، و بالجمله صحة شیء علی شیء انما یکون بتوسعة فی ناحیة ذلک الشیء علی وجه یعمه ، این هم که عرض کردیم این تکرار مطلب سابقشان است این هم درست نیست ، بله . بعد سه قسم اطلاق را درست می‌کنند یکی اینکه نسبت آن شیء به مصادیق نسبت متواطی باشد یکنواخت باشد کما لو اطلق ماء علی ماء الدجلة والفرات وعلی مثل هذا یکون من الاطلاق والاستعمال حقیقیا به هر دو می‌گویند آب راست است ، و اخری لا یکون الشیء هو بنفسه بلا عنایة یعم ذلک الشیء الذی اطلق علیه و ان کان من افراده الحقیقة الا ان نسبته الی ذلک الشیء نسبة المشکک کاطلاق الماء علی ماء الزاج والکبریت ، نمی‌دانم تا حالا آب گوگرد دیدید ، من در عراق دیده بودم به اصطلاح چاه‌هایی است که آبش گوگردی است کبریت یعنی گوگرد ، زاج هم همین به اصطلاح به آن می‌گویند حالا ، فانما الزاج والکبریت وان کان من افراد ما حقیقة الا ان الماء لما کان منصرفا فاطلاق الماء علیه یحتاج الی نحو عنایة وتوسعة .

حالا آن ممکن است ماء بودن به لحاظ مایع بودن و جریان و سلیان داشتند وثالثة لا یکون الشیء مما یعمه علی وجه الحقیقة این همان مجاز است بل یکون مباینا له بالهویة الا انه یصح التعمیم دائرة الشیء ، تعمیم دائره نیست ایشان دائما اصرار دارد که این اسد یعنی شجاع شامل هر دو بشود این نیست، و ذلک کصحة تعمیم الاسد لمطلق الشجاع لمکان العلاقة عرض کردیم بحث علاقه هم نیست این بحث علاقه را به خاطر لفظی آوردند نکته ، نکته‌ی معنوی است نه نکته‌ی لفظی اختلافی که هست این است .

بعد ایشان می‌گوید ایشان ظاهرا چون مثل اینکه با صکاکی خیلی زاویه دارد به هر حال به هر جور شده می‌خواهد رد کند، ان الصکاکی اراد بقوله اطلاق الاسد علی زید یکون حقیقة ادعائیة هو انه یطلق الاسد علی زید من دون توسعة ، عرض کردم کلام صکاکی در مفتاح العیون الحمدلله چاپ شده موجود است تصادفا بنده هم دارم ، این نیست اصلا ، حالا دیگر می‌گویم آقایان .

بعد می‌گوید فهذا مما لا معنی له و یکون الکلام کذبا ، بله من دون توسعة به این معنا که هیچ نکته‌ای را در نظر نگیرد به همین نکات خمسه‌ای که عرض کردم بله ، و ان اراد ان الاطلاق بعد التوسعة فی دائرة مفهوم الاسد فهذا هو المجال الذی یقوم به المشروع ، راست است این مطلب ما هم که خواندیم زیاد شد تکرار شد راست است مشهور هم همین را می‌گویند فقط مشهور می‌گویند شما تصرف در کلمه کردید این می‌گوید تصرف در خود زید کردیم زید را اسد می‌بینیم این فرقش همین است . فرقی که دارد، یا تصرفی که مرحوم نائینی فرض کردند .

ویکون من المجاز فی الکلمة راست است بحثی که هست این است که می‌خواهد بگوید ما مجاز در کلمه قبول نداریم وقتی می‌گوییم زید اسد مرادمان شجاع نیست ، زید شجاع خیلی آن حالت ندارد که می‌گوییم زید اسد ، قطعا این جور نیست که ، وهو خلاف ما وضع له فتامل معلوم شد خود ایشان هم گیر کردند .

فان کان علی الصکاکی ربما لا یساعد علیه الشخص ابتدءا وان کان بعد التامل یعترف بفساد مقالته حالا آن مقاله‌ی او جای خودش این طرحی که ما داریم این است ، و علی کل حال فلنرجع الی ما کنا فیه من ان النزاع فی المقام هل هو فی صحة الاطلاق والتطبیق این اطلاق در اینجا عرض کردم در لغت فقهاء خیلی جاها و اصولیین بیشتر اطلاق به معنای استعمال می‌آید مثل اطلاق السبب وارادة المسبب نه آن اطلاق و تقییدی است که ما در مصطلح اصولی داریم ، این دو تا را با هم فرق بگذارید ، اطلاق گاهی به معنای استعمال است، اطلاق اللفظ وارادة اللازمة مثلا اینجا به معنای استعمال است این اطلاق اینجا این است .

او فی الحقیقة والمجاز بالنسبة الی استعمال المشتق فیما انقضی عنه المبداء این در این که به حساب موضوع له نیست بحث نیست ربما قیل ان النزاع فی المقام انما هو فی صحة الاطلاق بله، لا فی ان استعماله فی ما انقضی عنه حقیقة او مجاز ، قلت هذا الکلام بمکان من القرابة ضرورة ، خوب تا آخر دیگر حالا بقیه‌ی بحث را تکرار می‌کنند ما هم کاری نداریم تکرار کردیم .

عرض کنم اصل مطلب ببینید دقت کنید اولا این بحث راجع به وضع است ، وضع مشتق و اختصاص به این اشتقاقی که ما می‌گوییم الان مثل اسم فاعل و اینها ندارد این اشتقاق این جوری است ذاتی را در نظر می‌گیرند یک حدثی یک ، حالا ذات را هم بعد توضیح می‌دهیم ان شاء الله ، یک حدثی فعلی وصفی عرضی را هم در نظر می‌گیرند و این عرض و وصف را نسبت تلبس به آن ذات به آن می‌گویند.

خوب حالا این نسبت به انحاء نسبت است یک دفعه نسبت فاعلی می‌دهد می‌گوید مثلا ضارب یک دفعه نسبت مثلا مکان می‌دهد مثلا در فارسی می‌گویند گلستان، گل را نگاه می‌کند ستان هم که پسوندی است برای مکان نسبت می‌دهد که در این مکان گل وجود دارد ، این هست مشتقات هم در فارسی ، مشتق در فارسی نداریم به معنای پسوند و پیشوند مگر همان جمع و اینها را مشتق بدانیم و الا نداریم .

دقت کنید بحثی که در اینجا هست این است ما وقتی که می‌خواهیم این صفت را یا وصف را نسبت بدهیم سه حالت تصور می‌شود، یکی اینکه هنوز تلبسی پیدا نشده مثلا گفتیم زید مجتهد است هنوز تلبس ندارد به اجتهاد ، خوب بحث سر این است که لفظ مجتهد ، زید مجتهد این را در لغت عربی این مجتهد را برای چه وضع کردند؟ ذات را در نظر گرفتن و تلبس با این عنوان جعل کردند خوب اینکه تلبس ندارد.

پس مجتهد بر این صدق نمی‌کند، دقت کردید ؟ این اصل بحث سر این است حالا ایشان تعبیراتش چیست ما چه عرض کنیم ؟

نکته‌ی بعدی این است که ما وقتی می‌گوییم زید مجتهد است بالفعل مجتهد هست ما در حینی که نسبت را می‌دهیم تلبس و حال تلبس را نگاه می‌کنیم در اینجا خوب واقعا حقیقت استعمال هست.

سوما این طور فرض کنیم بگوییم لفظ مجتهد را در لغت عربی وضع کردند برای ثبوت اجتهاد تلبس ذات یعنی زید به اجتهاد ولو آنا ما، یک سال مثلا ولو یک سال مثلا مجتهد بود بعد حالت نسیان برایش پیدا شد یا فراموشی پیدا شد یا مریض شده اصلا یادش نمی‌آید انحاء امراض عقلی به اصطلاح پیدا شده که این منشاء اجتهاد او از بین برود.

آیا در این جا در وقتی که آن انقضاء شد آیا هنوز صدق می‌کند اگر ما لفظ مجتهد را وضع کردیم برای ذاتی که تلبس پیدا کند ولو آنا ما ولو زمانا معینا به صفتی خوب این واقعا مجتهد است، اگر گفتیم نه حین تلبس حال تلبس در نظر گرفتیم حقیقتا مجتهد نیست .

یکی از حضار : این هم سماعی است دیگر باید به لغت رجوع کرد ؟

آیت الله مددی : احسنت باید به لغت رجوع کرد.

یکی از حضار : متفاوت است دیگر ماده‌های مختلفند .

آیت الله مددی : بله این به لغت ثابت می‌شود .

پس در این مسائل بحثی نیست بحث سر این است که در قسم اول که هنوز مجتهد نیست لکن مشغول است دارد زحمت می‌کشد ما می‌گوییم می‌بینیم مجتهد است یعنی نسبت را به او می‌دهیم هنوز پیدا نشده تلبس نشده آیا این استعمال می‌شود کرد بله اشکال ندارد اما این استعمال توجیهش چیست در لفظ مجتهد توسعه دادیم ؟

اینجا اسمش را گذاشتند مجاز ، در معنای مجتهد ابداع کردیم توسعه دادیم کسی را که در راه مقدمات اجتهاد است به او می‌گوییم مجتهد. علی کل حال بحثی در این نیست که این به اصطلاح صدق حقیقی ندارد انما الکلام این که اسمش مجاز باشد مجاز هم قرینه می‌خواهد مجاز هم نکته می‌خواهد لکن آنها نکته‌ها را لفظی می‌گوید رایت اسدا یرمی از کلمه‌ی مثلا یرمی نکته‌ی لفظی می‌گیرند این می‌گوید نه آقا نکته ، نکته‌ی لفظی نیست .

پس بنابراین اگر مجاز قائل شدیم این الان مراد آن آقا از انطباق این است الان می‌شود به او گفت مجتهد لکن مجازا آن می‌گوید نه می‌شود به او گفت مجتهد ادعائا تنزیلا،

یکی از حضار : در مورد اول چه فرمودید یک چیز جدیدی نفرمودید همان چیزی که قبلا همه گفتند این همه بحث نمی‌خواست که ، این که الان منقضی شده است .

آیت الله مددی : نه آن سوم بود .

یکی از حضار : حالا شما بحثتان در مورد کسی است که نیامده

آیت الله مددی : اصلا نیامده قطعا صدق نمی‌کند

یکی از حضار : حالا کسی که منقضی شده است

آیت الله مددی : آن سومی هم همینطور .

پس در اینجا خوب دقت کنید شما بگویید مجاز یا انطباق فرقی نمی‌کند، اصل بحث در وضع است ، اصل بحث در آن جایی که الان حقیقتا هم مجتهد است به او می‌گویند مجتهد ببینید می‌گوییم حقیقت او می‌گوید انطباق می‌کند ، آن انطباق را یعنی نکته را بعد از وضع دیده است . انطباق از باب انطباق عنوان مجتهد بر او .

در جایی که هنوز مجتهد نشده است لکن قرائن وجود دارد یا زحمت می‌کشد یا آمادگی‌اش فراوان است در آنجا وقتی شما گفتید مجتهد خوب لم یتلبس بر اجتهاد یا فقط تصرف در لفظ است ، یعنی فی طریق الاجتهاد یا تصرف در انطباق به این معنا این را شما فرد مجتهد دیدید می‌شود تصرف در انطباق

یکی از حضار : در قالب قانونی فکر کنم تاثیری ندارد چون مثلا فرض کنید روایتی داریم که المجتهد فلان حکم را بلد است .

آیت الله مددی : آخر این یک نکته‌ی دیگری دارد الفاظ حتی در جوامد ظاهر در فعلیت هستند و ظاهر در حقیت و صراحت هستند کنایه و مجاز و اینها به کار نمی‌برند ، آن بحثی که به لحاظ شما قانونی می‌گویید بحث سر این است .

پس بنابراین در آنجایی که انقضی عنه المبداء اگر گفتیم وضع شده برای ذاتی که تلبس این جا حقیقتا مجتهد است حقیقتا مجتهد یعنی انطباق دارد اگر گفتیم وضع شده برای کسی بالفعل در حال به لحاظ حال تلبس اینجا مجاز است اینجا حقیقت نیست ، انما الکلام مجاز یعنی تصرف در کلمه است یا مجاز یعنی آن را شما ابداع کردید مجتهد دیدید ، ولو الان مجتهد نیست انقضی عنه المبداء

پس بنابراین این بحث که بگوییم آیا این بحث غلط است نه این بحث مشکل ندارد این هم مشکل ندارد تصورشان از مجاز فرق کرده است.

یکی از حضار : اصولیین باید اینجور می‌نوشتند این بحث از این جا متلبس است دست ما نیست بروید رجوع کنید به اهل لغت کاری به ما ندارد تمام برویم بحث بعدی .

آیت الله مددی : نه دیگر ببینید شما

یکی از حضار : این را باید می‌نوشتند این همه بحث آخرش برسیم به اینکه آقا ما کار نداریم این واضح است چه گفته ما هم که واضح است عقب و جلو

آیت الله مددی : هیآت وضع است دیگر خوب ، شما هم چنان که برای لفظ ماء به واضع مراجعه می‌کنید فقه هم همینطور است، برای جوامد مگر به لغت مراجعه نمی‌کنید خوب برای مشتق هم همینطور .

یکی از حضار : یک کسی که زبانش فارسی است رفت نجف عربی درس خوانده بعد اینجا بحث کند بعد آخرش به این برسد که زبان عرب چه می‌گوید ، نمی‌شود این طوری الان وزیر سابق در فارسی همین الان وزیر سابق است ،

یکی از حضار : بالاخره وقتمان را باید سپری کنیم آقا نمی‌شود اینطوری .

آیت الله مددی : چون اینها چون مرحوم نائینی خیلی تند شد اجازه بدهید ، مرحوم نائینی تند شد به مرحوم آقای شیخ هادی و آخرش هم گفت خواندیم عبارتش را که این شخص خودش اسائه‌ی ادب به بزرگان می‌کند عرض کردم چون مرحوم آقای شیخ هادی اهانت می‌کردند این مطلب ثابت است اجمالا ایشان می‌گوید اگر شان ما بود ما هم به او اسائه‌ی ادب می‌کردیم همچنان که اینجا ما هم می‌خواستیم این قدر بحث را هدف ما این بود که این مباحث اخلاقی را … چیزی نیست که مشکل درش باشد بحث در این است یعنی اصل بحث اگر آن آقا بگوید اصلا بحث در وضع نیست آن که غلط است که ، بحث اساسا در مشتق در وضع است ، نکته‌اش چیست نکته‌اش این است که در لغت عرب هیآت معنا دارد . تمام، مثل جوامد فرقی نمی‌کند .

یکی از حضار : استاد فروضات فقهیه که فرق ندارد

آیت الله مددی : نه ایشان می‌خواهد این را بگوید در جایی که مثلا می‌گوید ام الزوجه حرام است این بحث انطباق نیست خوب معلوم است بحث انطباق نیست معنای کلمه‌ی ام الزوجه به معنای خودش است اصولا در قوانین مجاز به کار برده نمی‌شود اگر هم به کار برده شود باید خیلی قرائن قوی همراهش باشد .

پس بنابراین این بحث را من هدفم این نبود هدفم این بود که اولا اسائه‌ی ادبی نباشد در قضایا و این به این توجیه است یعنی ایشان وقتی می‌گوید ما در اینجا در انطباق بحث می‌کنیم چرا چون در مجاز هم انطباق می‌بیند ، انطباق یعنی چه این هم مصداق اسد می‌بیند ، فقط این انطباق گاهی حقیقی است گاهی تنزیلی است ، آن وقت نتیجتا مقام وضع و استعمال است همین که خود ایشان فرمودند دیگر این تندی و این حرف‌ها را ندارد.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

دانلود فایل‌ها

WORD288KBدانلود
PDF187KBدانلود
MP312MBدانلود
برچسب ها: 1402-1403خارج اصولصحیح و اعم
قبلی خارج فقه (جلسه42) شنبه 1402/11/08
بعدی خارج فقه (جلسه43) دوشنبه 1402/11/09

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

اصول فقه

فقه

حدیث