خارج فقه (جلسه17) سهشنبه 1400/08/04
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین
اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین
بحثی که بود راجع به تقدم قبول بر ایجاب بود که ان شا الله دیگر یواش یواش بحث را تمام بکنیم، طول کشید، در خلال این چند روز، اولا من یک مقدمه موجزهای عرض بکنم که آرای شیخ را که متعرض شدیم، ممکن است اگر مجموعه بحث گوش کرده بشود به ذهن بیاید در تقریب عبارات شیخ یک نوع شاید مثلا اضطرابی، تشویشی من حیث المجموع باید باشد، انصافا باز این منشا شد که من دو مرتبه امروز خودم به مکاسب شیخ مراجعه بکنم، چون عادتا طبیعت من این است که آن ظرافتهای عبارت را هی دقت کردم، خیلی روی آن کار نمیکنم چون یکی میگوید این طور از عبارت در میآید یکی میگوید این طور و من خیلی صرف وقت نمیکنم لکن به هر حال دو مرتبه مراجعه کردیم، مطلبی را که مرحوم ایروانی دیروز از ایشان نقل فرمودند این مطلب راست است، درست است، این مطلب از ایشان در میآید و خلاصه نظر مبارک ایشان، این که یکمی تشویش هست در سابق فعلا تصحیحش بکنیم اول قبل از ورود در بحث.
خلاصه نظر مرحوم شیخ این است که در قبول ما انشای رضا میخواهیم به ایجاب، نه به صدور ایجاب، به مضمون ایجاب، به آنچه که به قول مرحوم آقای خوئی به معنای اسم مصدری، ایجاب به معنای اسم مصدری. این درست است، این را قبول میکنیم، آیا این رضا منفعل باشد؟ انفعال از ایجاب باشد؟ مطاوعة للایجاب باشد؟ این را شیخ قبول نکرده. بله مرحوم شیخ این را قبول کرده در عدهای از موارد که به تعبیر ایشان عقود مجانی هستند و عقودی هستند که عنوان قبول اصلا متوقف بر ایجاب است، مثلا یکی رهن است، ارتهنت، اگر گفت که من ارتهنت این انگشتر را به جای یک میلیون تومان که به تو قرض دادم و او هنوز رهن نداده، او بعد گفت رهنتُک این انگشتر را به جای یک میلیون تومان قرض، مرحوم شیخ میگوید این جا نمیشود، ارتهنتُ نمیشود، چرا؟ چون ارتهنتُ معنایش این است که من به عنوان رهن قبول کردم، این توش مطاوعة میخواهد، چرا؟ به خاطر این که آن باید اول رهن بیاید تا شما قبولِ رهن بکنید، تا رهنی نباشد شما مرتهن نمیشوید لذا در مثل ارتهنت، اقترضتُ، اتهبتُ مرحوم شیخ میگوید در آن مفهوم مطاوعه خوابیده، مفهوم انفعال خوابیده و لذا درست نیست، این خلاصه است اما در بعتُ مثلا اشتریتُ، اشتریتُ یعنی انشای رضا به ایجاب ایشان اما این متاثر مطاوعة، انفعالا، این انفعال از ایجاب باشد این در آن نخوابیده، در باب بیع نخوابیده، این خلاصه نظر شیخ رحمه الله و لذا قائل به این تفصیل شد، اگر قبلتُ گفت یا بعنی گفت این درست نیست اما اگر اشتریتُ گفت تقدم قبول بر ایجاب درست است، یک مقدار هم سعی کرد بگوید عبارت فلان مراد این است و عبارت ابن زهره در قنیه این است که حالا آن بحثهایی است که عرض کردم یک تفکری در فقه شیعه بود، در بین شیعه هم بود که مثلا سعی کنند بگویند این اصلا محل توافق است اجمالا، قابل قبول بوده، فقط من نیستم که این حرف را میزنم، عدهای از بزرگان هم گفتند و اگر چه تصریح نکردند در کلامشان در میآید، خب عرض کردیم خیلی در این جهت نمیشود کار کرد روی احتمال، یعنی روی این که بگوییم محتمل کلام ایشان است و از این کلام ممکن است ما این معنا را استظهار بکنیم پس این معنایی را که مرحوم ایروانی فرمودند درست است.
پس تا این جا این طور شد که مرحوم شیخ انشای مطاوعت و انفعال نمیخواهد و در مثل اقترضتُ، ارتهنت میخواهد، ایشان میگوید میخواهد، در بیع نمی خواهد، حرف مرحوم آقای نائینی چیست؟ نائینی می گوید اگر شما می گویید ارتهنت میخواهد اشتریتُ هم میخواهد، اشتریتُ هم انفعال است، چه فرق دارد؟ در نظر عرف خریدن فرع فروش است، طرف بفروشد شما بخرید، اگر ارتهان فرع رهن است، اقتراض فرع قرض است این جا هم فرع همان است، روشن شد؟
پس مرحوم نائینی قدس الله نفسه اختلافش با شیخ این است، این اختلاف یک مقدار اختلاف است، حالا من اضافه بکنم. دوم این که ممکن است یک کسی بگوید بله من انشای مطاوعت میکنم در قبول ولو مقدما، بله مطاوعت تحققش بعد از ایجاب است، تحققش آینده است و اشکال ندارد من انشاء بکنم، انشاء خفیف الموونه است دیگر، بگویم آقا من خریدم یعنی بعد از فروش، این خریدم کِی در خارج محقق میشود؟ وقتی شما گفتید بعتُ، پس من انشای مطاوعت کردم از ایجابِ شما لکن تاثیر این انشاء بعد از ایجاب شماست مثل این که شما میگویید فروختم، کی فروش محقق میشود؟ که من قبول بکنم، این جا هم همین طور، چه اشکال دارد؟ شما بگویید ما مطاوعه پس یک انشای رضا به ایجاب، دوم انشای مطاوعه و انفعال از ایجاب، تاثر از ایجاب. ممکن است شما با تقدم قبول این را درستش بکنید، مشکل نداشته باشد، مطاوعه هم باشد لکن این مطاوعة لازم نیست که فعلا اثرش پیدا بشود ولو بعد از قبول طرف مقابل، یک تاثیر خارجی دارد آن تاثیر خارجی بعد از ایجاب آن است. یکی در مقام انشاء است، در مقام انشاء خفیف الموونه است که انشاء می کند، این را مرحوم شیخ نگفته، این را ممکن است کسی بگوید که ما مطاوعت قبول بکنیم در باب قبول مطلقا و لکن معذلک بگوییم اشکال ندارد، تقدمش اشکال ندارد، انشای مطاوعت، انشای انفعال بکند که خریدن من متوقف بر فروش تو است، کی اثر این ظاهر میشود؟ بعد از این که آن گفت بعتُک، بعد از فروش آن لکن مرحوم نائینی یک نکته دیگر را اضافه کرد که این شبهه برداشته بشود، میگوید این انفعال هم باید فعلی باشد، این انفاذ فعلی یعنی این فقط مجرد انشای انفعال نیست، انفعالی که فعلا یعنی تا انشاء کرد انفعال پیدا بشود و اگر بخواهد متوقف بر ایجاب باشد فعلی نیست.
پس بنابراین موارد اشکال، مرحوم آقای ایروانی و شاید ظاهرا آقای خوئی، آقای خوئی عبارتش یکمی مجمل است فعلا نسبت نمیدهم، سابقا نسبت دادیم چون عبارت ایشان علی ما فی التقریر مفهوم روشنی هم نداشت. مرحوم ایروانی میگوید ما فقط انشای رضا میخواهیم، این با بعنی هم محقق میشود، با قبلتُ هم محقق میشود، با رضیتُ هم محقق میشود و لذا این سه رای الان مطرح شد، سه تا رای یا سه تا وجه یا سه تا قول:
- قبول مطلقا نمیشود، نائینی
- قبول مطلقا میشود مثل مرحوم ایروانی
- تفصیل قائل بشویم با رضیتُ و بعنی نمیشود، با اشتریتُ میشود، مرحوم شیخ انصاری
روشن شد؟ این مطالبی بود که تا اینجا اجمالا گفته شد. ما دیروز یواش یواش وارد بحث شدیم، یک نکاتی را قبل از ورود در بحث هم عرض کردم بگوییم:
یک: این که ما غیر از خود نکاتی که به خود این بحث مربوط میشود ما یک قواعد عمومی هم داریم مثل اصالة الفساد، یک مشکل این جهتی داریم یعنی اگر شک کردیم این قبول درست است، عقد درست است یا نه اصل فساد است، این یکی.
دو: نهی النبی عن الغرر را هم داریم یا عن بیع الغرر یعنی باید جوری بشود که معاملات جنبه غرری پیدا نکند، غرر یعنی جنبه درگیری، جنبه اختلاف، این بگوید شد، آن بگوید نشد، این می گوید درست نبود، تو گفتی خریدم من هنوز نفروخته بودم، این اصلا خریدنِ تو ارزش ندارد، الان باید بگویی، تا نگفتی بیع محقق نمیشود، من اول به تو گفتم که کتابت را به صد تومان خریدم، تو هم گفتی به صد تومان فروختم، میگوید نه آقا تمام نشد، تو اگر بعد از من گفتی خریدم تمام شد، دقت کردید؟ چون اینها اختلاف برانگیز است خصوصا که خود فقها هم اختلاف دارند، حالا مشکل این است، گفت قد اختلفتما و انتما رئیس بلدیکما، فمن یحکم بینکما، دیگر اختلافها را با مراجعه به رئیس حل میکنند، وقتی خود رئیس اختلاف پیدا می کند این مراجعه قابل حل نیست یعنی با مراجعه به آنها هم نمی شود مشکل را حل بکند
پس بنابراین یک نهی النبی عن الغرر داریم که باید در نظر گرفت یعنی قواعد عمومی، نکته دیگری که باید در نظر گرفت که ان شا الله این را بعد توضیح بیشتری می دهیم ما متاسفانه در این مسئله دنبال بیع عرفی نیستیم چون بیع یک عنوان شرعی هم پیدا کرده آثار دارد، خیار مجلس دارد، خیار حیوان دارد، خیار عیب با یک نحو معین دارد. ما اضافه بر این باید دنبال آن عنوان شرعی هم باشیم یعنی یک عده از مفاهیم، مفاهیمی هستند که عرفی صرف هستند، با عرف عوض می شوند، زمان عرف
و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
دیدگاهتان را بنویسید